مدعیان دفاع از حقوق زن که به نام جنبش «فمنیست» معروف شدند در طی دهه هایی که از آغاز آن می گذرد، برای دستیابی به اهداف مختلف موج هایی را به راه انداختند که در موج دوم آن توجه خاصی به موضوع مادری و باروری شد اما می توان ادعا کرد که تا کنون این موج به همه اهداف خود در این زمینه دست پیدا نکرده است.
تفکر اصلی موج بر این اساس است که مادری باعث عقب ماندن زن از ساختارهای جامعه شده و فرصت پیشرفت را از او میگیرد و در واقع این زنان هستند که باید تصمیم بگیرند که چه زمانی و در چه شرایطی بچه دار شوند، بر همین اساس اگر زنی ناخواسته حامله شد این اختیار را پیدا کند که جنین خود را سقط کند.
بر همین اساس دو جنبش موازی با فاصله زمانی چند ساله به نام جنبش «حق سقط جنین» و «حامی زندگی» شکل گرفت.
جنبش «حق سقط جنین» یا «پروچیس» در سال 1975 و در پی تصویب دیوان عالی ایالاتمتحده در آمریکا بودجود آمد و دارای تشکیلات و ساختار منظم و قانونمندی بوده و در طی چهل سال گذشته فعالیت های بسیاری را انجام داده و اعلام کرده است.
جالب این جاست که 77 درصد از جنبش «حامی سقط جنین» را مردان تشکیل می دهند که هیچگاه تجربه فرزندآوری نداشتند.
آمارها نشان می دهد که از زمان آزادی سقط جنین در آمریکا تا سال 2012 بیش از پنجاه و دو میلیون سقط جنین در آمریکا صورت گرفته است، یعنی در حدود ده میلیون بیشتر از کشته شدگان جنگ جهانی اول فرصت چشم گشودن در جهان را به خاطر این قانون از دست دادند.
این جنبش با شعار «بدن من، انتخاب من» معتقد است که دارنده بدن یعنی زنان، باید در مورد سقط جنین تصمیم بگیرند و این امر کاملا شخصی است و آنها معتقدند که در این تصمیم گیری چیزی که مهمتر از زندگی جنین است، سلامت فیزیکی و روانی زن حامله است، زیرا زمانی که زن ناخواسته حامله شود یا به آینده وی صدمه ای وارد شود، زن بتواند در مورد سقط جنین فکر کند.
ادعای دیگر طرفداران این جنبش رجوع به مراکز غیربهداشتی زنانی است که اجازه سقط جنین ندارند که در این صورت جانشان به خطر می افتد، بنابراین گزینه بهتر اجازه کار قانونی و بهداشتی است.
از دید فلسفی نیز طرفداران جنبش«حق سقط جنین» معتقدند که جنین در شکم مادر امکان بالقوه زندگی دارد، در حالیکه هنوز متولد نشده به این دلیل صبت از زندگی برای او بی معنی است به همین خاطر یکی از شعارهای این جنبش این است که «کشتن بچه بعد از تولدی یک جنایت است، اما کشتن او قبل از تولد یک انتخاب برای زن».
اما در همان دهه هفتاد جنبش «ضد سقط جنین» یا «حامی زندگی» در مقابل جنبش «حق سقط جنین» شکل گرفت و اعتقاد اصلی آنها این است که جنین متولد نشده نیز حق زندگی دارد. این جنبش اصرار به استفاده از اصطلاح حامیان زندگی به جای مخالفان سقط جنین دارد و دلیل آن را این می دانند که سقط جنین در واقع گرفتن زندگی یک انسان است.
طبق آمار منتشر شده بیش از 44 درصد از شهروندان آمریکایی با سقط جنین مخالف هستند و بیش از چهل درصد از افراد زیر سی سال عضو جنبش حمایت از زندگی می باشند.
شاید بتوان معروف ترین شعار طرفداران جنبش«حق سقط جنین» و مهمترین بخش از اعتقادات موج دوم فمنیست، یعنی بچه دار شدن مانع پیشرفت در زندگی را دلیل حمایت گسترده از جنبش «پروچیس» دانست.
در ایالاتمتحده در سال 2008 از بین هر 10 زنی که اقدام به سقط جنین کرده یک نفر زیر بیست سال سن و مجرد است و به دنیا آمدن نوزاد برای این افراد یعنی محدود شدن و به خطر افتادن آزادی و آینده آنان که این مغایر با اصل آزادی انسان در غرب است، بنابراین باید جلوی چنین تولدهایی گرفته شود.
با این اوصاف جنبش «آزادی حق سقط جنین» بدون توجه به علت گسترش این نوع از حاملگی(نامشروع) نسخه پیچیده شده برای برون رفت از این منجلاب را سقط جنین می داند.
در حال حاضر بیش از چهل سال است که از تقابل میان این دو جنبش می گذرد، ولی در کنار این دو حرکت با بررسی سلامت جسمی و روانی نوزادانی که در دامن توصیه های فمنیستی از سقط جان سالم بدر برده اند ولی با شیرخشک و در مهدکودک ها بزرگ شده اند، سازمان بهداشت جهانی را نگران کرد.
این بررسی ها نشان داد که ایجاد زمینه های تامین سلامت انسان در دوران کودکی باعث حفظ و استمرار سلامت در دوران بزرگسالی می شود و یکی از این راه ها «تغذیه طبیعی دوران نوزادی» است.
به منظور فرهنگسازی این موضوع، سازمانهای بهداشت جهانی و یونیسف از سال 1992 یکم تا هفتم آگوست میلادی، برابر با 10 تا 16 مردادماه در تقویم شمسی را به عنوان هفته جهانی شیر مادر تعیین کند.
هدف از تعیین این هفته گسترش فرهنگ شیردهی و اهمیت حیاتی آن در شش ماهه اول زندگی نوزاد است زیرا با زندگی امروزه مادران که در غرب اکثر آنان شاغل هستند و به این علت نمی توانند مدت طولانی در کنار نوزاد خود باشند و همچنین در دسترس بودن شیرخشک، فرهنگ شیردهی در جهان در حال از بین رفتن بود و با این اقدام سعی در احیای دوباره این فرهنگ به منظور سلامتی نوزادان شده است.
با نگاهی به شعار امسال (2016) سازمان جهانی بهداشت در خصوص روز جهانی تغذیه با شیر مادر به نام «تغذیه با شیر مادر کلید توسعه پایدار» می توان به اهمیت و نقش مادر در توسعه پایدار پی برد و توسعه پایدار فرایندی است برای بدست آوردن پایداری در هر فعالیتی که نیاز به منابع و جایگزینی سریع و یکپارچه آن وجود دارد و این توسعه موجب پایداری منابع تجدیدناپذیرمیشود و اگر این حالت اتفاق بیفتد، کمک مهمی به رشد اقتصادی کشورها صورت می گیرد.
بر این اساس پیوستن 120 کشور به این موج می توان گفت که جامعه جهانی با زیان های سقط جنین و نیز اهمیت حفظ نوزادان آگاه شده است و این اتفاق سندی بر شکست مهمترین هدف موج دوم فمنیست ها است، با این حال در داخل کشور به تازگی زمزمه های تفکرات موج دوم فمنیست در حال قوت گرفتن است که نیاز به بازنگری جدی در این امر احساس می شود.