در هنگام فرارسیدن دوران پیری از سالهای جوانی یا نوجوانی خاطراتی دور و دوستداشتنی باقی میماند. همه افراد به سالهای قبل و کارهای گذشته خود فکر کرده و گاهی نیز حسرت کارهایی را میخورند که نکردند. زیباست اگر با مرور گذشته خود به یاد بیاوریم که در دوران نوجوانی بار غم تعداد زیادی از افراد را سبک کرده و یاور و تکیهگاهشان در دوران سختی بودیم. افراد زیادی در دوران پیری وامدار کمک و حمایتهای بیدریغ ما هستند. دستهای فتادهای که زمانی گرفتیم یارا و دستگیر زمان ناتوانیمان خواهند شد و دل آراممان گواه همه قلبهایی که زمانی آرام کردیم. زمانی که به یاد میآوریم خداوند در قلبهای شکسته و صدای گریه بندگان مومنش است. انسانهای نیکوکار تمام عمر خود را صرف کمکهای بیدریغ و بیچشمداشت به مردم کرده و آینده سیاه یا مبهم آنها را به آیندهای روشن مبدل میکنند.
مریم کورهپز یکی از همین انسانهاست. او از زمان نوجوانی تلاش کرده است تا رسالت خود را در قبال مردم نیازمند تمام و کمال انجام دهد و به گفته خودش هنوز راه دراز و پرپیچ و خمی تا سر منزل مقصود دارد. او سالهاست که با نگاهی روشن و پر از امید و فکری باز، دستان پرتوان خود و دوستانش را در انجمن «جوانان نصرت» بسیج کرده تا گرهی بگشایند از معضلات متعدد قشری که همه آرزوهایشان را در گرو کمکهای سبز و سودمند جوانان انجمن او میبینند.
گفتوگوی تفصیلی «شهر امید» با مریم کورهپز موسس انجمن «جوانان نصرت» را در ادامه میخوانید:
لطفا خودتان را بهطور مختصر معرفی کنید.
مریم کورهپز متولد سال 61 و زاده شهر مشهد هستم. کارشناس هوش مصنوعی و کامپیوتر تدریس میکنم.
انگیزه شما برای ورود به فعالیتهای خیرخواهانه چه بود؟
من فرزند اول خانواده هستم و پدر و مادرم هر دو از افراد سرشناس جامعه هستند. مادرم مدرس قرآن و پدرم نیز به مساجد کمک مداوم داشته و دارند و بعد از مدتی نیز جزو هیأت امنای مساجد شدند و بعد از آن عضو بسیج و در حال حاضر هم فرمانده پایگاه بسیج هستند. مشوق اصلی من در انتخاب راه کنونیام پدر و مادرم بودند. آنها را همواره در حال انجام کار خیر و باز کردن گرهی از مشکلات نیازمندان و فامیل دیدهام. آنها همواره معتقدند که باید از اطرافیان دستگیری و نیازشان را مرتفع کرد. والدینم بسته به نیاز افراد به آنها یاری میرسانند این کمکها گاه مالی و گاه معنوی است. در نوجوانی خیلی مطالعه میکردم و کتابخوان قهاری بودم بهطوریکه کتاب هشتصد صفحهای را در یک ساعت میخواندم. در همان زمان و از طریق مطالعه کتابهای روانشناسی، داستانی و مذهبی فهمیدم که هر انسان رسالتی در زندگی دارد. دورههای تفسیر قرآن را نزد دکتر شریعتی گذراندم و بعد از آن بود که به دنبال رسالت خودم در زندگی گشتم و در رشتههای مختلفی فعالیت کردم. اما هیچ کاری رضایت قلبیام را برآورده نکرد. مقامها و تندیسهای زیادی به دست آوردم. نفر اول هلالاحمر کشوری شدم و در جشنوارههای مختلف ادبی نیز رتبه اول تا سوم را کسب کردم، اما باز هم رضایت کافی نداشتم و کمک به افراد احساس رضایت بیشتری به من میداد و بهتدریج هدف زندگیام شد. به مردم خدمترسانی میکردم و سعی میکردم آنها را به مسیر درست هدایت کنم و رضایت قلبی من در گرو رضایت آنها بود. در دوران تحصیل در مقطع دبیرستان به ادبیات علاقهمند بودم و شعر و قصه مینوشتم. سپس به فعالیت در بسیج پرداختم و با گروههای خیریه و امداد و نجات هلالاحمر آشنا شدم. در آن زمان توانستم افراد نیازمند را از نزدیک ببینم. وقتی در زلزله نکا به زلزلهزدگان این شهرستان در مشهد امدادرسانی کردیم حال عجیب و خوبی داشتم. آنها ضمن اینکه دردمند و داغدار خانوادههای خود بودند زندگی خودشان را هم از دست داده بودند و برای ارائه خدمات درمانی به مشهد منتقل شده بودند. در آن زمان 18 سال داشتم اما تفکرم این بود که تنها راه کمک به آنها کمک مالی نیست پس پای درددل آنها نشستم و فهمیدم خیلی از این افراد بیشتر از هر چیز محتاج وجود فردی همزبان و همدل هستند. پس از لحاظ معنوی به آنها کمک کردم. در حال حاضر نیز باید روی کارآفرینی برای زنان و مردان برنامهریزی کرد و به جای پرداخت پول به آنها آموزش دهیم تا بتوانند خودشان درآمدزایی کنند.
کمی از آغاز فعالیت جدیتان در زمینه فعالیتهای خیریه بگویید.
در زمان آغاز فعالیت خیریهام فضا برای ورود دختران به اندازه کنونی فراهم نبود و یک دختر به سن و سال من بهراحتی نمیتوانست با مراکز خیریه یا سازمانهای مختلف ارتباط بگیرد. من نیز تا قبل از آغاز به کار انجمن تنها با هلالاحمر و بسیج همکاری کرده بودم. اما توانستم در سال 84 و در بیست و یک سالگی انجمن را افتتاح کنم.
آیا انجام کار خیر را باید تبلیغ کرد یا باید آن را مسکوت باقی گذاشت؟
در تبلیغ فعالیتهای خیرخواهانه باید استثنائاتی قائل شد. بهطور مثال گاهی میخواهیم برای نوعروس جهیزیه بفرستیم بدون آنکه کسی او را بشناسد و با آبروی او بازی شود، بنابراین باید همه کمک کنند و جهیزیه این دختر مهیا شود یا وقتی قرار است در دل شب برای یک خانواده نیازمند غذا تهیه کنیم و شبانه به خانه او بفرستیم احدی نباید از این کمک مطلع شود. آبروی محله باید حفظ شود که مبادا فقیری دارند و هممحلهایها به او نمیرسند. گاهی بدون آنکه تبلیغ کنیم به یک بیمار کمک میکنیم. اما وقتی تبلیغ باعث تشویق افراد به کمک شود باید این کار را کرد ولی صد در صد در این حین نباید آبروی فردی برده شود و ریا و تزویر همراه کار خیر باشد. این انجمن دوازده سال مشغول فعالیت است اما بار اولی است که میگویم چه کار میکنیم. در شرایط امروز احساس میکنم جامعه نیاز دارد که نحوه عملکرد سازمانهای مردمنهاد را بداند.
چه راهکاری برای جذب جوانان به انجام فعالیتهای خیریه و موسسات خیریه وجود دارد؟
باید جوانان را با فعالیتهایی که قادرند انجام دهند آشنا کنیم. در انجمن پذیرای دختران نیکوکار 12 تا 15 ساله هستیم. یکی از اقدامات این دختران برای شهادت امام رضا (ع) این بود که آهوهای کوچکی دوختند و آنها را به زائران همسن و سال خودشان اهدا کردیم. لازم نیست حتما پول هدیه کنید یا هدیه بزرگ بدهید. دختران هنر را فراگرفته و لذت هدیه دادن را نیز چشیدند یا زنان جوان جانماز درست کردند. پس میتوان جوانان و نوجوانان را به کار نیک جذب کرد به شرطی که با دل و جان به نزدشان بروید.
لطفا مختصری هم درباره نحوه فعالیت انجمن «جوانان نصرت» بگویید.
ما در تشکل نصرت مهارتآموزی میکنیم و سپس این افراد بر اساس همین مهارتها مشغول به کار میشوند. آنها هنر و مهارتی را فرامیگیرند و این هنر به منبع درآمد آنها تبدیل میشود. بهطور مثال خانمی را داریم که مهارت ترشی درست کردن را فراگرفته و در حال حاضر همان ترشی منبع درآمد او شده است. بعد از هنرآموزی برای او در پارک میز رایگان گرفتیم تا بتواند هنر خود را در معرض نمایش و فروش بگذارد. در انجمن از دختر 15 ساله تا زن 79 ساله کارآموز داریم و90 درصد از کارآموزان ما زن هستند. زنان میتوانند جامعه را مدیریت کنند. وقتی زنان بتوانند زندگی نسبتا آرام و رفاه نسبی داشته باشند 50 درصد از مشکلات جامعه رفع میشود. هم اکنون هزار و 100 استاد با انجمن همکاری دائمی دارند.
راه تعامل سازنده خیرین با موسسات خیریه چیست؟
راهحل، نگه داشتن خیرین در موسسه خیریه نیست. نیکوکاران میآیند و هر وقت بخواهند از انجمن جدا میشوند. بنابراین باید خیرین و نیکوکاران را از همین مددجویان ایجاد کنیم. کسانی که اکنون به دلیل نیاز و علاقه برای کارآموزی به ما میپیوندند وقتی کار را بیاموزند و بتوانند درآمد خوبی داشته باشند خودشان نیز آمده و بهعنوان یک خیر به انجمن میپیوندند. این نیکوکاران نیازهای دیگران را به نسبت بقیه خیرین بهتر درک میکنند، چون زمانی خودشان هم این نیازها را داشتهاند. همه افراد نیاز کمک به همنوع خود را در وجودشان دارند و اگر متوجه این نیاز نباشند در مجموعه ماندنی نیستند و نیکوکار نمیشوند.
مهمترین دستاوردتان از فعالیتهای نیکوکارانه چیست؟
مهمترین دستاوردم این است که احساس میکنم رسالتم را انجام داده و میدهم. احساس رضایت از اینکه باعث خنده و شادی برخی در زندگی شدهام.