حدود ساعت 20 چهارم بهمن 93خبر سرقت مسلحانه یک طلافروشی در خیابان مولوی از سوی مرکز فوریتهای پلیسی 110 به مأموران کلانتری 116 مولوی اعلام شد که بالافاصله تیمی از مأموران کلانتری مولوی به محل اعلام خبر اعزام شدند.
با حضور مأموران در محل سرقت، صاحب طلافروشی درباره جزئیات سرقت به مأموران گفت: ساعت 7 بعدازظهر داخل مغازه بودم و در مغازه از داخل قفل بود که با مراجعه زن جوانی در مغازه را باز کردم، در همین حین دو نفر با کلت کمری وارد طلافروشی شدند و و با کلت به سرم زدند و مرا تهدید به قتل کردند، در یک لحظه نیز تمامی طلاهای درون ویترین را جمع کردند و با موتورسواری که سر کوچه منتظرشان بود، گریختند، 5 نفر در این سرقت حضور داشتند و حدود 3 کیلو طلا دزدیدند.
پس از این سرقت مسلحانه تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهمان این پرونده آغاز شد و در حالیکه بررسیها ادامه داشت، 27 بهمن 93 مرکز پیام فوریتهای پلیسی 110 خبر حضور مشکوک مرد جوانی در حوالی طلافروشی که از آن سرقت شده بود و مرد طلا فروش ادعا داشت یکی از سارقان طلافروشی است، به مأموران کلانتری مولوی اعلام کرد، با حضور مأموران در محل اعلام خبر بلافاصله مرد جوان که مجهز به سلاح سرد بود از آنجا گریخت و در تعقیب و گریز پیاده با مأموران در حوالی همان طلافروشی دستگیر شد اما با پاشیدن اسپری اشکآور به صورت مأمور انتظامی موفق به فرار شد اما مجددا مأموران موفق به دستگیری وی شدند.
پس از دستگیری امید متهم 25 ساله این پرونده، وی منکر هرگونه سرقت از طلافروشی شد و درباره علت فرار از دست مأموران به آنها گفت: به علت ترسی که داشتم فرار کردم و قصد داشتم اسپری اشکآور را روی زمین پرت کنم که به صورت مأموران پاشیده شد.
اما با دستگیری امید، راز سرقت دیگری که از مغازه عکاسی در 7 بهمن 93 اتفاق افتاده بود، فاش شد و با توجه به چهره نگاری که توسط صاحب مغازه عکاسی صورت گرفته بود و پس از تطبیق دادن با چهره امید، وی به سرقت عکاسی اعتراف کرد و درباره جزئیات سرقت به مأموران گفت: با شگرد اعتمادسازی چندین بار به مغازه عکاسی مراجعه کردم و پس از طرح رفاقت، با مرد عکاس دوست شدم، روز سرقت پس از تهیه غذا و دوغ و مخلوط کردن آنها با محتویات بیهوش کننده، نزد صاحب عکاسی رفتم و وی با خوردن غذا مسموم و بیهوش شد، من نیز از این فرصت استفاده کردم و یک دستگاه فتوکپی چندکاره، 6 عدد دوربین دیجیتال و قدیمی، 3 پرینتر، کارت بانکی، تلفن همراه و 5 میلیون تومان وجه نقد از آنجا دزدیدم و با یک دستگاه وانت اجناس سرقتی را جمع کردم و متواری شدم.
با توجه به اینکه امید در سرقت طلافروشی نقشی نداشت و فقط چهره وی به سارقان طلافروشی شباهت داشت، سارقان طلافروشی شناسایی نشدند و تلاش برای دستگیری آنها آغاز شد تا اینکه سرانجام با اقدامات پلیسی و تحقیقات گسترده یکی از این سارقان اوایل فرودین امسال شناسایی و دستگیر شد و راز 3 جنایت و چندین سرقت توسط باند مخوف سارقان مسلح فاش شد.
با حضور مصطفی متهم 22 ساله این پرونده در دادسرای ویژه سرقت وی لب به اعتراف گشود و درباره نحوه انجام سرقتهای مسلح به علی وسیله ایرد موسی؛ بازپرس پنجم دادسرای ویژه سرقت گفت: من به همراه 5 دوست دیگرم از چندین سال قبل شروع به سرقت مسلحانه کردیم، علاوه بر سرقت مسلحانه، سرقت کیفهای حاوی طلا و سرقت منزل را نیز انجام میدادیم، من و دوستانم 6سرقت مسلحانه انجام دادیم و در سرقتها از چندین قبضه سلاح کلاشنیکف و کلت کمری استفاده کردیم، در نخستین سرقت که حدود 5 سال پیش اتفاق افتاد علی به همراه یوسف پیشنهاد سرقت را دادند و از یک طلافروشی در شهرستان دنا حدود 4 کیلو طلا به سرقت بردیم. در دومین سرقت که 4 سال پیش انجام شد، با تهدید صاحب یک خودرو در زیر پل کلاک کرج و با استفاده از سلاح و کلت کمری ماشینش را به سرقت بردیم و پس از آن قصد سرقت یک دستگاه موتورسیکلت را داشتیم که با مقاومت راکب آن مواجه شدیم و دوستم با چوب به سر وی زد و راکب موتور فوت کرد، بعد نیز یک دستگاه زانتیا را سرقت کردیم و با استفاده از خودورها و موتورسیکلت سرقتی نقشه سرقت از یک طلافروشی را عملی کردیم و حدود 3 کیلو طلا سرقت کردیم.
مصطفی جزئیات سومین سرقت طلافروشی را به بازپرس اینگونه شرح داد: حدود 3 سال قبل با یک دستگاه خودروی 405 در شهرستان خمین از یک طلافروشی حدود 6 کیلو طلا سرقت کردیم و در جریان سرقت نیز از چند دستگاه خودروی سرقتی استفاده کردیم، در سرقت چهارم نیز که در شهرستان نسیم شهر اتفاق افتاد از طلافروشی که در بازار شهر بود حدود 3 کیلو طلا سرقت کردیم. در سرقت پنجم که در خیابان مولوی تهران انجام شد 5نفر از دوستانم به همراه دختر جوانی حضور داشتند و حدود 4 کیلو طلا دزدیدیم و در جریان این سرقت از دو دستگاه موتورسیکلت و یک خودور پرشیا استفاده کردیم و در آخرین سرقت نیز حدود 5 کیلو طلا از یک طلا فروشی در کهریزک به سرقت بردیم.
اما این سرقتهای مسلحانه پایان اظهارات سارق جوان نبود و مصطفی جریان دو قتل را در حین سرقتها برملا کرد و درباره جزئیات قتل سرکرده باند سرقت مسلحانه به بازپرس گفت: علی سرکرده باند و سایر همدستانم همیشه بخش زیادی از وجوه سرقتی را به سرقت میبردند و وی حدود 130 میلیون تومان نیز به من بدهکار بود و سهم من را نمیداد، در آخرین مرتبه نیز حدود 2کیلوگرم ماده مخدر شیشه از وی طلب داشتم و روز درگیری برای تسویه حساب با او قرار ملاقات گذاشتم، در محل قرار همراه خودم اسلحه داشتم و به بهانه برداشتن تلفن همراه از داخل داشبورد ماشین ذهن علی را از درگیری منحرف کردم و با استفاده از کلت کمری گلولهای به سرش شلیک کردم، سپس جنازهاش را با کمک یکی از دوستانم حوالی دانشگاه شاهد بردیم و در آنجا سوزاندیم.
وی درباره جزئیات قتل پسر جوانی به نام میلاد نیز به بازپرس گفت: با دختری به نام سپیده آشنا شدم و برادر وی میلاد از ارتباط ما آگاه شده بود، یک روز زمانی که که در پارک بودم میلاد مرا دید و توانستم از دستش فرار کنم اما فردای آن روز مجدداً سراغ من آمد و بین من و او دعوا شد، چون آنجا کسی نبود با استفاده از کلت کمری گلولهای به سمتش شلیک کردم و بعد از قتل جنازهاش را به دوستم تحویل دادم و از بقیه ماجرا خبری ندارم.
پس از اظهارات متهم 22 ساله این پرونده سایر همدستان وی نیز پنجم فروردین امسال شناسایی و دستگیر شدند و تحقیقات در رابطه با این پروندهها ادامه دارد.