با خواندن خبرهایی درباره هکرهای نوجوان پرسشهای فراوانی ذهن انسان را درگیر میکند. همه ما میدانیم این نوجوانان از هوش بسیار زیادی برخوردار هستند و میتوانند در آینده افراد موفق و موثر جامعه باشند پس چرا راه را اشتباه میروند؟ چه چیز باعث میشود آنها جای درس و تفریح به فکر اقدامات مجرمانهای باشند که گاهی خود از مجرمانه بودن آن بیاطلاع هستند؟ چه چیز را میخواهند ثابت کنند؟ محمدرضا دژاکام، روانشناس در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان به این پرسشها پاسخ داده است.
چرا سن مجرمان اینترنتی کاهش یافته است؟
متاسفانه سن بسیاری از رفتارهای ناهنجار در جامعه کاهش پیدا کرده که این موضوع آسیبی جدی را از بعد روانی و اجتماعی به افراد وارد میکند. سن جرایم سایبری هم مانند دیگر جرایم پایین آمده که البته دلیل اصلی آن میتواند نبود فرهنگسازی درست باشد. ما اول اینترنت و گوشیهای هوشمند را وارد کردیم و به دست هر فرد یکی از این مدل گوشیها دادیم بعد از آن به فکر فرهنگسازی افتادیم. به طور یقین یک نوجوان درسن بلوغ اگر قبل از آنکه با فرهنگ استفاده از اینترنت آشنا شود از آن استفاده کند، به راه نادرست کشیده میشود و این خود عامل بروز بسیاری از جرایم توسط نوجوانان خواهد بود.
خصوصیت رفتاری هکرهای نوجوان چگونه است؟
همانگونه که اشاره کردید این هکرها نوجوان هستند. نوجوانی یعنی سن بلوغ، بلوغ فکری و فیزیولوژیکی. این سن میتواند حساسترین سن برای یک فرد باشد. افراد در سن بلوغ حساس میشوند. این هکرها هم مانند هر نوجوان دیگر در این سن حساس هستند. در خانوادهها ممکن است به آنها توجه نشود، آنها را دست کم بگیرند و به سوالاتشان پاسخ ندهند در آن زمان است که این سوالهای بدون پاسخ به عقدههای درونی تبدیل شده و به شکل جرم و جنایت بروز پیدا میکند. این افراد باهوش هستند و درصورت نادیده گرفته شدن از طرف خانواده و جامعه از هوش بالای خود استفاده میکنند تا خود را به دیگران اثبات کنند، ولی متاسفانه به بیراهه میروند.
انگیزه آنها چه چیزهایی میتواند باشد؟
اکثر آنها انگیزه خودنمایی دارند، ولی تعدادی از آنها نیز به دنبال کمبودهای خود در فضای مجازی میروند؛ مثلا محبتی را که از خانواده نگرفته اند از دیگران طلب میکنند، حال میخواهد با زور و تهدید باشد یا با رغبت طرف مقابل. بسیاری از آنها هم فقط برای پر کردن اوقات فراغت این کار را میکنند.
راهحل جلوگیری از این اتفاقات چه میتواند باشد؟
خانوادهها بزرگترین دوست نوجوانان میتوانند باشند. نوجوان اگر محبت و آرامش را در خانواده پیدا کند، اگر بتواند حرفهای دلش را در خانواده بزند و اگر پاسخ پرسشهایش را در خانواده پیدا کند، دیگر نیازی ندارد تفریحات نادرست داشته باشد و کمتر به دام افراد نادرست میافتد.
متاسفانه اکثر خانوادهها بیشتر از اینکه به فکر روحیات فرزندانشان باشند، سعی میکنند فرزندان را از جهت مادیات در رفاه بگذارند در صورتی که یک کودک به محبت نیاز دارد. جامعه هم میتواند بعد دیگر این ماجرا باشد. جامعه باید نوجوان را به مراجع مشاورهای سوق بدهد. نوجوانان باید در جایی پاسخ پرسشهای خود را پیدا کنند که به طور یقین مشاوران، روانشناسان تربیتی و خانوادهها میتوانند بهترین مرجع این نوجوانان باشند.