مأموران پلیس وقتی هنگام گشت در شهرک اندیشه به یک خودروی اپتیمای مشکی گرانقیمت که در حاشیه خیابان متوقف شده بود ظنین شدند، در بازرسی صندوق عقب ناگهان با جسد مرد جوانی روبهرو شدند. در ادامه نیز مشخص شد جسد متعلق به مالک همین خودرو بوده که 8 روز پیش به طرز مرموزی در تهران ناپدید شده بود.
در ادامه تحقیقات پلیسی روشن شد گروگانگیران ناشناس پس از ربودن مرد ثروتمند از خانوادهاش یک میلیارد تومان پول خواسته بودند تا آزادش کنند.
خانواده این جوان ثروتمند نیز با اطلاع از ماجرای گروگانگیری به اداره آگاهی غرب استان تهران رفته و پلیس را باخبر کردند.
اما چندی بعد و با کشف جسد گروگان، رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازهای شد.
برادر «بیژن» که با حضور در پزشکی قانونی جسد برادرش را شناسایی کرده بود و در حالی که مرگ برادرش را باور نداشت، گفت: «من و برادرم هر دو در زمینه خرید و فروش خودرو فعالیت داشتیم. اما درآمدمان با هم قابل مقایسه نبود. چرا که برادرم بیژن خودروی «بیامو» دو در و «پورشه» داشت و به همین خاطر در محل زندگیمان، خیلی مورد توجه و نگاه اهالی محل بود. مدتها پیش بیژن از خانواده جدا شده بود و در خانه مجردیاش در شمال تهران زندگی میکرد. یک بار نیز او را گروگان گرفتند که برای آزادیاش 40 میلیون تومان پول دادیم و رهایش کردند. برادرم با افراد زیادی در ارتباط بود و مدام خودرو خرید و فروش میکرد.
عصر یازدهم خرداد، برادرم را همراه دختر مورد علاقهاش دیدم. آنها دوستانه از هم خداحافظی کردند و برادرم با خودروی اپتیمای مشکیاش از ما دور شد. اما چند ساعت بعد با تلفن همراهم تماس گرفت که حدود یک میلیاردتومان پول برایش تهیه کنیم ولی صحبتش ناتمام ماند. شوکه شدیم و منتظر تماس او ماندیم که پیامکی تهدیدآمیز دریافت کردیم. جان برادرم در خطر بود. آدمربایان او را به محلی نامعلوم برده بودند و تهدید شدیم که اگر خواستهشان را جدی نگیریم، کمر برادرم را میشکنند. با وحشت و ترس به کلانتری رفتیم و شکایت کردیم. اما ارتباطمان با برادرم قطع شده بود و از سرنوشت او بیخبر ماندیم. تا اینکه امروز جسدش را شناسایی کردیم که داخل صندوق عقب اتومبیلاش پیدا شده بود.
سرنخ از ربایندگان
کارآگاهان در نخستین گام به بازرسی از محل زندگی قربانی در خیابان دولت پرداختند و مدیر ساختمان و سرایدار مورد بازجویی قرار گرفتند. هیچ آمد و رفت غیرعادی و مشکوکی در خانه مقتول توجه آنها را جلب نکرده بود و فقط 2 خودروی گرانقیمت و مقدار زیادی پول و ارز در محل زندگی وی بود.
در ادامه بررسیها، پلیس سرنخی از ارتباط تلفنی ناشناس با خانواده مقتول یافت که از محلی در نزدیکی کشف خودرو و جسد بیژن برقرار شده بود.
با گذشت 60 روز تلاش تیم جنایی، 2 آدم ربا در منطقه شهریار شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه بازداشت شدند.
سردسته شبکه وقتی در برابر دلایل انکارناپذیر پلیس قرار گرفت، به ربودن بیژن به انگیزه اخاذی اعتراف کرد و گفت، وضعیت مالی بیژن چشمگیر بود. با آنکه در یک محله با خانواده پدریاش زندگی میکردیم، اما او ناگهان رشد زیادی کرد و به ثروت مرموزی رسید. من هم ازدواج کردم و خانه کوچکی در شهریار برای همسر و فرزندم اجاره کردم. اما همیشه حسرت زندگی و درآمد «بیژن» آزارم میداد و هر بار که به محل قدیمیمان در تهران میرفتم، داغ دلم تازه میشد تا اینکه با 2 نفر از دوستانم نقشه ربودن «بیژن» را کشیدیم.خودروی پرایدی را اجاره کردم و چند روز مسیر خانه پدر «بیژن» را تحت نظر گرفتیم. عصر آن روز، با دیدن «بیژن» او را به سمت پراید کشاندم و ناگهان غافلگیرش کردیم. سوار بر خودرو به سمت خانهام حرکت کردیم. از چند روز قبل با اصرار زیاد، همسر و فرزندم را به مسافرت فرستاده بودم و خیالم راحت بود. «بیژن» را در اتاقی حبس کردیم و چون سر و صدا میکرد، به همسایهها گفتم برادرزنم معتاد است و دارد ترک میکند. از خانوادهاش یک میلیاردتومان خواستیم و امید زیادی داشتیم که با دریافت حتی صدمیلیون، وضعیت زندگیمان تغییر کند. خودروی پراید امانتی را به صاحبش برگرداندم و اپتیمای مقتول را که کنار خیابان مانده بود، سوار شدم و به خانهام برگشتم. شب با تهدید او سپری شد. اما صبح روز بعد با صدای سقوط یک جسم سنگین روی کولر همسایه پایینی و نالههای یک مرد، بیدار شدیم.
از پنجره به حیاط نگاه کردم. «بیژن» وسط حیاط افتاده بود او نوار پایین پرده را جدا کرده و به شوفاژ بسته بود و از آن آویزان شده بود. همگی هراسان به حیاط دویدیم و او را به داخل خانه آوردیم. ناله میکرد و میگفت: اشتباه کردم. در حالی که کمردرد شدیدی داشت و از داروخانه برایش چسپ کمر خریدیم. به همسایهها گفتم او شیشهای است و چون توهم دارد، خودش را به پایین پرت کرده است. همگی خوابیدیم و روز بعد صدای نالههای «بیژن» قطع شد. برای خانوادهاش پیامک تهدیدآمیز فرستادم تا زودتر پول بفرستند. اما آنها معطلمان کردند. تا اینکه متوجه شدیم او مرده است. بنابراین ناچار بودم جسد را از خانهام خارج کنم. داخل صندوق عقب خودرویش گذاشتم و در خیابان رهایش کردم.با اعترافات تلخ این جوان 29 ساله، کارآگاهان به بازجویی از دیگر همدست وی پرداختند. «صابر» 28 ساله نیز در حالی که بشدت پشیمان بود گفت: از دوستم یک میلیون تومان قرض خواستم و او پیشنهاد ربودن مرد ثروتمندی را داد و مدعی شد او کلاهبرداری کرده است. بنابراین از برادر زنم خواستم تا او هم کمکم کند. هر 3 برای اجرای نقشه آماده شدیم اما هیچوقت قصد کشتن گروگان را نداشتیم. به قدری وحشت کردیم که چند روز بعد برادرزن 25 سالهام از ترس، سکته قلبی کرد و مرد. ما روحیه آدمکشی نداشتیم و اصلاً قرارمان این نبود. اما ناخواسته جسد 2 جوان روی دستمان ماند.
تقاضای قصاص
با اعتراف متهمان به ربودن گروگان و بازسازی صحنه مرگ «بیژن»، بازپرس پرونده قرار مجرمیت متهمان را به اتهام آدمربایی و قتل صادر کرد.خانواده مقتول نیز خواستار مجازات و قصاص متهمان شدند. بدین ترتیب پرونده برای محاکمه و صدور حکم به شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی «هدایت رنجبر» فرستاده شد.