صورت استخوانی و دستهای لرزان، لابهلای ناخنهایش سیاهی به چشم میخورد. چشمهایش سو سو میزند و با آنکه 35 سال بیشتر ندارد اما هیچ دندان سالمی را نمیتوانی در دهانش ببینی، اعتیاد از جوانیاش چیزی بر جا نگذاشته است.
گفتوگو با کیوان کمی سخت است، باید چندبار یک سوال را بپرسی تا پاسخ دهد، آن هم شمرده شمرده. هنوز در عالم موادی است که شب گذشته کشیده است. او به خاطر تیراندازی و مجروح کردن راننده یک خودروی پژو بازداشت شده است. کیوان قصد ربودن خودرو را داشت و زمانی که با مقاومت راننده مواجه میشود به سمت او تیراندازی میکند تا راننده را متوقف کرده و خودرو را به سرقت ببرد.
سابقه داری؟
بله. سه تا سابقه دارم؛ سرقت، شرارت و درگیری.
اینبار چرا بازداشت شده ای؟
میخواستم یک ماشین بدزدم. اما راننده متوجه شد و فرار کرد. برای همین من به طرفش شلیک کردم تا او را متوقف کنم و خودرویش را به سرقت ببرم. اما تیر به پای راننده خورده و او توانسته بود خودش را به بیمارستان برساند و ماجرا را به پلیس بگوید.
کجا میخواستی سرقت را انجام دهی؟
در مسیر گنجنامه، تویسرکان به همدان، یک محل تفریحی است. با آن که محل تفریحی است اما شبها خلوت است، من آنجا کمین نشسته بودم تا با دیدن اولین خودرو نقشه ام را اجرا کنم.
برای چه میخواستی ماشین را سرقت کنی؟
پول نیاز داشتم. مدتی است معتاد شده ام و از هر کسی که فکرش را کنید پول گرفته ام. حالا دیگر هیچ کسی به من حتی یک ریال هم نمیدهد. همه میدانند پولی که به من میدهند، بازگشت ندارد. از طرفی به من میگویند پول بدهیم که مواد بخری و زن و بچه ات را اذیت کنی. چون پول برای خرید مواد نداشتم تصمیم گرفتم ماشین بدزدم.
وقتی تیراندازی میکردی، فکر کردی تیراندازی تو ممکن است راننده را به کشتن دهد؟
من نمیخواستم او صدمهای ببیند، فقط میخواستم ماشین را سرقت کنم.
از راننده خبر داری؟
ظاهرا تیر به پایش خورده اما وضعیت جسمی اش خوب است و آسیب جدی ندیده است.
اسلحه را از کجا آوردی؟
چند وقت پیش متوجه شدم یکی از دوستانم اسلحه دارد، من هم در فرصتی مناسب اسلحه اش را سرقت کردم، با خودم گفتم با این اسلحه میشود خیلی کارها کرد. وقتی دستگیر شدم، محل جاسازی اسلحه را به پلیس گفتم و ماموران آن را پیدا کردند.
چند ساعت بعد از تیراندازی دستگیر شدی؟
خیلی زود، من مخفی شده بودم و فکرش را نمیکردم مخفیگاهم شناسایی شود.