نظافت و تمیز بودن لازمه زندگی است، اما وقتی بیش از حد شود، نتیجهاش میشود زندگی سحر و کیوان که به خاطر همین مساله به بنبست خورده و در دوراهی جدایی یا ادامه زندگی ایستادهاند. بهتر است داستان زندگی این زوج را از زبان کیوان بخوانید: «از زنم خیلی راضی هستم. همه جور هنری بلد است از کدبانوگری و آشپزی بگیرید تا هر کاری که فکرش را کنید. صداقت و مهربانی در وجودش موج میزند. بدون اجازه من حتی آب هم نمیخورد و برای همین کارهایش است که بیاندازه دوستش دارم و عاشقش هستم. خلاصه از هر نظر نمره زنم 20 است، اما مشکل بزرگی دارم و چیزی نمانده روانی شوم. آن هم وسواس بیش از اندازه زنم است که آبرو برایم نگذاشته و با کارهایی که میکند جرات نمیکنم به مهمانی بروم یا مهمانی را به خانهام دعوت کنم.»
مرد جوان نفسی چاق میکند و ادامه میدهد: «اوایل که مهمانی میرفتیم، هر جا مهمان بودیم، قاشق چنگال مخصوص خودش را برمیداشت و میگفت وسایل صاحبخانه تمیز نیست و خوب آبکشی نشدهاند. مدام در حال شستن خانه یا خودش است. خدا آن روز را نیاورد که یک تار مویم کف دستشویی بیفتد.
صدایش را بلند کرده و جیغ و داد میکند که تازه دستشویی را شسته بودم چرا کثیف کردی؟ دستشویی هیچ کس هم نمیرود. چون از نظر او دستشویی خانههای دیگر کثیف است حتی خانه مادرش. مادر خودش را هم قبول ندارد، از بس که وسواسی است. تنها کسانی که قبولشان دارد خالههایش هستند که البته مثل خودش وسواسیاند.
از سرکار که برمیگردم حق ندارم پایم را در خانه بگذارم. باید همان دم در جورابم را دربیاورم، دمپایی بپوشم، یکراست به حمام بروم و پاهایم را بشویم. چون کثیفم. خدا نکند مهمان به خانهمان بیاید. به محض این که پایشان را بیرون بگذارند با شامپو فرش و پودر لباسشویی و فرچه و هرچه مواد شوینده که دم دستش بیاید، به جان فرشها میافتد و همهشان را میسابد. از بس این کار را کرده که رنگ و روی فرشها رفته است. پارسال یک تابلوی گرانقیمت خریدم، زنم به هوای این که تابلو خاک گرفته است، آن را برده و در حمام شسته بود. چیزی نمانده بود از شدت ناراحتی سکته کنم. تابلو از بین رفت و گذاشتیم دم در.»
وسواسهای سحر به همینجا ختم نمیشود و یکبار که با شوهرش به باغ یکی از دوستانشان دعوت شده بود، اتفاقی افتاد که کیوان پشت دستش را داغ کرد تا هیچ وقت به هیچ باغی نرود. کیوان درباره این ماجرا میگوید: «ماشینم را زیر سایه درختی پارک کرده بودم و یکی از درها باز بود. بعد از پایان مهمانی وقتی خداحافظی کردیم، زنم حاضر نشد داخل ماشین برود. چرا؟ چون سوسکی روی صندلی بود. پایش را توی یک کفش کرد که باید ماشین را بفروشی.
بعد از کلی اصرار و خواهش و تمنا راضی شد که صندلیها را عوض کنم. یکبار هم بیهوا پشهای را که روی مبل نشسته بود، کشتم و خونش روی پارچه مالیده شد. حتی حاضر نشد دست به آن بزند و مبل را هم مثل تابلو دم در خانه گذاشت. شور همه چیز را درآورده است، اگر جایی برویم، از صاحبخانه مدام میپرسد میوهها تمیز شسته شدهاند؟ پیشدستیها تمیزند؟ از خجالت سرم را بالا نمیگیرم. حتی به عابر بانک و گوشی و کارت بلیت هم رحم نمیکند و هربار که استفاده میکند، آنها را میشوید.
با وسواس شدیدی به پول دست میزند. میگوید از کجا معلوم شاید کسی که این اسکناس دستش بوده، به نظافت توجه نکرده است. از بس خودش را میشوید که پوست تمام بدنش خشک شده است. پسرم که از مدرسه میآید، او هم مثل من حق ندارد در خانه راه برود. باید پاهایش را خوب بشوید و بعد دمپایی خانه بپوشد. بدبختیام یکی دو تا نیست. اگر غذا درست کنم، محال است به آن لب بزند و از نظر او بهداشتی نیست. ظرفها را بشویم، چند دقیقه بعد دوباره آنها را در سینک ظرفشویی میگذارد و رویشان انواع و اقسام مواد پاککننده مثل پودر و مایع ظرفشویی و وایتکس میریزد و بعد از نیم ساعت آنها را آب میکشد.
از لباسشویی که بشدت بیزار است و از نظر او همه لباسهایی که لباسشویی میشوید هنوز کثیف هستند و آنها را با دست میشوید. به در و دیوار خانه هم رحم نمیکند و با این که کاغذ دیواری شدهاند، شلنگ آب را روی دیوار میگیرد. حاضر نیست به پریزهای خانه دست بزند و برای روشن و خاموش کردنشان دستکش میپوشد. از ماشین پیاده شود، محال است با دست درش را ببندد. روزی 30 بار مسواک میزند و به خاطر استفاده زیاد از آب و مواد شوینده، هر ماه کلی پول اینها را میدهم. بارها از سحر خواستم دست از این رفتارهایش بردارد، اما میگوید دست خودم نیست، به محبت نیاز دارم. تو محبت کن همه چیز درست میشود. محبت هم کردم، بهتر نشد که هیچ، بدتر هم شده است. یکبار با هم رفتیم مشاوره، روانشناس گفت باید دارو مصرف کنی، قبول نکرد.
مدام میگوید بقیه کثیف هستند و فقط من تمیزم. اصلا هم وسواس ندارم. با این که سحر را خیلی دوست دارم، اما با این شرایط چیزی به روانی شدن خودم هم نمانده است. هر جور هم با او صحبت میکنم، دلیل و منطق میآورم، اهمیت نمیدهد. چون هزار و یک دلیل بیربط برای کارهایش میآورد. دیگر نمیدانم چکار کنم و از این وضعیت خسته شدهام.
چرا وسواسی هستیم/ راههای درمان وسواس
پرویز رزاقی روانشناس در مورد علل وسواسی بودن برخی زنان می گوید: وسواس نوعی پیام روانشناختی ذهنی و غیر ارادی است که شخص با وجود آگاهی از غیرعادی بودن آن قدرت ترکش را ندارد.وسواس دلایل مختلفی دارد و بعضی افراد این رفتار را از بستگان درجه یک یا دوم خود به ارث میبرند. علت دوم را میتوان در هورمونهای سروتونین و دوپامین در مغز جستجو کرد که نقششان ایجاد تعادل در شخصیت فرد است.
وی افزود: کاهش یا افزایش هر یک از اینها مشکلات و اختلالات روانشناختی ایجاد میکند. یادگیری و همچنین مشاهده نیز عوامل دیگری هستند که سبب بروز رفتار وسواس در فرد میشوند.
به گفته این روانشناس،عامل مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد و نقش بسزایی در بروز وسواس دارد، اضطراب است. هر چه سطح اضطراب فرد بالاتر باشد، میزان وسواس او نیز بیشتر خواهد بود. وسواس انواع مختلفی دارد که میتوان وسواس شستوشو، بازرسی کردن، مذهبی، فکری، شمارش، آسیب زدن به دیگران و... اشاره کرد، اما شایعترین نوع آن وسواس شستوشو و مذهبی است.
وی ادامه داد:فرد تصور میکند با شستوشوی زیاد میتواند خود را آرام کند، در صورتی که انجام این کار وسواس فرد را شدت میبخشد. چنین افرادی اگر به دلیل وسواسشان نتوانند مهمانی را در خانه بپذیرند، از مهمانی رفتن و مهمانی دادن خودداری میکنند.
رزاقی گفت:درمان اختلال وسواس o.c.d به دو شکل مراجعه به روانشناس بالینی و دارودرمانی انجام میشود، اما بهترین درمان ترکیبی بوده و استفاده همزمان از مشاوره و دارو درمانی موثرتر خواهد بود. دوره درمان این اختلال بسته به تیپ شخصیتی افراد و مدت زمان ابتلای آنها به بیماری و ارثی بودن یا نبودنش بین 9 تا 14 ماه طول میکشد.
مشکلات جسمی وسواس
حسن میرزا حسینی روانشناس نیز در مورد پیامدهای وسواس می گوید:وسواس بیشتر از این که دیگران را آزار دهد، خود فرد مبتلا را دچار مشکل میکند و بشدت آزار میدهد.
وی با اشاره به مشکلات جسمی افراد دارای وسواس افزود: افرادی که دچار وسواس هستند، به لحاظ جسمی دچار مشکلات متعددی میشوند. اینها به دلیل وسواسی که دارند درگیر مشکلات پوستی، زانو درد، آرتروز، مشکلات مفصلی، دیسک کمر، سائیدگی زانوها شده و زودتر از سایر افراد بدنشان دچار فرسودگی میشود.ضمن این که وسواس با افسردگی رابطه دارد، زیرا ریشه وسواس در افسردگی است. به لحاظ جنسیتی نیز باید گفت که هم زنان و هم مردان به نسبت یکسان به وسواس مبتلا میشوند و نمیتوان گفت کدام یک بیشتر با این اختلال دست و پنجه نرم میکنند.
وی با شاره به اینکه مردان هم وسواسی هستند، تاکید کرد:ما مردانی هم داریم که بشدت وسواسی هستند، حالا این که چرا در جامعه خانمها بیش از آقایان به وسواسی بودن معروف هستند، علتش این است که خانمها بیشتر در خانه هستند و آقایان در خارج از منزل به سر میبرند.
این روانشناس تاکید کرد:وسواس معمولا به خودکشی منجر نمیشود و اگر هم فرد اقدام به این کار کند، بیشتر از این که نگران خودش باشد، نگران اطرافیانش است که به آنها آسیبی وارد شود. در صورتی که افسردگی بسیار شدید باشد، احتمال این که فرد به سمت خودکشی سوق پیدا کند، دور از ذهن نیست.
وی گفت: به طور کلی کسانی که از وسواس رنج میبرند و خودشان را وسواسی نمیدانند، 20 سال طول میکشد تا برای درمان مراجعه کنند و بعد از مراجعه هم عنوان میکنند که ما وسواسی نیستیم و تمیز هستیم، اما بعضی دیگر با علم به این موضوع اقدام به درمان میکنند.