افزایش آسیبها و مسایل اجتماعی در ایران بهویژه در شهرهای بزرگ، در ده سال گذشته در کانون توجه منتقدان، جامعهشناسان و برنامهریزان اجتماعی قرار گرفته است. در سطوح مختلف درباره این مسایل انتقاداتی شنیده و در برنامههای کلان پیشنهادات و افقهایی برای کاهش آنها ترسیم میشود اما در عمل تعداد محدودی از سازمانها و نهادهای متولی برای اقدام عملی در این زمینه برنامهای دارند و نتایج اقدامات اغلب این نهادها در جامعه مشهود و قابل اندازهگیری نیست و کمتر دیده شده که اقداماتشان در زندگی مردم موثر و مثمر ثمر بوده باشد. در واقع اقدام و عمل در حوزه اجتماعی و فرهنگی با وجود اهمیت کلیدیای که در این زمانه برای آن وجود دارد، عمدتا به همین نقد و نظرهایی محدود شده که جز فرصتسوزی و از دست رفتن اعتبارات و سرخوردگی منابع انسانی از یک سو و جامعه از سوی دیگر نتیجهای به بار نیاورده و نمیآورد. این در حالی است که سازمانهای متولی همواره از محدودیت اعتبارات گلایه دارند و گویی همین بهانه کافی است تا مشکلات و مسایل اجتماعی و کارهای بر زمین مانده روی هم انباشته شود و در پی آن دنبال برنامههای جدید و ایدههای کارآمد ولو کمهزینه رفتن هم به استناد همین بهانه در کنج فراموشی و غفلت بماند.
سالانه میلیاردها تومان اعتبار صرف برگزاری دهها همایش و نشست با موضوعات اجتماعی چون کودکانکار، زنان سرپرست خانوار، اطلس مسایل اجتماعی و مانند آنها میشود که تنها فرصتی را برای به اشتراکگذاشتن و تکرار چند ده باره این مشکلات بین گروهی از متخصصان همین حوزه که از قضا با همه این آسیبها آشنا هستند و نیازی به تکرار چند باره آن ندارند، فراهم میکند اما همچنان و هنوز که هنوز است برنامههای مهمی چون موضوع بیمه زنان سرپرست خانوار و توجه به مسایل زیربنایی مرتبط با گروههای آسیبپذیر، از این سازمان به آن وزارتخانه و از آن وزارتخانه به نهاد دیگری سپرده میشود و در نهایت کسی پیدا نمیشود که برای اجرای این برنامهها آستین همت بالا بزند.
سوی دیگر این ماجرا افزایش شدید فشارهای اقتصادی بر جامعه بهویژه گروههای آسیبپذیری است که متاسفانه در سالهای اخیر نه شرایط بهتری برای اشتغال و درآمدزایی برای آنها فراهم شده و نه بهبود وضعیت اقتصادی به کمک آنها آمده است. نتیجه اینکه در سطوح مختلف چه در جامعه شهری و چه در جامعه روستایی دامنه آسیبها و مسایل اجتماعی گستردهتر شده و دولت و سازمانهایی که سیاستگذار و متولی برنامهریزی و اقدام اجتماعی هستند هیچ برنامه کارآمد و عملیاتی برای این حوزه ارائه نکردهاند. همه اینها در حالی است که مسایل اجتماعی در هر جامعهای به طور زنجیرهای به شکلگیری آسیبها و مسایل تازهای منجر میشود که میتواند سلامت اجتماعی و فردی جامعه را به مخاطره بیاندازد.
در این میان اگرچه سازمانهای مردم نهاد و خیریه میتوانند نقش تعیین کنندهای داشته باشند اما توان آنها محدود به تاثیرگذاری در جوامع محلی کوچک است. به واقع اگر مجموعه اعتباراتی که هر سال صرف برگزاری همایشها و نشستهای بینتیجه و تکرار چند ده باره موضوعاتی که بارها گفته شده و شنیده نشده، به اجرای طرح و برنامههای کارآمد و عملیاتی در این زمینه اختصاص یابد، آیا نتیجهای واقعی و ملموس و کارنامهای قابل دفاع در این حوزه به دست نمیدهد؟
افزون بر اینها با وجود اینکه پراکندگی مسئولیتهای اجرایی در حوزه اجتماعی در میان دهها سازمان که هر کدام به شکل جزیرههای پراکنده و ناهماهنگ عمل میکنند جز هدر رفت زمان، اعتبار و انرژی آورده دیگری نداشته است، هیچگاه برنامهای برای اصلاح این فرایند معیوب و همافزایی بهگونهای که نتیجهای برای تقویت حوزه مدیریت اجتماعی در کشور در پی داشته باشد، ارائه نشده است. در چنین شرایطی مشکلات و مسایل اجتماعی منتظر نمیمانند که چه زمانی قرار است ما برای فایق آمدن بر بحرانهای اجتماعی از خواب بیدار شویم؛ آنها در جامعه ریشه میگسترانند. فقر گریبان آدمها را میگیرد و عرق خجالت روی صورتشان مینشاند. هر روز تعداد بیشتری از جوانان به دایره بیکاران و دستفروشان افزوده میشوند، زنان بیشتری در شمار بیسرپرستان قرار میگیرند و اعتیاد و طلاق ریشه خانوادهها و زندگیها را میسوزاند و در این میان سهم مردم، جوانان و گروههای آسیبپذیر از تمام برنامهریزیها و اقدامات اجتماعی در کشور چند نشست خبری، سمینار و مجموعه مقالاتی است که اگرچه کارنامه مدیران را برای اینکه گزارش عملکرد بدهند، پر میکند اما از جامعه دردی دوا نمیکند که نمیکند.
هفته نامه شهر امید را می توانید از روزنامه فروشی ها تهیه کنید.