برای تثبیت ریزگردها و ماسه‌های روان چه کنیم؟

در حالی که بحران ریزگردها در سال جاری به اوج خود رسیده و موج گسترده‌ای از اعتراضات مردمی را طی هفته‌های اخیر خصوصا در استان‌های جنوبی کشور به همراه داشته، اما آنچه مسئولان تاکنون به نمایش گذاشته‌اند، این است که حتی طرح و برنامه‌ای برای مهار این بحران مهلک در آستین ندارند چه برسد که در عمل، موفقیتی حاصل کنند.

به منظور بررسی چرایی عدم موفقیت دولت در مبارزه با بحران ریزگردها و ماسه‌های روان، خبرنگار اجتماعی با طرح پرسش‌هایی از پرویز کردوانی، مشهور به پدر علم کویرشناسی ایران علت تشدید بحران  ریزگردها و راهکارهای احتمالی مهار این پدیده را جویا می‌شود. مشروح بخش اول این گفت‌وگو به قرار ذیل است:  

ریزگردها از کجا آمدند؟

کردوانی: قطر ریزگردها کمتر از 2 هزارم میلی‌متر (2 میکرون) است و می‌توانند هزاران کیلومتر را طی کنند و تا 5 کیلومتر بالا بروند. به طوری که در سال 1349 ریزگردهای صحرای آفریقا به سوئد رسیدند. اما سابقه ریزگرد در ایران به حدود 11 سال پیش برمی‌گردد. ریزگردها ابتدا تنها منشاء خارجی داشتند و از عراق و سوریه و عربستان و حتی صحرای آفریقا وارد کشور می‌شدند. اما امروز کانون‌های ریزگرد در داخل کشور بیداد می‌کنند.

یکی از دلایل عمده ایجاد کانون‌های ریزگرد در داخل کشور، این است که تالاب‌ها و باتلاق‌ها را در جهت توسعه صنعت و کشاورزی، با احداث سد خشک کردند. البته تالاب‌ها و باتلاق‌های خشک‌شده اگر به حال خود رها شود ریزگرد ایجاد نمی‌کنند. تالاب‌ها و باتلاق‌هایی که خشک کرده‌ایم زمانی ریزگرد تولید می‌کنند که به محل رفت‌وآمد وسایل نقلیه تبدیل می‌شوند. به عنوان مثال،‌ پیش از خشک شدن دریاچه بختگان روزانه ده‌ها کامیون دریاچه را دور می‌زدند تا به شیراز، سنگ‌آهن ببرند اما از زمانی که دریاچه خشک شد همه این کامیون‌ها از داخل دریاچه عبور می‌کنند و دریاچه را به کانون ریزگرد تبدیل کرده‌اند. در مناطق جنوبی این دریاچه یعنی نی‌ریز و استهبان با هجوم ریزگرد مواجه هستیم. این ریزگردها از ریزگردهای عراق و کشورهای اطراف خطرناک‌تر هستند. در این مناطق کشت دیم انجیر انجام می‌شد اما از آنجا که ریزگردها بدترین آفت درخت انجیر به شمار می‌روند تمام این باغات انجیر بر اثر ریزگردها دچار شته شده و از بین رفته است.

از آن طرف، آب کشاورزی را کم کرده‌اند. زمین‌های کشاورزی پس از خشک شدن به کانون‌های ریزگرد تبدیل شده‌اند و این کانون‌های ریزگرد، روستاها را احاطه کرده‌اند. دیگر اینکه افراط در حفر چاه‌های عمیق سبب شده در برخی مناطق عمق آب‌های زیرزمینی به 400 متر برسد. این عمق در جهرم به 600 متر می‌رسد. حفر بی‌رویه چاه‌ها، دشت‌ها را به بیابان تبدیل کرده و با این منوال تا 30 سال آینده حتی کویرها هم از بین می‌روند و به بیابان تبدیل می‌شوند چرا که کویرها با آب‌های زیرزمینی زنده‌اند. پیش از این در فصل زمستان به سختی می‌شد در کویر قدم برداشت. کفش‌ها پر از گل می‌شد. اما حالا با وسایل نقلیه می‌روند در دل کویر. کویرها دارند از بین می‌روند. متاسفانه با وجود اینکه بارها قابلیت‌های کویرهای ارزشمند ایران را متذکر شده‌ام و توضیح داده‌ام که بهره‌برداری از نمک این کویرها می‌تواند زندگی مردم ایران را دگرگون کند تلاشی جهت استفاده از نمک و جلوگیری از نابودی کویرها صورت نگرفته. متاسفانه این منابع ارزشمندِ نمک که می‌توانند در تهیه تمام مواد شوینده، مواد آتش‌زا، مواد جاذب‌الرطوبه و همچنین در استخراج نفت مورد استفاده قرار بگیرد به دلیل سوء مدیریت مسئولان رو به نابودی هستند. مسئولانی که حتی فرق کویر (نمکزار) و بیابان را هم نمی‌دانند و نمی‌دانند با تبدیل کویرهای ارزشمند ایران به بیابان چه سرمایه‌ای تباه و چه کانون‌های ریزگردی متولد خواهند شد.

چرا با مالچ نفتی مخالفید؟

کردوانی: مالچ یعنی پوشش. مالچ نفتی سال 1342 از لیبی به ایران رسید و اولین بار در بوئین زهرا مورد استفاده  قرار گرفت. برای تهیه مالچ نفتی ابتدا باید نفت به قیر تبدیل شود. بعد قیر، شل شود و سرانجام در کارخانه، مالچ نفتی با استفاده از 48 درصد قیر، 50 درصد آب و دو در صد ماده ممزوج کننده (یا آنیون یا کاتیون یا رس) تهیه شود تا قابلیت پاشیده شدن را پیدا کند. مالچ نفتی 11 عیب دارد:

1-‌ در جایی که جایگزین‌های مقرون به‌صرفه‌تری از نفت وجود دارد و در عین حال تلاشمان بر آن است که نفت را به صورت فرآورده‌های نفتی بفروشیم تا ارزش افزوده به دست بیاوریم، تبدیل نفت به قیر برای تولید مالچ نفتی غیرمعقول است.

2. تبدیل نفت به قیر، مستلزم استفاده از کارخانجات است و هزینه‌بر.

3- قیر سفت باید طی فرآیندی هزینه‌بر شل شود تا به مالچ نفتی تبدیل شود.

4- برای پاشیدن مالچ نفتی ماشین‌های مخصوصی لازم است که به عنوان مثال دو ماه در سال مالچ می‌پاشند و ده ماه دیگر سال بلااستفاده می‌مانند.

5- پس از مالچ پاشی، با زمینی سیاه و زشت رو به رو می‌شویم. انگار منطقه کاملا سوخته است.

6- گازی که از مالچ نفتی بلند شده و با وزش باد به هر سو می‌رود بوی نفت سوخته دارد و استشمام آن سرطان‌زاست.

7- رنگ سیاه مالچ نفتی، ضریب حرارتی زمین را بالا می‌برد و باد گرم ایجاد می‌کند.

8- تمام گیاهان و جانوران زیر خاک خشک می‌شود و برای همیشه در منطقه از بین می‌روند.

9- آب بارندگی‌ها هدر می رود چون مالچ نفتی غیرقابل نفوذ است. آب در قسمتی که زمین پست است جمع می‌شود و بلا استفاده می‌ماند.

10- رفت و آمد روی مالچ نفتی ممنوع است چرا که مالچ نفتی بر اثر راه رفتن در زمستان می‌شکند و در تابستان می‌چسبد. واقعا فکر می‌کنند عراق حاضر می‌شود یک میلیون هکتار از زمین‌های خود را مالچ نفتی بپاشد و کلا هیچ کس روی آن راه نرود؟

11-  مالچ نفتی هر سه سال یک بار باید تمدید شود. مالچ نفتی تا حداکثر سه سال دوام دارد. پس از سه سال شبیه دوده بخاری شده و پخش می شود که عامل ابتلا به سرطان است.

استفاده از مالچ‌ نفتی خصوصا در اطراف روستاها اشتباهی جبران‌ناپذیر است. تصور کنید در حاشیه روستا زمین‌های کشاورزی به دلیل نبود آب خشک و به کانون ریزگرد تبدیل شده‌اند. حالا این زمین‌ها را با مالچ نفتی پوشانده‌ایم. ساکنان منطقه چه کنند؟ کمترین مشکل ممکن این است که احشامشان در این قیر گرم گرفتار شوند.

اخیرا سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده که توانسته مقابله پدیده ریزگردها را جهانی کند. به همین دلیل قرار است سال آینده کارشناسان 50 کشور به ایران بیایند تا با راهکارهای ایران برای مقابله با ریزگردها آشنا شوند. چه راهکاری داریم به آنها ارائه کنیم؟ اصلا حرفی برای مطرح کردن داریم؟ می‌خواهیم بگوییم چه کرده‌ایم؟ می‌خواهیم بگوییم راهکارمان برای مهار ریزگردها استفاده از مالچ نفتی است؟ روشی که 60 سال پیش از لیبی به ایران آمد؟ روشی که با این همه معایب و عواقب زیست‌محیطی ناگوار تنها سه سال می‌تواند جلوی ریزگردها را بگیرد و تخریب‌های جبران‌ناپذیر دیگری به ارمغان بیاورد؟ می‌خواهیم بگوییم راهکارمان این است که در کانون‌های ریزگرد اطراف کلان‌شهرها و حتی پایتخت قرار است مالچ نفتی یا همان قیر بپاشیم؟ اینکه خجالت‌آور است. دیگر چه برنامه‌ای دارند که به عنوان راهکار مقابله با ریزگردها به کارشناسان 50 کشور میهمان ارائه کنند؟ درختکاری؟ آن هم با این وضعیت کمبود آب؟ خانم ابتکار می‌روند خوزستان و می‌گویند از کشورهای اطراف ریزگرد می‌آید، درخت بکاریم. این اشتباه است. آخر مگر درختی با ارتفاع بیش از 50 متر می‌توانید بکارید؟ ریزگردها تا 5 کیلومتر بالا می‌روند. بگوییم هیچ برنامه‌ای نداریم بهتر است. با همین شرایط، اگر نمایندگان کشورها به ایران بیایند، آبرویمان رفته است.

چه باید بکنند؟

کردوانی: باید طرح جدیدی داشته باشیم تا هم مشکل خودمان را رفع کنیم و هم باعث افتخار ایران شویم. این  طرح را به رئیس سازمان جنگل‌ها و رئیس سازمان محیط ‌زیست ارائه دادم. گفتم اصلا نگویید این ایده کردوانی است. طرح را به نام خودتان اجرا کنید تا افتخار جهانیش برای ایران باقی بماند و کشورهای دیگر برای اینکه بدانند باید چگونه با ریزگردها مقابله کنند به ایران بیایند. بگذارید همانطور که قنات، ثبت ملی شد،  راهکار مبارزه با ریزگرد و تثبیت شن‌های روان را هم به نام ایران ثبت کنند. در ظاهر موافقت می‌کنند اما وجود کارشناسان ناکارشناس که آفت پیشرفت کشور شده نمی‌گذارد مسئولان درست تصمیم بگیرند.عده‌ای منافعشان در مالچ‌پاشی است. اعتبار می‌گیرند تا طرح دهه 40 را اجرا کنند. طرحی مضر که ریزگردها را تنها سه سال تثبیت می‌کند. کشوری موفق است که با استفاده از علم کارشناسان خود با امکانات موجود در محل و با کمترین هزینه و کمترین آسیب به محیط زیست و به صورت دائمی با مشکلات مبارزه کند. پشت بام‌های ما ابتدا کاه‌گلی بود. بعد قیر و گونی شد. بعد اسفالت و بعد ایزوگام. اما مالچ پاشی نفتی از 60 سال پیش هنوز باقی مانده است.

طرحتان چگونه به مهار ریزگردها کمک می‌کند؟

کردوانی: برای تثبیت ریزگردها و شن‌های روان راهکارها متفاوت است. ریزگردها را باید به جای مالچ نفتی با ریگ تثبیت کرد. باید در کانون‌های ریزگرد لایه نازکی از ریگ بپاشیم.در کشور ریگ زیاد داریم. هزینه‌ آن از مالچ نفتی به مراتب کمتر است. حتما دیده‌اید که در جاهایی که برای کاهش هزینه می‌خواهند زمین را اسفالت نکنند ریگ می‌پاشند. البته لایه ضخیمی می‌پاشند که حرکت در آن مشکل است. تنها وسایلی که برای تثبیت ریزگردها با ریگ لازم است یک بیل مکانیکی است که ریگ را پشت کامیون بریزد. و یک غلتک که صدها هکتار ریگ را صاف کند. این راهکار همیشگی است. نیازی به تمدید ندارد. آلودگی ندارد. بو ندارد. بیماری‌زا نیست. امکان رفت و آمد روی آن وجود دارد. شدیدترین باد و بارشها نمی‌تواند باعث فرسایش آن شود. زمین‌هایی که با ریگ پوشیده می‌شوند بر خلاف زمین‌های مالچ‌پاشی شده بلااستفاده نمی‌مانند. حتی می‌توانند به مکان‌هایی تفریحی تبدیل شوند. مثل پارک. در آنها درختکاری شود. رستوران ایجاد شود و مورد استفاده مردم قرار بگیرد. خصوصا در کانون‌های ریزگرد اطراف مناطق مسکونی می‌توان از این زمین‌های ریگ پاشی شده به نحو مطلوبی استفاده کرد. در حالی که با مالچ نفتی این زمین‌ها را برای همیشه از بین می‌برند، ریشه حیات را در آنها خشک کرده و به ناچار مقدمات مهاجرت مردم را فراهم می‌کنند.

اگر توجه کرده باشید از یزد که به سمت بافق حرکت می‌کنیم دشت‌ها پوششی از ریگ دارند. در این دشت‌ها هر قدر باد بیاد. نیازی به عینک ندارید. با ایجاد یک لایه نازک از ریگ، ریزگردها یک بار و برای همیشه تثبیت می‌شوند. متاسفانه سال گذشته نمایندگان مجلس جلسه گذاشتند که وزارت نفت باید 10 هزار تن مالچ نفتی در اختیار محیط زیست بگذارد. وزیر نفت هم موافقت نکرد. طبیعی است که موافقت نکند. این میزان مالچ نفتی بسیار هزینه‌بر است. اما در جایی که ریگ در محل و ارزان در اختیار است و بدون آلوده کردن محیط زیست، به طور دائم ریزگردها را مهار می‌کنند همچنان اصرار بر استفاده از مالچ نفی دارند.

برای مهار ماسه‌های روان که به اشتباه، شن‌های روان هم نامیده می‌شوند دو راه حل وجود دارد. متاسفانه مسئولان حتی هنوز تفاوت ماسه‌روان و ریزگرد را به درستی تشخیص نمی‌دهند. خانم ابتکار وقتی می‌خواهند به کانون‌های ریزگرد اشاره کنند تپه‌های ماسه‌ای را معرفی می‌کنند. فکر می‌کنند ریزگردها از تپه‌های ماسه‌ای بلند می‌شود. ماسه که ریزگرد ندارد. بعد به اشتباه می‌روند روی تپه‌های ماسه‌ای مالچ می‌پاشند. حمیدیه و سوسنگرد و گمبوعه را هر 5 سال یک‌بار مالچ‌پاشی می‌کنند. راهکار دیگرشان هم طاق‌کاری است. طاق می‌کارند اما چون سطح آب زیرزمینی پایین است درخت‌ها خشک می‌شوند. روی تپه ماسه‌ای که نمی‌شود درخت کاشت. حتی در دشت‌ها هم که زمانی طاق‌کاری موثر بود با پایین رفتن سطح آب زیرزمینی دیگر نتیجه‌ای نمی‌شود گرفت. مگر اینکه چاه بزنند. مجوز چاه داده نمی‌شود. می‌گویند آبیاری قطره‌ای می کنیم. همین می‌شود که درخت‌ها خشک می‌شود و باید از نو بکارند.

برای تثبیت ماسه‌های روان در استان خوزستان، راهکار ایده‌آل، تثبیت بیولوژیک تپه‌های ماسه‌ای است. مسئولان محترم، خوزستان را باید یا گیاهان علفی تثبیت کنید. نه جنگل‌کاری. اوایل پاییز تخم گیاهان علفی مانند علف سودانی را روی تپه‌های ماسه‌ای بپاشید. حتی اگر باران هم نباشد با تنها یک بار آبیاری قطره‌ای، تپه‌های ماسه‌ای برای همیشه سبز می‌شوند و دیگر ماسه‌های روان گریبانگیر استان نخواهند شد.

در بقیه نقاط باید مالچ رسی ماسه‌ای بپاشند. با استفاده از همین تانکرهایی که سیمان می‌آورند. 50 درصد آب، 35 در صد رس خالص و 15 درصد ماسه. بتن رسی ماسه‌ای روی تپه‌ّای ماسه‌ای بپاشند. حتی اگر نمی‌خواهند رس برداشت کنند بروند در روستاهای مخروبه و تخلیه شده یزد. همین خشت‌های گلی مخروبه‌ها را بریزند در تانکر. قشری به ضخامت یک بند انگشت، مالچ رسی-ماسه‌ای بپاشند. نه سیاه است نه آلوده نه مخرب. حیات را نابود نمی‌کند و هزینه بر هم نیست.