سلیمان وقتی دید همسرش به او محبت نمیکند و دیگر هیچ عشقی نسبت به او ندارد،تصمیم گرفت به زندگی مشترک 50 سالهاش پایان دهد.
این پیرمرد که به همراه همسرش راهی دادگاه خانواده شده بود، به قاضی گفت: 50 سال است در کنار طاهره زندگی میکنم. در این مدت ما همیشه عاشق هم بودیم و عشقمان زبانزد همه بود. همیشه در هر شرایطی به هم محبت میکردیم و لحظهای نمیتوانستیم بدون هم زندگی کنیم. اما این سالهای اخیر دیگر هیچ عشقی بین ما نیست و طاهره محبتش نسبت به من خیلی کم شده است. تا جایی که دیگر به من توجهی نکرده و حتی در طول یک ساعت هم با من صحبت نمیکند.
همیشه سعی دارد از من دور باشد و خیلی جاها را خودش به تنهایی میرود.
در صورتی که قبلا بدون من پایش را از خانه بیرون نمیگذاشت. من هم وقتی این وضعیت را دیدم تصمیم گرفتم از او جدا شوم. چون نمیخواهم این سالهای آخر عمرم با کمبود محبت و عشق بگذرد.
همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من دیگر پیر شدهام. شوهرم هم همینطور؛ نمیتوانم مثل دوران جوانیام بهدنبال عشق و عاشقی و محبت و هیجان باشم. این حرفها از ما گذشته است. طبیعی است که در این سن و سال بی حوصله باشم. اما شوهرم که این موضوع را متوجه نمیشود. در این سن و سال بهانههای بچگانه میآورد و با من قهر میکند. راستش من هم از زندگی با شوهرم خسته شده ام و میخواهم در آرامش زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.