46 سال دارد و دو سال پیش همسرش را به خاطر سوء مصرف مواد مخدر از دست داد؛ همین هم باعث شد بیشتر از گذشته برای تأمین معیشت و پرداخت اجاره بهای خانه کوچکی که در حاشیه شهر کرایه کرده، کار کند؛ آن هم کارهایی که که در توان او بلکه در توان کمتر زنی است.
« عطیه» که حالا با مرگ همسرش، از دار دنیا فقط یک پسر جوان دارد، برای تأمین هزینههای زندگی در یک گاوداری مشغول میشود اما سختی کار در گاوداری او را از پا میاندازد و نهایتاً هم راهی بیمارستان میشود.
پس از انجام آزمایشهای مختلف در بیمارستان به او میگویند که به ویروس HIV مبتلا شده؛ ویروسی که همسرش هم در زمان حیات به آن مبتلا بود. عطیه پس از چند روز و تجویز داروهای مختلف از بیمارستان مرخص میشود و به خانه بازمیگردد.
حالا که از یک طرف مادر توانایی کار کردن ندارد و از طرف دیگر هم به بیماری سختی مبتلا شده، «سعید» تنها فرزند «عطیه» بعد از انصراف از تحصیل و بنا بر پیشنهاد دوستانش در مجاورت یکی از مدارس ابتدایی محل سکونتشان، یک دستگاه فتوکپی میخرد و در کنار آن با فروش لوازم تحریر، برای خود کاسبی کوچکی دست و پا میکند.
او که زمان زیادی از راهاندازی کسب و کار جدیدش نگذشته بود، کار و بارش کساد میشود و بدهی پشت بدهی بالا میاورد به طوری که مجبور به فسخ اجازه مغازه میشود و لوازم مغازه را زیر قیمت میفروشد تا طلب طلبکاران را پرداخت کند اما وجوه حاصل از فروش اسباب و وسایل مغازه، کفاف بدهی طلبکاران را نمیدهد و نهایتاً هم از دست طلبکاران فرار میکند غافل از اینکه مادر بیمارش، پشت سفتههایی را که زمان راهاندازی مغازه به طلبکاران داده، امضا کرده بود.
با این حال، طلبکاری که سفتههای امضا شده توسط مادر سعید را در اختیار داشته، پس از متواری شدن او، در محاکم قضایی طرح دعوا میکند و نهایتاً هم عطیه بابت ضمانت 350 میلیون ریالی، محکوم به پرداخت طلب و از ابتدای سال 96 راهی زندان میشود.
سعید که اینجای کارش را نخوانده بود و پیشبینی نمیکرد مادرش به خاطر طلب او به زندان بیافتد، پس از مدتی آفتابی میشود اما عواقب تلخ ناشی از حبس برای پسری در این سن و سال، مادر را مصمم به حفظ همین شرایط تلخ میکند.
طلبکار پرونده هرچند با مشاهده شرایط این خانواده به میزان 10 میلیون تومان از اصل بدهی گذشت میکند اما نبود پشتوانه مالی، وضعیت را همچنان این گونه برای مادر بدون تغییر و تحرک ثابت نگه داشته است.
حالا پرونده این مادر رنجور که هم از بیماری رنج میبرد و هم از شرایط زندان، در ستاد دیه مطرح شده تا شاید با کمک خیرین و نیکوکاران بتوان او را از زندان رها کرد.
نیکوکارانی که تمایل دارند یاریگر این مددجوی نیازمند باشند، میتوانند کمکهای نقدی خود را به شماره حسابهای ستاددیه کشور به قرار 74/74 بانک ملت شعبه مستقل مرکزی، 7777 بانک تجارت شعبه مرکزی، 8888 بانک صادرات شعبه مرکزی یا 55555 بانک ملی واریز نموده و برای اختصاص مبلغ پرداختی جهت آزادی این فرد یاد شده فیش پرداختی را با تحریر موضوع کمک انجام شده به شماره 88916011 دورنگار کنند. روابط عمومی ستاددیه با تلفن تماس 15 - 88916012 پاسخگوی سوالات شما در این زمینه خواهد بود.