تا فرهنگ‌ «مشارکت اجتماعی» فاصله داریم

یکی از مباحث مورد مناقشه فلاسفه در طول تاریخ مسأله ذات اجتماعی و یا فرد محور انسان است که گروهی انسان را موجودی اجتماعی بالفطره می‌دانند و گروهی هم انسان را گرگ انسان می‌دانند و شکل‌گیری اجتماع انسانی را بنا بر قرارداد اجتماعی دانسته‌اند.

نظریه قرارداد اجتماعی روسو که خاستگاه اجتماع نظام‌مند مردم را مبتنی بر یک قرارداد میان مردم می‌داند با آموزه‌های اسلامی در تنافی  است به این صورت که اسلام اولین انسان را پیامبر خدا می‌داند که از علم لدنی الهی برخوردار است و از همان ابتدا بشر را موجودی اجتماعی که نیاز به هدایت انبیا دارد معرفی می‌کند؛ بنابراین خداوند حضور و حرکت اجتماعی را از همان ابتدا با انزال رسول عینیت می‌بخشد.

ما چه انسان‌ها را گرگ بدانیم و چه گوسفند وقتی اجتماع انسانی حاصل شد بحث تعامل و مشارکت میان انسان‌ها مطرح می‌شود زیرا اساس هر اجتماع بر مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه استوار است و بر مبنای مشارکت است که اجتماع معنا پیدا می‌کند و شکل می‌گیرد.

حرکت‌ها و فعالیت‌های منسجم اجتماعی در مبانی دینی ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و در روایات زیادی این مضمون تکرار شده است که «دست خدا با جماعت است» به این معنی که خداوند از حرکت‌های جمعی اهل حق حمایت می‌کند.

سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا هر نوع اتحاد و همکاری با هر هدفی که باشد مورد رضایت خداوند است یا این که اتحاد باید در راستای آموزه‌های دینی باشد؟ که جواب این سؤال را با مراجعه به تاریخ در ماجرای ثقیفه و یا ماجرای عاشورا می‌توانیم دریافت کنیم.

باید گفت مشارکت اجتماعی در صورتی جامعه را به کمال مطلوب خداوند می‌رساند که حول محور ولایت باشد؛ زیرا اگر اجتماع از ولایت دور شود ممکن است جامعه به هدف‌های مادی خود برسد و تن را به کمال برساند ولی روح انسان به کمال نمی‌رسد.

با مشارکت اجتماعی هر هدفی در دسترس است

به طور کلی یکی از قوانین الهی این است که اتحاد و مشارکت اجتماعی با هر هدفی که باشد به نتیجه می‌رسد زیرا خاصیت اتحاد این است و اگر این اتحاد و مشارکت در کار خیر اتفاق بیفتد نتیجه خیر خواهد داد و اگر اتحاد در مسیر شر باشد نتیجه هم شر خواهد شد و به همین خاطر است که خداوند توصیه بر همکاری در امور خیر می‌کند و مسلمانان را از همکاری در گناه بر حذر می‌دارد.( تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ)

در روایات هم بر اتحاد میان مسلمانان بسیار تأکید شده است و جدایی از جامعه را مانند گوسفندی که اگر از گله‌ جدا بماند شکار گرگ می‌شود سبب افتادن به دام شیطان و انحراف از مسیر حق دانسته‌اند؛ امیرالمؤمنین در خطبه 192 نهج‌البلاغه بنی‌اسرائیل را مثال می‌زند که تا زمانی که با هم متحد بودند از موفق‌ترین اقوام تاریخ بودند و قدرت و صلابت داشتند ولی از زمانی که بینشان اختلاف افتاد و گروه گروه شدند به جایی رسیدند که مایه عبرت دیگر اقوام شدند.

اختلاف طبقاتی و مادی‌گرایی دو  مانع تحقق مشارکت اجتماعی است

به همان اندازه که در روایات بر وحدت و همگرایی تأکید شده است از تفرقه و اختلاف هم نهی شده است و اختلاف را عذاب الهی دانسته‌اند؛ پیامبر(ص) در روایتی در نهج الفصاحه می‌فرمایند «با یکدیگر برابر شوید زیرا اختلاف در زندگی سبب اختلاف در قلب‌هایتان می‌شود» از این رو یکی از عوامل عدم شکل گیری مشارکت اجتماعی را می‌توان اختلاف طبقاتی و عدم مساوات در زندگی دانست که جامعه را به شدت تهدید می‌کند.

خداوند در آیه 11 سوره جمعه زرق‌وبرق و مادیات را سبب پراکندگی جامعه معرفی می‌کند که انسان‌ها را از حول محور حق دور می‌کند و جامعه را به سمت نابودی می‌کشاند؛ بنابراین اگر ما به دنبال حل مشکلات جامعه هستیم تنها ابزار آن مشارکت اجتماعی تمام مردم در سامان بخشیدن به کشور است و اختلافات در جامعه سبب عدم اتحاد و یا غفلت از سهم همگانی در حل مشکلات می‌شود.

باید توجه داشت که نمی‌شود بدون شکل گیری مشارکت اجتماعی مشکلی از کشور حل شود؛ به عنوان نمونه یکی از مشکلات اصلی امروز کشور ما مشکل اقتصادی است که همه مردم توقع حل آن از دولت را دارند ولی از نقش خود غافل شده‌اند؛ با توجه به این مطلب مشکل اقتصادی کشور جز با مشارکت همگانی مردم در اقتصاد مقاومتی حل نخواهد شد؛ این نسخه برای بخش‌های دیگر جامعه از جمله فرهنگ، سیاست و حتی مشکلات محیط زیستی هم صادق است و بدون مشارکت اجتماعی و همگانی مردم دولت به تنهایی توان حل مشکلات را نخواهد داشت.

آرمان‌های انقلاب در گرو مشارکت اجتماعی است

از طرف دیگر همان‌طور که مشکلات کشور تنها با مشارکت اجتماعی قابل حل است، آرمان‌های انقلاب هم تنها با مشارکت اجتماعی محقق خواهد شد و اگر مشارکت اجتماعی در جامعه تبدیل به فرهنگ نشود نه تنها به آرمان‌های انقلاب دست نخواهیم یافت بلکه از وضعیت کنونی هم پس رفت خواهیم داشت.

متأسفانه باید گفت که امروزه تفکری در کشور ما رایج شده است که ما انقلاب کردیم تا راحت زندگی کنیم و به تعبیر دیگر عده‌ای شعارهای انقلاب را تا حد برآورده کردن نیازهای ظاهری خود تقلیل دادند که گویا برای راحت طلبی خود انقلاب کرده‌اند در حالی که رفاه بدون مشارکت اجتماعی حاصل نمی‌شود و مشارکت اجتماعی هم به معنای گذشتن از برخی منافع شخصی به نفع منافع جمعی است؛ متأسفانه همین شعارها و ایجاد توقع در جامعه مردم را از آرمان های انقلاب سرد کرده است در حالی که امام خمینی(ره) در قبل از انقلاب در مخالفت هایی که با مبارات مسلحانه مجاهیدن خلق داشتند نسبت به این خطر هشدار داده بودند که اگر بخواهیم مردم را به خاطر شکمشان با خود همراه کنیم خیلی زود از ما جدا خواهند شد.