چند روز قبل مردی به مأموران پلیس آگاهی مراجعه کرد و مدعی شد دامادش از سوی افرادی ربوده شده است. او به مأموران گفت: چند ساعتی بود که از دامادم خبری نبود. دخترم خیلی نگرانش شده بود و هرچه به او زنگ میزدیم تلفنش را جواب نمیداد. تصمیم داشتیم به مأموران خبر بدهیم که یکباره تلفن همراه من زنگ خورد و فردی که پشت خط بود گفت دامادت را دزدیدهایم و برای اینکه او را آزاد کنیم، باید ٤٠٠ میلیون تومان به ما بدهی. شماره تلفنی که آدمربایان با آن تماس گرفته بودند، عجیب بود و تابهحال چنین شمارهای ندیده بودم.
درحالیکه مأموران ردیابیهای تلفنی را آغاز کرده بودند، زندگی خصوصی داماد جوان را بررسی کردند تا افرادی که ممکن است با او یا پدر همسرش یا سایر نزدیکانش دشمنی داشته باشند را شناسایی کنند. مأموران پلیس بعد از بررسی دقیق شماره تماس، متوجه شدند شخصی که با مرد شاکی تماس گرفته در تهران زندگی میکند و از محل حادثه نیز فاصله زیادی ندارد؛ بنابراین با هماهنگیای که با مأموران کلانتری و اکیپ ویژه اداره آگاهی انجام شد، پلیس محل را محاصره کرد و مرد جوانی که در آن خانه بود را بازداشت کرد.
متهم بازداشتی به مأموران توضیح داد داماد مرد شاکی حالش خوب است و مشکلی ندارد و حالا هم در خانهای دیگر بهراحتی زندگی میکند. او گفت: نقشه آدمربایی را به اتفاق داماد مرد شاکی طراحی کردیم و در واقع او خودش به من گفت پدرزنم پولدار است و میتوانیم از او پول بگیریم. وقتی مأموران به محلی که این مرد گفته بود رفتند و داماد جوان را در آن خانه پیدا کردند، او را هم برای بازجویی به اداره آگاهی بردند. هرچند این مرد منکر گفتههای دوستش بود اما دوست داماد جوان همچنان بر گفتههایش اصرار کرد و گفت: دوستم که داماد مرد ثروتمندی است، همیشه از ثروت پدر همسرش برای من میگفت. او بعد از ازدواج توانسته بود زندگی خوبی برای خودش درست کند و مستقل باشد اما چون از پدر همسرش ٤٠٠ میلیون تومان پول گرفته و به او بازنگردانده بود، دیگر نمیتوانست درخواست پول کند. یک روز به من گفت پدرزنم خیلی به من اعتماد دارد و من میخواهم نقشه ربودن خودم را بکشم تا ٤٠٠ میلیون تومان از او بگیریم و اینطوری، هم تو به پول میرسی، هم من میتوانم خودم را عزیزتر کنم و پولی هم به پدرزنم ندهم و اگر اصرار کرد مقداری از پولی که از خودش گرفتیم را به او پس میدهیم.
متهم گفت: من هم گول حرفهایش را خوردم و نقشهای را که گفته بود اجرا کردیم و به بهانه اینکه او را دزدیدهام، با پدر همسرش تماس گرفتم که مأموران فهمیدند چه اتفاقی افتاده است. گزارش خبرنگار ما حاکی است به دستور بازپرس شعبه هفت دادسرای جنایی تهران، متهمان در بازداشت به سر میبرند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.