همه خانواده این دختر دامادشان را بخشیدند و قاتل پس از دو سال زندان آزاد خواهد شد.
19 دی ماه سال 92 با ادعاهای پدری مبنی بر اینکه دختر جوانش گمشده است پلیس شهرری به تجسسهای ویژهای برای پرده برداشتن از سرنوشت این دختر دست زد.
پدر سمیرا به بازپرس پرونده گفت: دخترم مدتی بود که با خواهرش و دامادمان زندگی میکرد. چند روز پیش او برای دیدن من و مادرش قرار بود به خانهمان بیاید. هر چه چشم به راه ماندیم نیامد. چند بار به موبایلش زنگ زدم وقتی دیدم از دسترس خارج است دلواپس شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم شاید به خانه دوستانش رفته باشد وقتی پرسوجو کردم دیدم کسی از دخترم خبری ندارد.
با این ادعاها تیمی از پلیس به دستور بازپرس پرونده مأموریت یافت تا تحقیقاتی را برای یافتن دختر گمشده آغاز کند.
کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی به سه مرد مظنون شده و آنان را تحت بازجویی قرار دادند.
یکی از مظنونان در بازجوییها گفت: چند ماه پیش خیلی اتفاقی با سمیرا آشنا شدم و هر از گاهی در بیرون با هم قرار ملاقات میگذاشتیم.
وی مدعی بود که دامادشان علیرضا با او بدرفتاری میکند و بارها او را کتک زده است!
وقتی بیگناهی این سه مرد ثابت شد آنها آزاد شدند و شوهر خواهر سمیرا تحت بازجویی گرفته شد.
سرانجام روز 17 شهریور ماه سال 93 علیرضا دچار تناقض گویی شد و وقتی دید چارهای جز اعتراف ندارد پرده از جنایت هولناک برداشت.
وی گفت: سمیرا دختر سرکشی بود، به همین خاطر پدرش او را از خانه بیرون انداخته بود. چون او سرپناهی برای زندگی نداشت به ناچار خانه ما آمد. این در حالی بود که پدرزنم از من خواسته بود که رفت و آمدهای وی را کنترل کنم. عصر روز جنایت از محل کارم به خانه آمدم و سرگرم خوردن غذا بودم که دیدم سمیرا آماده رفتن به بیرون است.
وقتی از او پرسیدم کجا؟ گفت خانه پدرم میروم. به او گفتم صبر کن برایت آژانس بگیرم اما او عصبانی شد و گفت هر کاری دوست داشته باشم انجام میدهم. بین ما مشاجره لفظی بالا گرفت در این میان من مانع بیرون رفتن وی از خانه شدم که میخواست از کیفش افشانه اشکآور در بیاورد و به صورتم بپاشد. همان لحظه عصبی شدم و با آجری که زیر جاکفشی بود ضربهای به سرش زدم، او نقش بر زمین شد.
هیچکس خانه نبود، به باشگاه ورزشی رفتم ، وقتی برگشتم دیدم او جان سپرده است. نمیدانستم چکار کنم چرا که اصلاً تصور نمیکردم ضربه آجر باعث مرگ او شود. همان لحظه به پسر عمویم زنگ زدم و با کمک وی جسد را به اطراف بیابانهای کهریزک انتقال دادم در آنجا با ریختن بنزین جسدش را به آتش کشیدم. بلافاصله پشیمان شدم و همان لحظه آتش را خاموش کردم و جسد را در چاه انداختم تا اثری از او باقی نماند و من گرفتار نشوم سپس به خانه رفتم و موکتی را که خون آلود شده بود برداشتم و موکت دیگری خریدم تا آثار خون روی آن باقی نماند.
با اعترافات داماد خشمگین خانواده بقایای جسد سمیرا در چاه پیدا شد و پرونده این جنایت هولناک با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز این داماد جنایتکار در شعبه هشتم دادگاه کیفری تحت محاکمه قرار گرفت.
این در حالی بود که خانواده سمیرا از قصاص دامادشان چشمپوشی کرده بودند.
علیرضا وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون ایستاد، گفت: قتل عمد را قبول ندارم ناخواسته دستم به خون خواهرزنم آلوده شد. او دختر سرکشی بود و پدر و مادرزنم را خیلی اذیت میکرد. روز حادثه من مانع رفتن او به بیرون شدم اما او قصد پاشیدن گاز آشکآور را به صورتم داشت که عصبی شدم و با آجر ضربهای به سرش زدم. هرگز تصور نمیکردم مرگ وی را رقم بزنم! حالا نیز بشدت پشیمانم و تقاضای عفو و بخشش دارم.
بنابر این گزارش، در پایان دو قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند و داماد خشمگین را از جنبه عمومی جرم به دو سال زندان محکوم کردند.