متهم نوجوان، با اضطراب شدیدی به چشمان هر که ازکنارش عبور میکرد خیره میشد؛ میترسید همه او را بشناسند و یادشان بیاید همان پسر ۱۷ سالهای است که ۲۲ فروردین امسال، ستایش، دختر شش ساله افغان را به خانهاش کشاند، مورد تعرض قرار داد، به قتل رساند و جسدش را با اسید تخریب کرد. این حدس او اشتباه نبود؛ جز سرباز زندان که با دستبند، او را در اسارت خود گرفته بود، کارمندان دادگاه نیز هر از گاهی از اتاقشان بیرون میآمدند و سرکی به چشمان متهم میکشیدند: «این همان قاتل ستایش است، همان که با اسید...» و چهرهشان در هم کشیده میشد.
ترس از چهره متهم میبارید. با دستبند به سرباز زندان چسبیده و به دیوار شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران تکیه داده بود. تهریش داشت و با لباس آبی کانون اصلاح و تربیت، بیش از همه متهمان در چشم میزد. در دوقدمی او، پدر و مادر ستایش روی صندلی نشسته بودند. زن، چهرهاش را پشت همسرش پنهان کرده بود. هر دویشان در سکوت، انتظار شروع «نخستین جلسه تحقیق از متهم درباره جرم تعرض به ستایش» را میکشیدند. آنها از مدتها پیش، تصمیم خود درباره پرونده را گرفتهاند: «ما فقط قصاص میخواهیم.»
لحظات برای متهم به کندی میگذشت تا سرانجام، در شعبه هفتم دادگاه باز شد و سرباز زندان او را داخل برد. اولیای دم نیز پس از او پای در محکمه گذاشتند؛ با این همه، این جلسه که قرار بود تنها به جرم متهم درباره تعرض به ستایش تحقیق کند، به دلیل عدم حضور وکیل او شروع نشده، پایان یافت و به هفته آینده موکول شد؛ متهم ۱۷ ساله هنگام خروج از دادگاه، میترسید؛ فکر میکرد همه او را میشناسند.
۱۰:۲۰ : خودروی زندان، روبهروی دادگاه کیفری استان تهران توقف کرد. در آن متهم به قتل ستایش، با پیراهن آبی کانون اصلاح و تربیت و چهرهای پراضطراب و زرد، بین دو سرباز نشسته بود. او را از خودرو پیاده کردند و با دستبند به سربازی جوان تحویل دادند. هر دو پلههای دادگاه را به آرامی بالا آمدند و با گذشتن از راهروهای پرپیچ و خم، به شعبه هفتم دادگاه رسیدند؛ متهم نگاهی به اطراف انداخت؛ از فاصلهای نزدیک، زن و مردی آشنا دید: پدر و مادر مقتول؛ ستایش قریشی.
۱۰:۲۵ : پدر و مادر ستایش (مقتول) در سکوت، روی صندلیهای نزدیک شعبه هفتم دادگاه نشسته بودند. زن، چادر به سر داشت، قامتش را پشت همسرش پنهان کرده و هر از گاهی به متهم نگاه میکرد. شوهرش (پدر ستایش) با لحنی آرام و لبخندی تلخ، به سوالات تعدادی از خبرنگاران پاسخ میداد؛ همه حرفش این بود: «قصاص میخواهیم».
۱۰:۲۰ تا ۱۱:۳۰: متهم، دقایقی طولانی، با دستبند به سرباز زندان چسبیده بود و با چشمان گرد، به هر که از کنارش عبور میکرد، با ترس خیره میشد. بیشتر وزنش را روی یک پا انداخته و کج ایستاده بود. افراد زیادی از کنارش عبور میکردند اما آنها که او را میشناختند، بیشتر کارمندان دادگاه، لحظهای به عقب برمیگشتند و یاد جرم او میافتادند: «تعرض، قتل و سوزاندن جسد ستایش؛ دختر شش ساله افغان».
۱۱:۳۰ :در شعبه هفتم دادگاه کیفری باز شد و مردی جوان، رو به سرباز زندان گفت: «ببرش داخل». از دور چهره قاضی خازنی، رییس شعبه که پشت میز نشسته و قامت خود را صاف میکرد در چشم میزد؛ او و همکارانش قرار بود در جلسه تحقیق غیرعلنی، به جرم «تعرض متهم به ستایش» بپردازند. سرباز زندان، متهم را داخل برد اما ثانیهای بعد بیرون آمد تا دستبند او را باز کند. کلید، دست سرباز دیگری بود که درست، در یک قدمی پدر و مادر ستایش ایستاده بود. متهم را کنار آنها بردند؛ پای قاتل با پای پدر مقتول، یک وجب فاصله گرفت؛ پدر، پایش را جمع کرد. ثانیهای بعد، کلید در قفل دستبند چرخید و متهم به شعبه هفتم برده شد.
۱۱:۳۳: نورالله عزیزمحمدی، وکیل متهم، به سرعت از شعبه دهم بیرون آمد و خود را به جلسه رساند. لحظاتی پس از او پدر و مادر ستایش همراه عموی مقتول، وارد جلسه شدند اما به ثانیه نکشید که عموی مقتول از در شعبه بیرون آمد؛ دادگاه تنها متهم، اولیای دم و وکلای آنها را میپذیرفت.
۱۱:۴۵: اولیای دم از شعبه بیرون آمدند؛ یک اتفاق، جلسه را شروع نشده، به پایان رسانده بود. پدر ستایش گفت: «قاضی از من و همسرم خواست درخواستمان را بگوییم که ما هم گفتیم شکایت داریم و قصاص میخواهیم. متهم اما گفت چون وکیلم نیست، حرف نمیزنم.»
۱۱:۵۰: سرباز زندان، متهم را از شعبه بیرون آورد، هر دو نگاهی به اطراف انداختند و به سرعت، پیچ و خم راهروها و پلههای دادگاه را طی کردند و بیرون رفتند؛ فرمانده منتظرشان بود. از دور دو خبرنگار از متهم عکس گرفتند؛ طوری که چهرهاش در لنز دوربین نیفتاد. لحظاتی بعد، او را بردند و سوار خودرو کردند؛ هنوز میترسید، مردی که متهم را در کنار ماموران دیده بود از خبرنگاران پرسید: «او کیست؟».
۱۱:۵۴: وکیل اولیای دم، بیرون از دادگاه، درباره جلسه دیروز گفت: «در این قبیل پروندهها، وجود وکیل متهم الزامی است اما امروز (دیروز) به دلیل عدم حضور وکیل در جلسه، متهم گفت حرفی نمیزند که به این ترتیب، رییس دادگاه نیز جلسه تحقیق درباره جرم تعرض به ستایش را به هفته آینده موکول کرد.»