گروه موسوم به داعش سالهاست از تمام توان رسانهای و تبلیغاتی خود جهت ایجاد رعب و وحشت در افکار عمومی مردم دنیا برای ترسیم میزان ددمنشی خود استفاده کرده است و تا حدی نیز در این بازی رسانهای موفق بوده است اما این اواخر داعش با انتشار یک عکس که حاوی نگاهی پراقتدار بود با استفاده از همین توان و تکنیک تمام آنچه تاکنون رشته بود را پنبه کرد و به سخره گرفت. نگاهی که این روزها همه جا و همه کس از آن حرف میزنند و موجب افتخار شده است.
محسن حججی فرزند دلیر ایران اسلامی این روزها همه را متحیر و عاشق نگاهش کرده است، نگاهی که پشت خود نشان از ایمان به راهی که رفته است دارد. این تاثیر در هر جای عالم ایجاد ترس میکند اما در ایران اسلامی نتیجه عکس داشته است. این سر بریدن در هر جایی از دنیا ایجاد رعب و وحشت میکند اما در ایران مایه افتخار است. در ایران اسلامی سر دادن در راه عقیده یکی از بزرگترین افتخارات محسوب میشود و رهرویی از راهی است که ثارالله قرنها قبل در راه خدا رفته است.
داعش نمیداند چه گل به خودی زده است و با انتشار این تصاویر ایران را متحدتر از همیشه در برابر این گروهک مسلماننما کرده است. شاید عکاس این صحنهها نمیدانست در آن لحظه در حال بازی در زمینی است که محسن حججی عزیزمان برای آنها چیده است و نمیدانستند چگونه این عکس میتواند تاثیری بر مردم ایران بگذارد که شاید با هزاران برنامه، مستند و ... در داخل، امکان آن بود. برنده اصلی این بازی به ظاهر نابرابر، عشق بود، عشق بازی محسن حججی با خداوند.
در عرصه رسانه میگویند هر عکس مساوی است با هزار کاراکتر است اما عکسهای محسن حججی مساوی با میلیونها کاراکتر بوده است. امروز فرصتی دست یافت تا در حاشیه مراسم بزرگداشت این شهید عزیز با همسر وی گفتوگوی کوتاهی داشته باشم.
در ابتدای حضورم راز این نگاه پرصلابت و استوار را فهمیدم. مادر و پدری که با اقتدار و متانت پذیرای ما بودند و همسری که در نگاهش عشق و ایثار برای رسیدن همسرش به آرزوی شهادت را دیدم. همسر شهید حججی با صبوری و متانت میگوید اگر اجازه دهید مصاحبه نکنم. به او میگویم هر طور شما بفرمایید بنده تابعام، فقط آمدهام جلو تا بگویم از طرف تمام جامعه رسانهای به شما تبریک میگویم و بگویم جامعه رسانهای ایران به شهید بزرگوارتان و خانواده ایشان افتخار میکند. با صمیمیت تشکر میکند. از او میخواهم لطف کند و مسیر ارتباطی را بگوید که بعدها با او مفصل صحبت کنم. بعد میگویم فقط میخواهم یک جمله بگویید. همان جا یکی از حاضران میگوید میشود درباره اینکه میگویند شهدای مدافع حرم پول گرفتهاند صحبت کنید. واکنش همراه با دلگریی همسر شهید نشان میدهد علاقهای به صحبت در این زمینه ندارد و میگوید اصلا اصلا درباره این موضوع حرف نزنید. به او میگویم اتفاقا من همیشه دلم میخواهد با همسران تمام شهدای مدافع حرم درباره عاشقانههایشان صحبت کنم.میگویم بعد عاطفی زندگی شما بزرگواران برای همه ما هم شنیدنی است و هم پر درس. در میان همه غمی که در دلش دارد لبخنده زده و اشک در چشمانش حلقه میزند. میگویم به نظر من محسن حججی عاشقترین عاشقها بوده است. لبخند میزند. با اینکه مدام به ما میگویند همسر شهید الان شرایط مصاحبه ندارند میگوید میخواهم به این خانم یک جمله بگویم من با لهجه اصفهانی از ابراز لطفش قدردانی میکنم و او با جدیت میگوید بنویسید محسن حججی یک آتش به اختیار تمام عیار بود. این آتش به اختیاری را از سالها قبل و موسسه شهید کاظمی آغاز کرد. از او و پدر و مادر این شهید عزیز تشکر میکنم و بیرون میآیم و این شعر را زیر لب زمزمه میکنم.
من ندیده عاشق کسی شدم که تموم آسمون به اسمشه
من ندیده عاشق کسی شدم که یه دنیا مثل من مجنونشه
یک نفر که قبل پر کشیدنش شاهد پر پر شدن جوونشه
سرتو روی نیزهها میزارن واسه اینکه دلت خود دریاست
با گلوی بریده چی گفتی که یک عمره سرای ما بالاست
یک نفر که عشق رو معنا میکنه یک نفر که تشنگی تسکینش
او کسی که حرمت آزادیگیش قدر حرمت تمام دینشه
به هر احساسی نمیگن عاشقی من نمیگم واسه این حس لایقم
هر کسی پای عشقش از خودش گذشت تازه میتونه بگه من عاشقم