اوایل فروردین ماه سال جاری مردی فریبخورده به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای بعثت مراجعه کرد و گفت: برای خرید میوه به میدان ترهبار تهران رفتم. در محوطه میدان با دو مرد که یکی ایرانی و دیگری وانمود میکرد خارجی است، روبهرو شدم. مرد ایرانی ادعا کرد که مرد خارجی راننده کامیون ترانزیت است و خودرویش در بیابانهای اطراف تهران دچار نقص فنی شده و پولی به همراه ندارد تا آن را به تعمیرگاه ببرد. به خاطر همین یک انگشتر مردانه به من نشان داد و گفت این طلا است و عیار آن بالا است و ارزش آن بیش از پنج میلیون تومان است، شما آن را بخرید تا سود کنید. من نیز غافل از نقشه این دو مرد از مرد ایرانی خواستم که از مرد خارجی بپرسد، انگشتر طلایش را چند میفروشد.
مرد تبهکار که وانمود میکرد مترجم مرد خارجی است با لهجه خاصی با آن مرد حرف زد و سپس به من گفت 400 هزار تومان بده و طلا را ببر!
من همان لحظه 400 هزار تومان پول به آنان پرداخت کردم، ساعتی بعد وقتی برای فروش انگشتر به یک جواهرفروشی رفتم شنیدم انگشتر بدل است. آنجا بود که فهمیدم چه کلاه بزرگی بر سرم رفته است! خیلی ناراحت شدم و احتمال دادم که دو مرد شیاد باز هم برای کلاهبرداری به میدان تره بار خواهند آمد، بنابراین به میـــدان تره بار رفتم و به کمین آنان نشستم اما خبری نشد.
با اظهارات این مرد پروندهای در این زمینه تشکیل شد و تیمی از مأموران کلانتری 152 خانیآباد مأموریت یافتند تا تحقیقاتی را برای ردیابی و دستگیری دو مرد بدلانداز تبهکار آغاز کنند.
همزمان مردی در تماس تلفنی با 110 اعلام کرد که دو مرد بدلانداز در میدان ترهبار در حال پرسهزدن هستند.بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری برای دستگیری دو مرد شیاد وارد عمل شدند.دو مرد تبهکار که سرگرم کلاهبرداری از مرد فریبخورده دیگری بودند، وقتی با گشت پلیس روبهرو شدند پا به فرار گذاشتند. سرانجام پس از مسافت کوتاهی تعقیب و گریز، یکی از تبهکاران به نام محمدرضا به دام افتاد و همدستش به نام علی توانست با خودرو از محل بگریزد.محمدرضا وقتی دید که هیچ راه انکاری ندارد لب به اعتراف گشود و گفت: به شیشه اعتیاد دارم. چند وقت پیش در خیابان با مرد جوانی به نام علی که او نیز معتاد است، آشنا شدم. از آن روز به بعد هر از گاهی با علی شیشه مصرف میکردیم تا اینکه برای هزینههای شیشه دست به کلاهبرداری زدیم.علی نقش مرد خارجی و راننده خودروی ترانزیت را بازی میکرد و من هم مترجم بودم.روز سرقت، سوار خودروی من شدیم و به سمت میدان ترهبار حرکت کردیم. وقتی آنجا رسیدیم سراغ پیرترها میرفتیم. من ادعا میکردم که علی راننده خودروی ترانزیت و خارجی است، در بین مسیر خودرویش خراب شده و برای تعمیر آن پولی ندارد و مجبور است که انگشتر باارزش خود را به قیمت پایینی بفروشد تا خودرویش را تعمیر کند. بنابر این طعمههایمان وسوسه می شدند و ما میتوانستیم بدلاندازی کنیم.
این مرد شیشهای اعتراف کرد که تاکنون با این شگرد از دو مرد دست به کلاهبرداری زدهاند که در سومین کلاهبرداریشان نیز ناکام ماندهاند.با اعترافات مرد شیشهای، مأموران پی بردند همدست وی در آلبوم مجرمان حرفهای سابقه کیفری دارد.بنابر این گزارش تلاش کارآگاهان پلیس برای دستگیری همدست فراری وی و سایر کلاهبرداریهای احتمالی ادامه دارد.