قربانیان این سرقتها نیز پس از دیدن نوشته روی آینه آنقدر وحشتزده شدند که هر شب کابوس میبینند و حتی تصمیم به تغییر محل زندگیشان گرفتهاند. با این حال این نوشتههای ترسناک هم نتوانست جلوی شکایت مالباختهها را بگیرد و آنها یک به یک در حالی که بهشدت وحشتزده بودند با مراجعه به پلیس پایتخت از اعضای باند وحشت شکایت کردند.
تهدید ترسناک روی آینه
چند ماه پیش بود که زنی میانسال وقتی پس از چند روز از شهرستان به خانهاش برگشت، با صحنه عجیبی روبهرو شد. قفل در آپارتمانش شکسته شده بود و تمام وسایل خانهاش هم به هم ریخته بود. او که با دیدن این صحنه متوجه شد دزد به خانهاش حمله کرده است، بلافاصله به سراغ گاوصندوقش رفت. درست حدس زده بود. سارقان با ورود به خانهاش و به هم ریختن تمام وسایل، گاوصندوق پر از طلای او را سرقت و فرار کرده بودند. اما این پایان ماجرا نبود. زن میانسال که هنوز در شوک سرقت گاوصندوق خانهاش قرار داشت، در حالیکه میخواست سراسیمه با پلیس تماس بگیرد، ناگهان با صحنه ترسناک و عجیبی در آینه خانهاش روبهرو شد. روی آینه با رژلب قرمزی نوشته شده بود: «ما دوباره برمیگردیم». زن میانسال از ترس تقریبا داشت از هوش میرفت اما سعی کرد خودش را کنترل کند. او خیلی زود تصمیم خودش را گرفت و با وجود تهدید سارقان باز هم موضوع را به پلیس اطلاع داد.
کابوسهای شبانه
این زن زمانی که در دادسرای ویژه سرقت در مقابل بازپرس قرار گرفت، در حالیکه وحشت داشت و هنوز سراسیمه بود، به بازپرس گفت: «من در طبقه آخر یک آپارتمان در شمال پایتخت زندگی میکنم. چند روز پیش برای مسافرت به شهرستان رفتم و وقتی برگشتم، متوجه شدم که قفل در آپارتمانم شکسته است. وقتی وارد خانه شدم، همه جا به هم ریخته بود. بلافاصله به سراغ گاوصندوقم رفتم که متوجه شدم آن را دزدیدهاند. از آنجا که خانه من تکواحدی است، مشخص بود که دزدان از این فرصت استفاده کرده و بهراحتی قفل در را شکستهاند. وقتی متوجه این سرقت شدم، بلافاصله گوشی تلفن را برداشتم تا با پلیس تماس بگیرم. هنوز هم شوکه بودم، چراکه درون گاوصندوقم پر بود از طلا و جواهرات گرانقیمت که بیشتر آنها متعلق به خواهرم بود که در آمریکا زندگی میکند. او طلاهایش را نزد من امانت گذاشته بود و ارزش آنها نیز نزدیک به یک میلیارد تومان است اما وقتی تلفن را برداشتم ناگهان روی آینه میز آرایشم دیدم که دزدان با رژلب نوشتهاند «ما دوباره برمیگردیم». خیلی وحشت کردم. نمیدانستم با پلیس تماس بگیرم یا نه. اولش ترسیدم و گفتم اگر شکایت کنم، مرا به قتل میرسانند ولی بعد تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس بگویم. ولی از آن شب به بعد کابوس میبینم. هر لحظه احساس میکنم کسی در خانه است. از تصور اینکه دزدان به خانهام برگردند یک لحظه هم آرامش ندارم. با هر صدایی تن و بدنم میلرزد و حس میکنم که دزدان بالای سرم ایستادهاند.»
نقابی که کار پلیس را سختتر کرد
با اعلام این شکایت، موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت و کارآگاهان پلیس به دستور بازپرس تجسسهای خود را برای شناسایی و دستگیر دزدان خانه این زن آغاز کردند. تیم تحقیق در نخستین گام از تجسسهای خود به سراغ دوربین مداربسته خانه زن مالباخته رفت و آن را بررسی کرد ولی در بررسیها مشخص شد که سارقان با نقاب وارد خانه این زن شده بودند و چهرهشان اصلا مشخص نبود. برای همین کار پلیس سختتر شد و آنها اقدامات دیگری را برای شناسایی سارقان انجام دادند.
شکایت ٧ مالباخته دیگر از باند وحشت
در حالی که پلیس عملیات خود را برای شناسایی سارقان ادامه میداد، هفت شاکی دیگر نیز در حالیکه بهشدت ترسیده بودند، به دادسرا مراجعه و شکایتهای مشابهی را مطرح کردند. تحقیقات از این مالباختهها نیز نشان داد که سارقان به صورت سریالی به خانههای ثروتمندان میرفته و از آنجا سرقت میکردهاند. در بیشتر سرقتهایشان هم برای ترساندن مالباختهها روی آینه با رژلب جمله معروف و تهدیدآمیز خود را مینوشتند: «دوباره برمیگردیم». همچنین مشخص شد که مالباختهها نیز پس از دیدن این جمله دچار وحشت میشوند و کابوسهای وحشتناک میبینند. حتی پلیس متوجه شد که بعضی از آنها خانه خود را ترک کرده و محل زندگیشان را تغییر دادهاند تا از کابوسهایشان رها شوند.
پلیس در تحقیق از مالباختهها و بررسی سرقتها دریافت که سارقان اگر رمز گاوصندوق را پیدا میکردند، در همان محل سرقت تمام محتویات داخل گاوصندوق یعنی پول و طلا و سکه را سرقت میکردند اما اگر موفق به پیداکردن رمز نمیشدند، گاوصندوق را با خود میبردند تا سر فرصت آن را باز کنند.
با توجه به حساسیت این پرونده، مأموران پلیس در محل بقیه سرقتها و بررسی دوربین مداربسته آنها متوجه شدند دزدان چهار نفر هستند که یکی از آنها در مقابل ساختمان میایستاد و نگهبانی میداد. سه نفر دیگر هم وارد ساختمان میشدند و پس از سرقت نیز با یک خودروی پرشیا از محل فرار میکردند.
بازداشت متهمان
با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران پلیس موفق شدند شماره پلاک خودروی پرشیا را بهدست آورند. در نهایت با به دست آمدن شماره پلاک خودرو، هر چهار متهم در عملیاتی غافلگیرانه در مخفیگاهشان دستگیر شدند. آنها خیلی زود تحت بازجویی قرار گرفتند و به سرقتهای سریالیشان اعتراف کردند اما منکر سرقت طلا و جواهرات میلیاردی زن میانسال که نخستین شاکی این پرونده بود، شدند.
یکی از آنها که سردسته باند هم بود، در بازجوییها گفت: «از چند وقت پیش با همدستی سه نفر از دوستانم یک باند تشکیل دادیم و قرار شد با ورود به خانهها قفل درها را بشکنیم و از گاوصندوق سرقت کنیم. همه همدستانم تازهکار بودند و هیچ سابقهای نداشتند. ما با سرقت گاوصندوقها رمز آنها را به دست میآوردیم و پول و طلای داخلش را سرقت میکردیم. برای ترساندن مالباختهها هم روی آینه خانهشان با رژلب مینوشتیم که برمیگردیم تا از ترسشان شکایت نکنند. اما زن میانسال دروغ میگوید. ما هیچ طلای میلیاردی در هیچکدام از سرقتها گیرمان نیامد. داخل گاوصندوق آن زن تنها ٣� هزار تومان پول بود. برای همین ادعایش را اصلا قبول نداریم.»