به دنبال این تماس، مأموران راهی بیمارستان شده و پس از بازداشت مرد جوان به تحقیق ازاو پرداختند.
مرد معتاد هم گفت: «از چند روز قبل آب خانه ما به دلیل بدهی و ناتوانی در پرداخت هزینه آن قطع شده است به همین خاطر برای بردن مقداری آب به این بیمارستان که نزدیک خانه ام است آمدم. » در ادامه بررسیها و باتوجه به مدارکی که مرد شیشهای ارائه داد، ثابت شد که او تنها قصد سرقت مایع دستشویی داشته و موضوع نوزاد ربایی در میان نبوده است.
بدین ترتیب بلافاصله آزاد شد.
چرا به بیمارستان آمده بودی؟
آب خانه ما به خاطر بدهی قطع شده بود و مادرم از من خواست برای آوردن آب به بیمارستان بیایم.اول حوصله نداشتم اما مادرم آنقدر غر زد که به ناچار ظرفی برداشتم تا آب تهیه کنم.میخواستم از همسایهها آب بگیرم اما چون بارها به خاطر گرفتن پول سراغشان رفته بودم و بدهیام را نداده بودم دل خوشی از من نداشتند. در خیابان به راه افتادم که چشمم به بیمارستان افتاد و وارد آنجا شدم.
هدفت از سرقت مایع ظرفشویی چه بود؟
من زندگی مادرم را نابود کردم، پیرزن تا زمانی که سالم بود کار میکرد و هزینه زندگی هر دویمان و حتی اعتیادم را میداد. اما حالا که از کار افتاده، پولی ندارد. گاهی مردم به او کمک میکنند، اما آن را هم من خرج مواد میکنم. وضع زندگیمان طوری شده که هزینه پرداخت پول آب و خرید مایع ظرفشویی هم نداشتیم. به همین دلیل وقتی وارد بیمارستان شدم چشمم به ظرف مایع دستشویی افتاد و با خودم گفتم میتوانم با برداشتن مقداری مایع دستشویی، لااقل ظرفهای کثیفمان را بشوریم. برای همین این کار را کردم.
با این وضعیت چرا اعتیادت را ترک نکردی؟
چند بار خواستم اما نشد.هربار که تصمیم گرفتم، دوستانم زیر پایم نشستند که ترک اعتیاد سخت است و توبه گرگ مرگ. وسوسه آنها و میل خودم به مواد، باعث شد که هنوز گرفتار اعتیاد باشم.اما به خدا خسته شدم.
تمام دار و ندار مادرم را فروختهام و مواد خریدهام.باور کنید هیچی در خانه نداریم.اگر همسایهها کمک نکنند از گشنگی میمیریم. و...
با اتفاقاتی که افتاده تصمیم نداری ترک کنی؟
مرد جوان سرش را پایین انداخته و سکوت میکند.