ماموران انتظامی با حضور در آنجا با زن جوانی روبهرو شدند که دست دختر هشت ساله گریان را به دست گرفته و در حال آرام کردن او بود. ماموران کودک و این زن را برای ادامه تحقیقات به اداره پلیس آگاهی منتقل کردند.
زن جوان که خودش را معلم معرفی میکرد به افسر تحقیق گفت: در حال عبور از خیابان بودم که دیدم مردی جوان همراه یک دختر هشت ساله از خودروی پرایدی پیاده شدند و چند لحظه بعد راننده از آنها دور شد. چهره مرد جوان پریشان بود و به زور دخترک را با خود این سو و آن سو میبرد. دختر کوچولو گریه میکرد و رفتارش به گونهای بود که انگار با آن مرد غریبه است و نمیخواهد با او همراه شود .
وی افزود: با دیدن این صحنه و چهره رنگپریده دختر هشت ساله احتمال دادم آنها نسبتی با هم ندارند. بنابراین به سمتشان رفتم و به رفتار مرد جوان اعتراض کردم. او در جوابم مدعی شد این کودک فرزند یکی از اقوامش است و هر طوری بخواهد با او رفتار میکند. در همین موقع دختر خردسال با گریه گفت؛ خاله، او مرا دزدیده کمکم کن.
خانم معلم ادامه داد: به سمت دختربچه رفتم و دست او را گرفتم که مرد کودک ربا با من درگیر شد. او به طرفم حمله کرد که عابران متوجه این درگیری شدند و به سمت ما آمدند و متهم فرار کرد.
ماموران به گفتوگو با کودک پرداختند که معلوم شد گفتههای خانم معلم صحت دارد و خانه کودک حوالی باغستان است و آدمربا او را به محله گوهردشت آورده است. با مشخص شدن ماجرای کودکربایی، ماموران به کمک اهالی اطراف را جستوجو کردند و توانستند مرد کودک ربا را در یکی از محلههای اطراف شناسایی کنند و او را پیش از اینکه فرصتی برای فرار پیدا کند، بازداشت کردند. کودک خردسال نیز تحویل خانوادهاش شد . با دستور قاضی مهدویراد، بازپرس شعبه 21 دادسرای جنایی کرج، مرد کودکربا برای ادامه تحقیقات در اختیار پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت .
متهم در جریان تحقیقات به افسر تحقیق گفت: چند روز در حوالی محله باغستان پرسه میزدم تا برای عملی کردن نقشه شیطانیام کودکی را بدزدم. روز حادثه دختر هشت ساله توجهم را به خودش جلب کردو تصمیم گرفتم نقشه دزدیدن او را اجرا کنم. او و خانهشان را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم پدر او در خانه نیست و او و دیگر اعضای خانواده در خانه تنها هستند. او هر از گاهی برای خرید به مغازه محلهشان میرفت. روز حادثه دوباره به محله آنها رفتم و خانهشان را زیر نظر گرفتم. دختربچه از خانه بیرون آمد و دقایقی بعد با خرید دلستر به خانه بازگشت. زمانی که قصد داشت در خانه را ببندد وارد خانه شدم. دستم را روی دهان او گذاشتم که دلستر از دستش افتاد. کشانکشان او را بیرون بردم. زمانی که دوستانم با خودرو از راه رسیدند، کودک را داخل خودرو انداخته و فرار کردیم. آنها مرا حوالی بوستانی در گوهردشت پیاده کردند و رفتند و من، کودک را کشانکشان با خود میبردم. قصد آزار و اذیت او را داشتم که زنی متوجه ماجرا شد و با دخالت او ناکام ماندم.
با توجه به این که احتمال میرفت مرد کودکربا مرتکب جرایم مشابه دیگری شده باشد، تحقیقات از وی ادامه پیدا کرد تا اینکه ماموران در جریان تحقیقات متوجه شدند تصویر این متهم با یک جوان کودکآزار که پیش از این از او شکایت شده و پلیس در تعقیبش بوده مطابقت دارد. با مشخص شدن این موضوع روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد. در این مرحله پسر 8 ساله همراه خانوادهاش به پلیس آگاهی فراخوانده شدند که او در مواجهه حضوری با متهم، مرد شیطانصفت را شناخت و متهم را از میان متهمان حاضر در بازداشتگاه پلیس آگاهی شناسایی کرد. متهم این پسر بچه را در پارک مورد آزار قرار داده بود.
تحقیقات پلیس جنایی برای رازگشایی از دیگر جرایم سیاه این متهم ادامه دارد.