محمدباقر صدوق از مدیران اسبق سازمان محیط زیست در یادداشتی به بررسی آفت ورود مدیران اتفاقی به سازمان حفاظت محیط زیست پرداخته است که مشروح آن از این قرار است:
مدیران اتفاقی به کسانی اطلاق میشود که در اثر یک اتفاق یا رخدادی به پست مدیریت رسیده اند، برخی از این اتفاقات عبارتند از تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و شخصی. مدیر ارشدی ناگهان از کار برکنار شده و یا پست خود را ترک می کند و یک نفر خارج از سازمان مربوطه که بی ارتباط با آن است جانشین او می شود.
چنین مدیری بدون طی شدن فرآیند رسمی و توسعه ی توانمندیهایش میزی بزرگتر از میز قبلی خود تصاحب مینماید و با لابی و تخریب دیگران، عملا تمامی گزینه های دیگر را حذف و مسیر را برای تصاحب پست های مدیریتی ارشد هموار میکند.
رئیس سازمانی که خود اتفاقی منصوب شده است تصمیم می گیرد مدیران متعهد خود را در آن سازمان منصوب نماید، این پدیده در بخش خصوصی نیز رخ می دهد.
فردی سرمایه گذار و یا پدری کارآفرین که مدیر یک کسب و کار است به طور ناگهانی فوت یا به بیماری مزمنی دچار و یا مهاجرت میکند، فرزندی که تا دیروز سرگرم مسائل شخصی خود و گشت و گذار بوده است، ناگهان خود را پشت میز مدیریت میبیند.
جدا از اینکه مدیران اتفاقی با چه فرآیندی در این پست ها قرار میگیرند ویژگی مشترک آنها این است که در موقعیتی قرار گرفتهاند که به آن تعلق ندارند.
با مدیران زیادی برخورد داشتم که از مدیران اتفاقی همرده و از مدیران اتفاقی زیر دست و ارشد شکوه و شکایت میکنند. جدا از تاریخچه و جنس این مدیران، براساس آنچه تاکنون دیده یا شنیده و یا بررسی شده است، رفتارهای زیر در مدیران اتفاقی مشهود است (البته الزاما نه همه آنها):
1- مدیران اتفاقی بیشتر کارکنان سازمان را تهدید می دانند و همواره احساس می کنند همه در صدد تخریب و تصاحب جایگاه آنها هستند.
2- مدیران اتفاقی تصمیم های پراکنده می گیرند و روند یکسانی در تصمیم های آنها دیده نمی شود. گاه برای یک بخش به شکل گسترده ای هزینه می کنند و گاه برای مدت طولانی بخش های دیگر را فراموش می کنند.
3- مدیران اتفاقی فاقد برنامه و دچار روزمرگی هستند.
4- مدیران اتفاقی بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزه ی مدیریت خود ندارند معمولا نظرشان نظر آخرین فردی است که از اتاقشان خارج شده است.
5- مدیران اتفاقی تصمیمهای تکانشی می گیرند و به سادگی افراد را جذب یا اخراج می کنند و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف می کنند.
6- آنها استراتژی بلند مدت ندارند و تصمیم های آنها غیر قابل پیش بینی است.
7- مدیران اتفاقی به نظام جاسوسی و خبر چینی بسیار علاقمند هستند.
8- آنها ترجیح می دهند هر یک از کارکنان مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان برای آنها بیاورند.
9- مدیران اتفاقی معیار انتخاب افراد اطراف خود را، (وفاداری) دانسته و نه (تخصص )، چرا که وجود نیروی متخصص، مشروعیت آنها را زیر سوال می برد ولی وجود متعهدان بی تخصص می تواند چتر حمایتی مطمینی برای آنها باشد.
10- مدیران اتفاقی تشنه ی قدرت، عنوان، مدرک و تقدیر نامه ...هستند و هزینه های جدی برای دستیابی برای این نوع اسناد پرداخت می نمایند.
11- مدیران اتفاقی سازمان را محل گذران اوقات فراغت دانسته و نه محل کار و فعالیت، به همین دلیل گاه کارمندانی در اطرافشان مشاهده می شود که هرگز در آنها توانمندی خاصی یافت نشده و یا نمی توان دلیل خاصی برای حضورشان پیدا کرد.
12- مدیران اتفاقی از کارکنان رده پایین فاصله گرفته و خود را ایزوله می کنند، چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات آن نداشته و عملا زبان مشترکی با کارکنان خود ندارند.
13- مدیران اتفاقی از جلسات متعدد استقبال می کنند و در واقع جلسه بازند، در جلسه ها در بین کارکنان می توانند با الفاظ و واژه های جدید آشنا شده و تاحدودی نسبت به کار موظفشان شناخت پیدا کنند و جملاتی را در حافظه خود برای استفاده های آتی ثبت نمایند.
14- مدیران اتفاقی با کارکنان خود فقط در زمانی که به آنها نیاز دارند دیدار و ملاقات می کنند و گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود و فقط برای یک جلسه و یا یک پروژه دعوت شده و بمحض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود.
مدیران اتفاقی این روزها در کشور رو به گسترش هستند، تزریق نقدینگی های زیاد به افراد و شرکت های با ظرفیت کم موجب شده که از کنار هر سازمان و شرکتی که به رانت اقتصادی دسترسی دارند ده ها شرکت قارچ گونه ثبت شده و در راس بسیاری از این سازمان ها، مدیران اتفاقی منصوب می گردند، آنها را نمی توان حذف کرد اما می توان به مدیریت بهترشان فکر کرد.
"ریشه یابی مدیران اتفاقی در سازمان محیط زیست"
از اواسط سال 1376 با تغییر مدیریت سازمان که خود اتفاقی بوده سیل مدیران فاقد دانش، بینش و تجربه زیست محیطی به سازمان سرازیر شد و در واقع به نوعی سازمان توسط مدیران اتفاقی اشغال شد. به طوریکه بیش از 60 درصد مدیران اجرایی وارداتی بودند و پست های سازمان در اختیارشان قرار گرفت.
البته این پدیده قبل از آن هم وجود داشت ولی نه در این حد.
اگر چه برخی از مدیران وارداتی از اساتید دانشگاه و افرادی فرزانه و فرهیخته هستند و در تخصص خود صاحب نظر می باشند اما آشنا به مسایل اجرایی محیط زیست نبوده و فاقد توان و تجربه اجرایی هستند و با سلام و صلوات و هیاهو از آنها استقبال شده و پس از مدتی بدون بدرقه و بی سروصدا سازمان را ترک می کنند.
حکایت امروز سازمان در واقع مانند قطاری است که دارای عده ای سرنشین ثابت است که از مبدا سوار آن بوده اند اما در ایستگاههای بین راه عده ای پیاده و تعدادی سوار می شوند و این قصه کماکان استمرار داشته و دارد. و البته هر گروه از این سرنشینان مهمان، با توانایی خود، سازمان را به سویی سوق می دهند و از مسیر و مقصد اصلی دور می کنند.
تاثیر این ورود و خروج های اتوبوسی مدیران اتفاقی به سازمان، گسیخته شدن زنجیره های مدیریت، بی برنامگی، تزلزل دائمی جایگاه محیط زیست بوده و هست.
بدون شک یکی از دلایل بی انگیزگی کارکنان و کارشناسان سازمان را باید در این مساله جستجو کرد.
اصول جذب نیروهای انسانی در یک سازمان فرایند قانونی و تعریف شده ای دارد، افراد واجد شرایط پس عبور از صلاحیت های عمومی و تخصصی از طریق هرم سازمانی سازمانی، گزینش می شوند تا مشغول انجام وظیفه گردند که اغلب هدفشان رسیدن به راس هرم است، لذا در طول خدمت با انگیزه مضاعفی، با تلاش و جدیت و رقابتی سالم به سطوح بالاتر رسیده و در نزدیکی راس هرم، جا خوش میکنند تا در زمان مناسب در راس هرم قرار گیرند.
در سازمان محیط زیست روشها بر خلاف قوانین بوده و مسئولان با کوتاه کردن راه و از پهلوهای هرم، نیروهای جدید مورد نظرشان را از سایر دستگاهها وارد میکنند و جریان انگیزشی و تعالی سرمایه های انسانی سازمان را مختل می سازند و همانند ویروس عمل میکنند و باعث اخلال و بی ثباتی سازمان میگردند.
راه نجات محیط زیست ایران، نجات سازمان متولی آن از مدیران اتفاقی، سیاسی، جناحی، سلیقه ای، غیر تخصصی و پوپولیستی و ژورنالیستی است و در یک جمله واکسینه کردن سازمان در مواجهه با این قبیل ویروسهاست.