همیشه در جوامع مختلف عدهای هستند که به دلایل متعددی از بیماری گرفته تا اعتیاد و ورشکستگی و... در دایره فقر و بیخانمانی دست و پا میزنند اما آنچه خط تمایز بین این فقرا میشود نوع مواجهه با آنها در جوامع گوناگون است، مواجههای که در کشور ما بنا به دولتهای مختلف، شکل و شمایل + دارد.
آنها که دولت سازندگی را به یاد میآورند اظهاراتی از این دست را هم خوب به یاد دارند که فقرا لاجرم زیر چرخهای توسعه باید له شوند که عدهای هم شدند! اما در دولت تدبیر و امید، سیاستگذاریها برای بیخانمانها و فقرا فراتر از له شدن رفته و نسل آنها قرار است برچیده شود، برچیده شدنی که نه با دستگیری و حمایت باشد بلکه با عقیم سازی و قیچی کردن نسل آنها همراه است.
شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری چندی پیش اعلام کرد که باید زنان کارتن خواب «عقیم» شوند تا از میزان هزینهها و خطرات آنها کاسته شود!
راهحلی که سیما حق شناس، همسر بزرگمهر حسین پور (کاریکاتوریست) از آن استقبال میکند و مینویسد: «نمیشود که اینها تولید مثل کنند و بعد دولت با سرمایه مردم تولیدات اینها را سیر کند... تنها راه حل واقعی کنترل کردن جمعیت کارتن خوابها و حاشیه نشینها، عقیم کردن اجباریه و...»
جالب است که همین به اصطلاح روشنفکران، وقتی قرار است برای عقیمسازی گربههای شهر، از سوی دیگران اظهار نظری شود فریاد واأسفا و وامصیبتا سر میدهند اما به راحتی برای طرح عقیمسازی انسانهایی که حق زندگی دارند و باید برای زندگی سالم آنها برنامهریزی و تلاش کنند، کف میزنند و هورا میکشند!
گورخوابهای گورستان نصیرآباد شهریار، اگر چه امروز خبرساز شدند اما آیا کسی سراغی هم از دیگر گورستانهای متروکه، کوچههای تاریخی پایتخت، لابهلای شمشادهای اتوبانها و خیابانها، روی پلهای عابر پیاده و دهها و صدها نقطه دیگر را میگیرد که هر کدامشان مأمنی هستند برای عدهای بیخانمان در تاریکی شبها که با روشنایی روز فقط پتو و پلاستیکهایی که روانداز آنها بوده به جا میماند؟
گور خوابهای امروز نتیجه سیاستگذاریهای دیروز است، وقتی به جای راهحل ایجاد شغل و تأمین مسکن و سرپناه، یا به دنبال له شدن طبیعی آنها زیر چرخهای توسعه هستیم یا در پی عقیم کردنشان که نسلی از آنها باقی نماند، اتفاقات بدیع اینچنینی در جامعه امروزمان، دور از ذهن نیست.
مسئولان دولت تدبیر و امید، طرحهای حمایتی چون مسکن مهر یا پرداخت یارانه را برای افراد کم درآمد، طرحی شکست خورده خواندند بدون آنکه جایگزینی برای آن تعریف کنند و امروز انگشت حیرت بر دهان میگزند که حضور گورخوابها دردناک و ناراحتکننده است! از سوی دیگر استاندار تهران این گوخوابها را معتادان متجاهر، معرفی میکند و با افتخار اعلام میکند که ابتدای دولت تدبیر، سقف نگهداری معتادان 400 نفر معتاد متجاهر بوده و امروز به 11 هزار نفر رسیده است!
در حالیکه وقتی مسئولان سرشان را میتوانند بالا بگیرند که تعداد معتادان، کاهش یافته باشد نه سقف نگهداری آنها بالا برود، مسئولان وقتی میتوانند افتخار کنند که شرایط خرید و فروش مواد مخدر در هر کوی و برزنی را محدود کنند تا آمار معتادان و بیخانمانها اضافه نشود.
امروز رئیسجمهور که بالاترین مقام اجرایی کشور است نیز به ماجرای گورخوابی واکنش نشان داد و گفت: شنیده بودیم بعضیها از فقر، بیچارگی و اعتیاد، کارتنخواب هستند و زیر پلها میخوابند. قبرخواب را کمتر شنیده بودیم. این طرف از سرما به قبر پناه برده بود تا جای گرمی پیدا کند. چه کسی میتواند در جامعه بزرگی مثل ایران این وضعیت را ببینید.
حسن روحانی ادامه میدهد: این مردم که عشق به امام حسین(ع) و خاندان رسالت دارند چطور می توانند ببینند یکی از همنوعانشان آسیب اجتماعی دیدهاند و شب بخاطر بیپناهی و سرما به قبر پناه میبرند، این نه برای دولت و نه برای مردم قابل تحمل نیست. به هر حال او انسان است و شب به خاطر بیپناهی به قبر پناه برده است. اینکه می گویند زنده به گور مثل آن این است که خود فرد برای اینکه شب را به صبح بیاورد خودش را در گور میکند و به داخل گور میرود.
رئیسجمهور در اظهاراتش مردم را هم به صحنه آورده در حالیکه مردم، در حد توان و قدرت اقتصادی خودشان دست بیبضاعتها را میگیرند اما آنچه اهمیت دارد سیاستهای کلان قوه مجریه کشور برای ساماندهی و دستگیری این قشر از جامعه است سیاستهایی که اخبار امیدوار کنندهای از آنها بیرون نمیآید، عقیم سازی کارتنخوابها برای کاهش این آلام به کار میآید یا مردود خواندن برنامههایی که در دورههای قبل برای بهبود وضعیت اقشار کمدرآمد اجرایی شد؟