محسن پیرهادی صاحب امتیاز و مدیرمسئول هفته نامه شهر امید در سرمقاله هشتمین شماره این هفته نامه نوشت:
با فرارسیدن لیالی قدر و ذکر فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام به خود میبالیم که «علی» داریم و متأسف و متأثر میشویم که چقدر کم علوی زندگی میکنیم. سبک زندگی ما شباهتی به مولایمان ندارد و به خواست امام و مقتدایمان نزدیک نیستیم. آنچنان که فرمود: یاری کنید مرا با پرهیز از گناه و جهاد و تلاش و پاکدامنی و درستی و استواری در رفتار.
الگوی همه خوبان عالم از علم و حلم گرفته تا شجاعت و رشادت، از یتیم نوازی و احسان تا ذره پروری و اکرام، امام و پیشوای ماست و چه فخری بالاتر از اینکه علی امام من است و منم غلام علی.
اشقی الاشقیا تنها فرزندان مولا را یتیم نکرد، بلکه یتیمان کوفه هم واقعا یتیم شدند و بهتر بگوییم امت پیغمبر برای بار دوم یتیم شد؛ همانگونه که نبی مکرم اسلام فرمودند: انا و علی ابوا هذه الامة؛ من و علی دو پدر این امتیم.
یتیم نوازی امیرالمؤمنین وقتی برای مردم هویدا شد که در بستر شهادت بود و ایتام فهمیدند بابای مهربانشان در بستر است. علی علیه السلام در آن لحظات نیز نگرانی مهم خود را ایتام میداند و وصیت میکند: «خدا را خدا را در مورد یتیمان؛ نکند که گاهى سیر و گاهى گرسنه بمانند؛ نکند که در حضور شما، در اثر عدم رسیدگى از بین بروند.»
ابن ابی الحدید که از بزرگان اهل سنت است، میگوید: «چه گویم در شأن کسی که دشمنانش اعتراف و اقرار به فضایل او نموده اند و انکار فواضل او نمی توانند نمود. بنی امیه با وجود این که شرق و غرب عالم را مالک شدند و غایت سعی در اطفای نور او کردند و احادیث بسیار در اظهار عیب و بدی او وضع کردند و در منابر، لعن بر آن حضرت کردند و شیعیان و محبان او را قتل و غارت و حبس کرده و مردم را از روایت فضائل او منع نمودند، حتی حرام کردند بر مردمان که نام آن بزرگوار را بر زبان جاری کنند، هر اندازه در این امر بیشتر سعی کردند، نام او بیشتر بلند شد و فضائل او بیشتر منتشر گردید و قدر او رفیع تر شد، مانند مُشک که هرچند آن را مخفی کنند بویش مخفی نمیشود و مثل آفتاب که به کف دست پنهان نمیشود و مثل روز روشن که اگر یک چشم که کور باشد او را نبیند، چندین چشم دیگر آن را مشاهده کنند.»
لحظات ضربت خوردن حضرت، یکی از زمانهایی است که معلوم میدارد جایگاه امیرالمؤمنین در آسمانها و زمین چه بوده است. آن هنگام که شمشیر بر فرق مبارک امام متقین میخورد، حیدر کرار اینگونه سخن میگوید:
«بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة. (سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود:
منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى (شما را از خاک آفریدیم و به خاک برمیگردانیم و بار دیگر از خاک مبعوثتان میکنیم) و شنیده شد که در آنوقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت: «بخدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شکست و نشانه هاى تقوا محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عموی مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و بدبختترین اشقیاء او را شهید نمود.»