حدود یک دهه پیش، کارگر یکی از معادن، در راه بازگشت به خانه تصادف کرد و جان خود را از دست داد. در مراسم تدفین و خاکسپاری او عده زیادی شرکت کردند.
اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همکاران، حتی مدیران و... همه از اخلاق خوب و رفتار پسندیده آن مرد سخن میگفتند. یکی میگفت: «واقعاً انسانی دوستداشتنی بود. »دیگری حرف او را تأیید میکرد و ادامه میداد «ما همه عاشق او بودیم» «آدم فوقالعادهای بود» هر کس چیزی میگفت که اشک آدم را در میآورد. اما از این متعجب بودم که چرا ما آدمها پیش از دست دادن یک عزیز زبان باز نمیکنیم و به او نمیگوییم «دوستت دارم» یا هرگز به خاطر بودنش از او تشکر و قدردانی نمیکنیم.
آن حادثه، زنگ هشداری شد برای من و شاید برای خیلی از آدمهای اطرافم و درس بزرگی گرفتیم. به من آموخت تا دیر نشده با دیگران حرف بزنم و از احساسم به آنها بگویم، با خودم هم حرف بزنم. گاهی با خودم خلوت کنم و به خودم بگویم چقدر خودم را دوست دارم و چه انسان مهم و باارزشی هستم! از عقاید و نگرشم با خودم حرف بزنم، از رویاها و آرزوهایم بگویم و خلاصه، هر چیزی را که دلم میخواهد، نزد خودم اعتراف کنم. واقعیت تلخ و تکاندهنده این است که ما هرگز نمیدانیم چه وقت همه چیز تغییر میکند، فرصتها چه زمانی در خانه ما را میزنند، آیا لحظهای که هماکنون از دست میدهیم فرصت بزرگ زندگی نبوده و... تمام چیزهایی که به ما هدیه شده، روزی از ما پس گرفته خواهد شد و ما هرگز این راز بزرگ را کشف نخواهیم کرد که فرصت بعدی دور است یا نزدیک.
اجازه ندهیم این واقعیتهای به ظاهر تلخ و گزنده ما را افسرده کنند. بگذاریم حقایق زندگی ما را به خودمان بیاورد تا از این به بعد، فرصتها را از دست ندهیم.
دوستت دارم!
عشق تا وقتی ظهور نکند و آثار و نتایج آن را نبینیم، شناخته نمیشود. پس اگر در زندگی عزیزی دارید که عاشقش هستید، همین امروز به او بگویید. اگر کسی را دوست دارید، به او نشان بدهید. قلبها به طور معمول با حرفهایی که نگفته مانده یا نادرست تعبیر شده، میشکنند و درمان قلب شکسته به مراتب دشوارتر از مراقبت پیش از آسیب است. شاید فردایی در کار نباشد. امروز، روزی است که میتوانید عشق خود را به زبان بیاورید و شگفتی آن را به وضوح ببینید!
متشکرم!
یک نفر تعریف میکرد، پدربزرگش برای تولد 17 سالگی او هدیه ای نخرید و یکی از تیشرت های خودش را به او داد و گفت؛ چون تیشرت دیگر به دردش نمیخورده و از طرفی فکر میکند به او بیشتر می آید، آن را به نوه اش هدیه داده.
آن فرد میگوید: «آن روز به اهمیت هدیه پی نبردم و تا حدی از کار پدربزرگم دلخور شدم، بنابراین چندان که باید، از او تشکر نکردم. فقط یک لبخند خشک و خالی زدم، تیشرت را روی میز گذاشتم و سراغ هدیه های دیگر رفتم.
پدربزرگ، دو روز بعد با سکته قلبی از دنیا رفت و آن تیشرت، آخرین هدیه ای بود که او در تمام عمرش به کسی داده بود. حالا این حسرت همیشه در دل مرد جوان مانده که چرا آن روز به خاطر هدیه ای چنان گرانبها از پدربزرگش تشکر نکرده.
من انسان خوبی هستم!
انسان میتواند تقریباً یک هفته بدون آب، دو هفته بدون غذا و سالها بدون خانه دوام بیاورد، اما با تنهایی هرگز نمیتواند کنار بیاید. تنهایی بدترین درد و رنج انسان است. بدترین و آزاردهندهترین نوع تنهایی وقتی است که با خودتان راحت نیستید و هرگز هم نمیتوانید از خودتان فرار کنید. حقیقت این است که یک دوست یا شریک زندگی میتواند زیبایی هایی زیادی به زندگی شما اضافه کند، اما نمیتواند خلأیی را که در شما هست، پر کند. شما به تنهایی مسؤول پر کردن این حفره خالی هستید. اگر وقتی تنها هستید، احساس ناامیدی میکنید و حالتان بد است، نشانه خوبی نیست و معنایش این است که قبل از هرچیز و هرکس باید روی روابط با خودتان کار کنید.
همیشه نمیتوانم پیروز شوم!
گناه تصمیم های اشتباه را گردن قسمت و سرنوشت نیندازید! اشتباهات خود را بپذیرید. فراموش نکنید تمام افراد اشتباه میکنند. از این اشتباهات تجربه بیندوزید تا قدرتمند شوید. آگاهی به این که ما مسؤول اعمال و نگرشها و تصمیم های خودمان هستیم، نشان دهنده این است که حق انتخاب داریم و برای عوض کردن سرنوشتمان، آزادیم. درست است که حوادث گذشته، احساسات و دیدگاه شما را شکل میدهد، اما تمام اینها تغییر میکند بهشرطی که بخواهید و مشتاق باشید همه چیز را از نو بسازید.
وقتش شده کار مثبتی انجام بدهم!
دفعه بعدی که از همه چیز شکایت دارید و در حال گله از زمین و زمان هستید، لحظه ای دست نگه دارید! با خودتان صادق باشید و ببینید آیا واقعاً میخواهید اوضاع را تغییر دهید یا فقط دوست دارید ناله و شکایت کنید؟ گاه در پسِ هر گله و شکایت، این خواسته وجود دارد که میخواهید تغییر کنید و همه چیز را هم تغییر دهید. پس اوضاع و شرایط دشوار را با نالهکردن، دشوارتر نکنید. با افکار مثبت، ایدهها و فعالیتهای تازه، موقعیت جدیدی خلق کنید.
من میتوانم!
خود مانع، برای متوقف کردن شما کافی نیست. آنچه شما را از ادامه راه باز میدارد، این باور است که نمیتوانید از مانع عبور کنید. مشکل این نیست که چیزی کم دارید یا مشکلات شما بیش از اندازه است. مشکل این است که به جای کوشش، منتظر شرایط خوب و فرصت مناسبی میمانید که وجود ندارد. موفقیت هایی که در زندگی به دست می آید، نتیجه پذیرفتن واقعیت ها و رودررویی با آنهاست نه فکر و خیال های ما. برای عدمموفقیت هایتان بهانه نتراشید و فقط بر تمام دلایلی که چرا باید کاری را انجام دهید و چرا باید از مانعی عبور کرد، تمرکز کنید. دشواریها همیشه وجود دارد، اما فراموش نکنید همیشه راهی برای گذر از شرایط دشوار وجود دارد.
زندگی دیگران به خودشان ربط دارد!
با خودتان صادق باشید. شما نمیتوانید از تمام آدمهای دور و برتان محافظت کنید. پس بیش از حد سرتان را در زندگی دیگران فرو نبرید و در مشکلات آنها کنجکاوی نکنید. زندگی دیگران مال شما نیست که بخواهید با روشهای خودتان به مشکلات آنها رسیدگی کرده یا آنها را حل و فصل کنید. مطمئن باشید حتی آدمهایی که در شرایط دشوار به سر میبرند، تا از شما نخواسته اند، دوست ندارند در کارشان دخالت کنید.
من متاسفم!
در زندگی، وقتی درخواست عذرخواهی طرف مقابل را رد می کنید، منتظر روزی باشید که او هم عذرخواهی شما را قبول نکند و اغلب این اتفاق میافتد چون دنیا صحنه واقعی عمل و عکس العمل است. عذرخواهی بهترین و آخرین راه برای پایان دادن به مشکلات است. کسی که پیش از دیگران عذرخواهی میکند، قویتر است و کسی که ابتدا پیشقدم میشود، انسان شادتری است. به خاطر اشتباه عذرخواهی کرده و این را در رفتارتان هم نشان بدهید. وقتی از کسی عذر میخواهید، به چشمهایش نگاه کنید تا معنای واقعی احساس شما را درک کند.
من، تو را میبخشم!
رابطه ترک خوردهای که پیش از این با بخشش ترمیم شده، به مراتب قویتر از رابطه اولیه خواهد بود، اما همیشه این طور نیست. پس به خاطر داشته باشید بخشش لزوماً برای جوشدادن رابطه خوب نیست و گاهی هم باید به یک رابطه ناسالم پایان داد. نکته مهم همین است. گاه یک رابطه اساساً اشتباه است و به هر دو طرف یا یکی از آنها آسیب جدی میزند. بنابراین به چنین رابطه ای پایان دهید و به جای بخشیدن طرف مقابل، خودتان را ببخشید. این کار به شما اجازه میدهد بر آینده، بدون گلاویز شدن با گذشته تمرکز کنید. بدون بخشیدن خودتان هرگز نمیتوانید زخم ها را درمان کنید و جراحتهای رابطه معیوب تا مدتها شما را درگیر می کند و در زندگی پیشرفت نخواهید کرد. آنچه در گذشته اتفاق افتاده، فقط یک فصل از زندگی شماست.
زندگی همین حالا قشنگ است!
حتماً شما هم آدم هایی را دیده اید که تمام روز را به انتظار رسیدن ساعت پنج عصر می گذرانند. تمام هفته را منتظر جمعه میمانند و تمام سال را به امید سال جدید سپری میکنند و گاه تمام عمرشان را در حسرت رسیدن به خوشبختی هدر میدهند. شما سعی کنید یکی از آنها نباشید! تمام عمرتان را منتظر نمانید، تا بالاخره یک روز به این نتیجه برسید که زندگی چقدر زیباست و چه احساس خوبی دارید. زندگی خوب، درست در همین لحظهای است که در آن هستید. همین لحظه ای که نباید آن را به انتظار یک لحظه بهتر، هدر داد.