ساعت 7 غروب 29 بهمن ماه سال جاری مأموران شهرداری در نبش خیابان 21 بزرگراه کردستان جنوبی با بسته زباله سیاه رنگی روبهرو شدند که به طرز مرموزی با چسب بستهبندی شده بود. رفتگران با کنجکاوی این بسته را تحت بررسی قرار دادند و با دیدن بخشهایی از جسد زنانه وحشتزده با پلیس 110 و کلانتری 125 یوسفآباد تماس گرفتند.
بررسیهای ابتدایی هیچ شکی بر اینکه جسد متعلق به زن جوانی بوده و جنایتی رخ داده است بر جای نگذاشت و خیلی زود تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران به همراه بازپرس شعبه 8 دادسرای امور جنایی، پای در محل رها شدن کیسه جنازه قربانی ناشناس گذاشتند.
کارآگاهان در بررسیهای تخصصی دریافتند بدون اینکه صاحب جسد شناسایی شود نمیتوان ردی از قاتل به دست آورد و از این رو مشخصات خاص جسد که مهمترین آن ناخنهای مصنوعی با شکل و شمایل خاص بود مدنظر قرار گرفت و همزمان مشخص شد که اعضای یک خانواده به پایگاه چهارم پلیس آگاهی در سیدخندان مراجعه کرده و گفتهاند دختر 35 سالهشان به نام عاطفه از صبح پنجشنبه خانه را ترک کرده و به طرز مرموزی گمشده است.
وقتی تجسسها روی این دختر گمشده و رابطهاش با جسد زنانه متمرکز شد کارآگاهان از روی همان ناخنهای مصنوعی دست و پا، پی بردند که قربانی جنایت هولناک کسی جز عاطفه نبوده است.
کارآگاهان وقتی به تحقیق از خانواده عاطفه دست زدند، دریافتند یکی از دوستان خانوادگیشان به نام حمید که 43 ساله است ارتباط نزدیکی با این خانواده بویژه عاطفه داشته است. حمید روز یکم اسفندماه به پلیس آگاهی تهران احضار شد و ادعا کرد از چند روز پیش هیچ تماسی با عاطفه نداشته و از طریق خانواده عاطفه در جریان مرگ وی و کشف بقایای جسدش قرار گرفته است.
وقتی حمید، آگاهی را ترک کرد بررسیهای پلیسی نشان داد وی دروغپردازی کرده و عاطفه با حمید تماس داشته است. یک روز بعد حمید باز به پلیس آگاهی احضار شد و این بار ادعای تازهای کرد و گفت: قرار بود تا روز پنجشنبه من و عاطفه همدیگر را ملاقات کنیم اما صبح آن روز عاطفه با من تماس گرفت و قرار را کنسل کرد.
حمید که تحت بازجوییهای فنی قرار گرفته بود بارها ادعای تازهای مطرح کرد تا اینکه 4 ساعت بعد وقتی دید چارهای جز اعتراف ندارد، پرده از جنایت هولناک برداشت و گفت: صبح پنجشنبه 29 بهمن ماه سراغ عاطفه به در خانهشان در تهرانپارس رفتم. پس از آن برای خوردن صبحانه به یک طباخی در فلکه سوم تهرانپارس رفتیم.
وی افزود: وقتی به خودرویم برگشتیم در حال صحبت با عاطفه بودم که ناگهان شروع کرد به ناسزا گفتن به اعضای خانوادهام! در یک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و زمانی که به خود آمدم متوجه شدم که دستانم به دور گردن عاطفه افتاده و او دیگر نفس نمیکشد. خیلی ترسیده بودم، نمیدانستم چه میکنم. جسد را به خانهام در ایوانکی بردم از خانه خارج شده و چاقوی تیزی خریدم و پس از جاسازی اندامهایش داخل دو کیسه زباله سیاه رنگ ابتدا قصد داشتم تا کیسهها را در همان منطقه ایوانکی رها کنم اما در ادامه تغییر نظر داده و پلاستیکها را به کردستان برده و هر دو کیسه را داخل سطل زباله در خیابان 21 انداخته و بسرعت گریختم.
بنابر این گزارش، پلیس با راهنماییهای عامل جنایت به جستوجوی کیسه دوم زباله پرداخته و هنوز پیدا نکرده است.