شامگاه جمعه هفدهم شهریورماه، مردی سراسیمه به اداره پلیس رفت و گفت پسر ۱۱سالهاش ناپدید شده است. شاکی در توضیح ماجرا گفت: ابوالفضل امروز ظهر برای بازی همراه دوستانش به پارک محلهمان رفته بود. او همیشه عصر پس از بازی با دوستانش به خانه بر میگشت، اما امروز به خانه برنگشت.
من برای انجام کاری به بیرون رفته بودم که ابوالفضل را به خانه مادرم که در این نزدیکی است، بردم تا اینکه ساعتی قبل مادرم به من خبر داد که ابوالفضل برای بازی به پارک رفته و به خانه برنگشته است. سپس همه پارک را زیر رو کردیم، اما خبری از ابوالفضل نشد و دوستانش همه میگفتند تا عصر داخل پارک با او بازی کرده و بعد به خانههایشان رفتهاند.
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
پس از این مأموران تحقیقات گستردهای را برای پیدا کردن پسر گمشده آغاز کردند. بررسیها نشان داد ابوالفضل همراه پدرش در حوالی خیابان زریبافان زندگی میکند و مادرش وقتی او هشتماهه بوده از پدرش جدا شده است. همچنین مشخص شد او روز حادثه از خانه مادر بزرگش برای بازی به پارک رفته و همسایهها و نگهبان پارک هم او را تا عصر دیدهاند، اما بعد از آن ناگهان به طرز مرموزی ناپدید شده است. مأموران در بررسیهای تخصصی به رد پای پسر ۲۲ سالهای به نام علی رسیدند که در نزدیکی پارک محل بازی ابوالفضل همراه مادرش زندگی میکند.
تحقیقات میدانی تیم جنایی نشان داد مظنون روز حادثه با پسر گمشده داخل پارک دیده شده است. مأموران در بازرسی بدنی مظنون متوجه آثار زخمی روی دست وی شدند که حکایت از این داشت به احتمال زیاد در درگیری زخمی شده است. بدین ترتیب یک روز بعد از حادثه، مأموران پسر ۲۲ ساله را به دستور قاضی شهریاری بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها مدعی شد که زخم روی دستش به خاطر خرد کردن گوشت مرغ بوده، اما وی در نهایت چهار روز بعد از حادثه به قتل پسر ۱۱ ساله اعتراف کرد. متهم گفت: ابوالفضل را به بهانه دیدن کبوتر به پشتبام خانهشان برده و در لانه کبوتر با ضربات چاقو به قتل رسانده و یکروز بعد از آن جسد را همراه برادرش در بیابانهای کیلومتر ۵۵جاده قم رها کرده است. پس از اعتراف متهم مأموران برادر ۳۵ ساله قاتل را بازداشت و با راهنماییهای متهم جسد ابوالفضل را در جاده قم کشف کردند. صبح روز پنجشنبه دو متهم به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و از سوی قاضی محمد شهریاری و تیم جنایی مورد بازجویی قرار گرفتند.
برادر قاتل در بازجوییها گفت: روز حادثه برادرم با من تماس گرفت و از من خواست به خانه پدریمان بروم. وقتی وارد خانه شدم با این صحنه هولناک روبهرو شدم و تصمیم گرفتم به برادرم کمک کنم تا گرفتار پلیس نشود.
قاضی محمد شهریاری گفت: پس از اعلام خبر گمشدن پسر ۱۱ ساله تیم جنایی در تحقیقات تخصصی به رد پای پسر جوانی رسید که مشخص شد روز حادثه همراه ابوالفضل دیده شده است. هر چند متهم در بازجوییها اظهار بیاطلاعی میکرد اما آثار بریدگی روی دست متهم که مشخص بود زخم تازهای است حکایت از این داشت وی در سرنوشت پسر ۱۱ ساله دست داشته تا اینکه در نهایت در بازجوییهای فنی اعتراف کرد با بیش از ۵۰ ضربه چاقو پسر ۱۱ ساله را به قتل رسانده و جسد او را همراه برادرش در کیلومتر ۵۵ جاده قم رها کرده است.
گفتوگوی متهم در پاسخ به سؤالات تیم جنایی
خودت را معرفی کن؟
علی هستم ۲۲ سال سن دارم.
به چه کار مشغولی؟
تازه سربازیام تمام شده و بیکار بودم.
مجردی زندگی میکردی؟
نه. پس از فوت پدرم همراه مادرم زندگی میکنم.
روز حادثه مادرت خانه نبود؟
نه، مسافرت بود.
چرا دست به این جنایت هولناک زدی؟
در دوران خردسالی در پارک رازی پسر جوانی به زور به من تجاوز کرد. از آن روز به بعد وجودم را عقده گرفت و روز حادثه ابوالفضل را به بهانه دیدن کبوتر به خانهمان بردم و به خاطر اینکه او به سرنوشت من گرفتار نشود با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندم.
به او تجاوز نکردی؟
نه.
روز حادثه همسایهها متوجه نشدند؟
ساختمان متعلق به خودمان است. در طبقه همکف من و مادرم زندگی میکنیم و در طبقات دیگر هم دو برادر و خواهرم به همراه شوهرش زندگی میکنند.
برادرت متأهل است؟
بله، برادرم یک فرزند پسر هم دارد.
چرا پسر برادرت را نکشتی؟
او مذهبی است مطمئن بودم برای او مشکلی پیش نمیآید.
یعنی شما از آینده افراد اطلاع داری؟
نه.
پس درباره انگیزه ات دروغ میگویی؟
[ سکوت میکند.]
با خانواده مقتول اختلاف داشتی؟
نه، اصلاً اختلاف نداشتم. حتی برادر بزرگم با پدر ابوالفضل رابطه دوستانه دارد.
پس ابوالفضل را میشناختی؟
بله، بچه محل ما است و من همیشه او را در پارک میدیدم.
درباره روز حادثه بگو؟
روز حادثه داخل پارک بودم که ابوالفضل را دیدم. او را به بهانه دیدن کبوتر به پشتبام خانهمان بردم. آنجا با چاقو به او حمله کردم و بعد پیکر نیمه جانش را به خانهمان منتقل کردم و آنجا او را به قتل رساندم. وقتی فهمیدم او فوت کرده جسد را با چسب و نایلون باند پیچی کردم و موضوع را به برادرم اطلاع دادم.
چرا به برادرت خبر دادی؟
میخواستم به من کمک کند جسد را به بیرون ببریم. پس از حادثه فکرم کار نمیکرد.
بعد چه شد؟
برادرم وقتی به خانه ما آمد خیلی تعجب کرد، اما قول داد به من کمک کند. جسد را داخل چمدانی گذاشتیم و بعد او به ترمینال جنوب رفت و خودروی پرایدی را به مبلغ ۵۰ هزار تومان کرایه کرد. دو نفری همراه راننده با چمدان حامل جسد به طرف جاده قم رفتیم و در ۵۵کیلومتری از خودرو پیاده شدیم و بعد از اینکه جسد را رها کردیم به تهران برگشتیم و چمدان را در یکی از میدانهای جنوبی شهر داخل خیابان رها کردیم.
درخواست دارم هر چه زودتر قاتل ابوالفضل را قصاص کنند
گریه امانش نمیدهد. هنوز باور ندارد که پسر برادرش از سوی پسر همسایهشان به قتل رسیده است.
به گفته خودش همه منتظر خبر خوشی بودند تا اینکه از طریق سایتها و کانالهای تلگرامی متوجه حادثه میشوند. عمه مقتول اشکهای صورتش را پاک میکند و میگوید: پس از حادثه تا ساعت ۱۲ شب همه بستگان و همسایهها کوچه به کوچه و خیابان به خیابان به جستوجوی ابوالفضل پرداختیم.
اما اثری از او پیدا نکردیم تا اینکه نیمههای شب موضوع را به پلیس خبر دادیم. پس از این ما هر روز به جستوجوی خود ادامه دادیم و حتی در تلگرام و اینستاگرام هم صفحهای به نام ابوالفضل درست کردیم و از مردم درخواست کمک کردیم.
برادر قاتل در این مدت پا به پای برادرم و همسایهها به دنبال ابوالفضل میگشت در صورتی که او خبر داشت برادرش چه جنایتی مرتکب شده و جسد را در کجا رها کردهاند.
وی ادامه داد: ابوالفضل عاشق موسیقی و خوانندگی بود و برای ما میخواند. ابوالفضل پسر پیش فعالی بود به طوریکه سال قبل که در اربعین حسینی همراه پدرش راهی کربلا شده بود چندین بار در شهرهای کاظمین، نجف وکربلا گم شده و ساعتی بعد پیدا شد. این بار همه فکر میکردیم او به خانه برگردد.
بستگان مقتول به خانه قاتل هجوم آوردند
یکی از همسایهها به خبرنگار ما گفت: قاتل همراه مادرش در این خانه زندگی میکنند. طبقات دیگر در اختیار برادرها و خواهر بزرگترش است. هر چند آنها از مدتها قبل در این محل زندگی میکنند، اما به تازهگی خانهشان را به این ساختمان آوردهاند. قاتل خودش کبوترباز است و کمی هم شر است، اما خانوادهاش و برادر بزرگش آدمهای خوبی هستند. ما تا حالا از آنها بدی ندیدهایم. چند روز قبل ما متوجه گم شده ابوالفضل شدیم و اصلاً فکر نمیکردیم که علی، او را به قتل رسانده است.
روزی که ابوالفضل گم شده بود مادربزرگش به پارک آمد و از بچهها سراغ او را میگرفت. مادربزرگش گفت ابوالفضل قرار بوده برای مراسم عید غدیر به مسجد محل برود که ناگهان گم میشود.
وی ادامه داد: پس از اینکه در سایتها و کانالها پخش شد، علی، پسر ۱۱ ساله را به قتل رسانده تعدادی از بستگان نزدیک ابوالفضل به خانه متهم هجوم آوردند و وسایل خانه آنها را تخریب کردند و قبل از آمدن مأموران پلیس از محل فرار کردند.