امروزه در شهرهای بزرگ تشخیص اینکه چه کسی به مراسم عزاداری می رود و چه کسی در حال گشت و گذار است و چه کسی به سر کار می رود دشوار است. تمامی این افراد ممکن است سیاه پوشیده باشند.
لئاتریس آیزمن، متخصص رنگشناسی بر این عقیده است که طی پنجاه تا صد سال گذشته، در معنای رنگ سیاه تغییرات متعددی رخ داده است. در این مدت سیاه از رنگی غمگین به نماد زیبایی و جذابیت تبدیل شده است.
خانم آیزمن می گوید: گویی این رنگ نوعی وزن با خود حمل می کند و این وزن نوعی قدرت به این رنگ می بخشد. مردم دیگر رنگ مشکی را برای جذاب تر شدن استفاده می کنند، حتی لباس های مشکی رنگ از گرانترین لباس ها به شمار می آیند. در این رنگ، بدن فرد کم حجم تر جلوه کرده و اعتماد به نفس به فرد می بخشد. سیاه رنگ شب است. رنگ تاریکی؛ رنگی که همه چیز را پنهان می کند.
تنها در خانه نشسته اید و روی مبل لم داده و تلویزیون می بینید. هیچ راه نفوذی هم به درون خانه نیست و در امنیت کامل است. باد می وزد. همین صدای باد کافی است تا لرزشی ناشی از ترس را در وجود خود حس کنید.
ترس زجرآور است. وظیفه ی ترس محافظت از ما در برابر تهدیدات احتمالی است و ما را برای واکنش سریع آماده می کند. در گذشته احتمال حمله ی دشمن یا دزد در شب بیشتر بوده و با گذشت زمان مردم به تمایل ترس از تاریکی خو گرفته اند.
در تاریکی حواس دیداری ما از بین می رود و از شناسایی آنچه در اطرافمان می گذرد ناتوانیم.
معمولا هم برای دفاع از خود متکی به سیستم دیداری خود هستیم و در نتیجه ترس از تاریکی نوعی ترس پیش فرض به شمار می رود.
ناشناخته درکی است که اشخاص از تاریکی دارند؛ درکی که حاکی از ناتوانی در تشخیص تهدیدات احتمالی است.
رنگ های موجود در طبیعت تأثیر بسزایی در روان انسان ها دارند و همه می دانیم از آغاز زمان سیاه رنگ شب است و می تواند هر تهدیدی را در خود مدفون کند.
این حقیقت در کودکی ملکه ی ذهن ما شده است؛ البته با تشکر از پیشرفت تکنولوژی امروزه می توانیم چراغ ها را روغن کرده و خوش بگذرانیم.
ترس های واهی
با اینکه ترس طبیعی است، شاید به مسأله ای واهی و حاد بدل شود. مطمئنا وقتی که تنها در شب و در خیابان قدم می زنیم، می ترسیم اما این میزان ترس در رختخواب طبیعی نیست.
ترس واهی می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثلا تجربه ای تلخ از مورد حمله قرار گرفتن ناگهانی در مکانی تاریک، یا به سادگی تماشای یک فیلم وحشتناک.
این گونه ترسها به فوبیا بدل می شوند و می توانند به روابط شخصی، کار یا توانایی انجام ساده ترین چیزها ضربه بزنند. مثلا اگر کسی قادر نباشد که در شب خانه اش را ترک کند احتمالا مبتلا به فوبیا شده است.
برخی نیز چراغی کوچک در منزل روشن می کنند یا در را کمی باز می گذراند. این سیگنال های امنیتی باعث می شوند که احساس امنیت بیشتری کنند و به جای تخیل بیشتر در واقعیت باشند.
پزشکان معمولا لیستی از ترس های بیمار تهیه کرده و بیمار را در همان وضعیت قرار می دهند تا با ترسشان روبه رو شوند و به فوبیای خود واقف شوند.
با اینکه سیاه برای خیلی ها معنای ترس دارد اما برخی نیز از آن برای امنیت و جذابیت استفاده می کنند.
برخی از این رنگ برای حفظ امنیت و حریم خصوصی استفاده می کنند، چون این رنگ پوشاننده ی نقص های ظاهری انسان است، گویی که احساس نامرئی شدن می کنند و در سایه به سر می برند.
البته به شخصیت شخص هم بستگی دارد. یکی سیاهی را تهدید قلمداد کرده و دیگری خود سیاهی می شود. شاید بتوان با غلتیدن به نیمه ی تاریک خود بر ترس غلبه کرد و گفت من خود ترسم.