غسال ها مخزنی از خاطرات و نگفتنی هایی هستند که هر چقدر که گفته و نوشته شود باز هم حرفای جدیدی برای گفتن دارند. برای کسانی که غسالخانه را از پشت شیشه های آن دیده اند، دیدن یک وان سنگی که کنار هر کدامشان یک سنگ تخت مانند قرار دارد، صحنه جدیدی نیست، وان و سنگی که آخرین توقف گاه جسم مادی قبل از خانه ابدی است. شاید برای پشت شیشه ای ها کمی بوی کافور هم حس شود اما این طرف شیشه، حال و هوای دیگری دارد.
هنگام غسل جو سنگینی حاکم است، غم مرگ یک انسان، که همه در این سوگ شریکند، صدای بلند صلوات و فاتحه که فضا را پر کرده؛ وارد غسالخانه که میشوی بوی سدر و کافور گیجت می کند و توی مغزت می پیچد و وادار می شوی فکر کنی به چند نفری که امروز در این مکان غسل داده شدند. اتاقی سه در چهار و کاشی کاری شده، وسط اتاق سکویی سنگی است که سطح آن حالت قوسی دارد که شکل وان کوچکی را ایجاد کرده، کنار سکو شیرآبی ست با یک شلنگ بلند. در گوشه دیگر چند ظرف آب، وسایل شستشو، چکمه، دستکش؛ بوی تند کافور و صدای بلند تهویه بعد از همه جلب توجه میکند.
در و دیوار و زمین و سنگ های غسال خانه تمیز است، از همان اول که وارد می شوی، بوی کافور می پیچد توی سرت، صدای قرآن ملایمی از بلندگو به گوش می رسد که هر از گاهی جایش را به دعا و مناجات می دهد. غسال ها دو نفرند لباس های مخصوص به تن کرده اند؛ روپوش، شلوار و مقنعه سفید، چکمه ی بلند و دستکش های پلاستیکی، ماسک و یک پیشبند که باعثمی شود خیلی خیس نشوند سن و سال هایشان حدود ۴۰ تا ۵۰ سال است.
کسانی هستند که از مرده های خودشان می ترسند
یکی از غسال های قبرستان وادی السلام شاهرود در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: ما دو خواهر هستیم و کارمان تقریبا از یک ربع به هشت صبح شروع می شود و تا دو بعد از ظهر ادامه دارد، هر برگه ای که پذیرش شود، جنازه صاحب برگه باید شسته شود.
خانم کابوسی با اشاره به این که ۴۵ سال سن دارد و ۲۲ سال است که غسالی می کند افزود: خیلی ها اینجا هستند که از مرده های خودشان می ترسند، کسی که تا یک ساعت پیش کنارشان بوده و با او سر یک سفره می نشستند، الان که از دنیا رفته ترسناک شده! حاضر نیستند حتی نزدیکش شوند و از نزدیک برایش فاتحه بخوانند چه برسد به این که دستش بزنند یا غسلش دهند.
وی با یادآوری این که اوایل شروع این کار کمی دلگیری و سرخوردگی ایجاد می شود و فضای پر از اندوه و صدای مداوم گریه روحیه انسان را افسرده می کند ادامه داد: این وضعیت خیلی دوام ندارد چون انسان ها به همه چیز خیلی زود عادت می کنند.
رضایت از شغل، چون رضای خدا و نیاز ضروری بنده هاست
این غساله با بیان این مطلب که گاهی کسانی اینجا می آیند نگرانند که مبادا دست ما به لباسشان بخورد و شدیدا احساسات نشان می دهند تا جنازه را حرکت دهند خاطرنشان کرد: کسانی هم هستند که بابت غسل دادن میت خود بارها و بارها از ما تشکر می کنند و برخورد مناسبی دارند.
کابوسی تاکید می کند: از شغلم راضی هستم چون هم باعثرضایت خدا میشود و هم نیاز ضروری بنده خدا را برطرف میکند، هر مسلمانی باید در طول عمرش هفت نفر را غسل دهد و با خنده میپرسد شما سهم هفت نفرتان را شسته اید؟
وی با اشاره به این که به طور متوسط هر کدام از غسال ها روزانه با یک تا سه جنازه به طور مستقیم طرفند و همین کافیست تا دفترچه خاطرات ذهنیشان پر شود از اسم و چهره و خاطرات مربوط به آنها تصریح کرد: از بین آن همه جنازه، بعضی ها خاطره انگیزتر می شوند و تا ابد حس خوب برای غسال به جا می گذارند و بعضی آنقدر فجیع هستند که هر چقدر هم که زمان از آن بگذرد، باز هم ردپایش روی روح غسال باقی می ماند.
عطر بعضی جنازه ها، جز با خوب بودن مرده قابل توجیه نیست
این غساله عنوان کرد: گاهی با جنازه هایی مواجه می شوم که واقعا حس می کنم اعمال خوبی داشته بوی عطری از این جنازه ها بلند می شود کل سالن را بر می دارد. این را نمی توان جز با دلیل خوب بودن مرده، توجیه کرد.
وی افزود: تا به حال خیلی پیش نیامده که از جنازه بترسم و ترس باعثشود نتوانم کار کنم اما اینطور نیست که اصلا این اتفاق نیفتد.
وی با تاکید بر اینکه برای تازه کارها، یکی از بدترین صحنه ها، دیدن جنازه هایی است که چشمشان باز است چرا که نگاه آخرشان و دیدن وحشتی که در چشم هایشان هست، صحنه ای نیست که به این راحتی ها از یاد برود یا عادی شود ابراز داشت: اگر تا زمانی که بدن گرم است چشم بسته نشود، دیگر هر کاری هم بکنی نمی توانی چشم مرده را ببندی، قدیمی ترها می گفتند کسانی که در این دنیا آرزوی برآورده نشده دارند، با چشم باز می میرند، غصه چشم بازها و آرزوهایی که به دلشان مانده، تا مدت ها در دل خیلی از غسال ها باقی می ماند.
این غسال قدیمی اظهار داشت: از همه این ها بدتر این است که ما غسال ها با همه جور صحنه ای مواجه می شویم، سوخته ها و سردخانه ای های سیاه شده، تصادفی هایی که تکه پاره شده اند، جنازه های بخیه خورده ای که از پزشک قانونی می آیند، جنازه هایی که دیرکشف شده اند و بوی تعفن از آن ها بلند می شود، مرده هایی که دیگران حتی حاضر نیستند ثانیه ای نگاهشان کنند و … را مثل جنازه های سالم می شوئیم و برایمان فرقی نمی کند با چه صحنه ای طرفیم چرا که می دانیم که وظیفه مان حساس است و اگر میت درست شستشو نشود، آن طرف پایمان گیر است.
غسال ها هم با دیدن بعضی جنازه ها منقلب می شوند
خواهر کوچکتر خانم کابوسی که او هم حدود ۴۰ سال سن دارد و ۱۶ سال است که در این غسالخانه کار می کند با اشاره به اینکه در دفترچه خاطرات غسال های کهنه کارتر، خاطره های عجیب و غریبی هم به چشم می خورد، خاطره هایی که هیچ کس جز خود خدا حکمتش را نمی داند گفت: غسال ها برخلاف تصور دیگران، قسی القلب نشده اند و خیلی ها با سال ها سابقه کار، باز هم با دیدن بعضی صحنه ها منقلب می شوند و تحمل دیدنش را ندارند.
وی افزود: با اینکه در این سال ها از این قشر زیاد صحبت شده و از روحیات صاحبان این شغل زیاد حرف به میان آمده، اما هنوز هم مردم ارتباط خوبی با این شغل برقرار نکرده اند و غسال ها هنوز موجودات ناشناخته ای هستند که باید ایزوله شوند وقتی که این رفتار را می بینند، خودشان هم تمایلشان به لو دادن شغلشان کم می شود و دلشان پر می شود از ناراحتی برخورد اطرافیان.
کابوسی می گوید: ما هم مثل بقیه هستیم و با آنها فرق نداریم، چرا باید اینطور تصور شود که سر و کار داشتنمان با مرده ها باعثشده مثل بقیه نباشیم؟ چرا باید از اینکه به خانه مان بیایند وحشت داشته باشند؟ چرا وقتی شغلمان را می فهمند یک طور دیگر بهمان نگاه می کنند؟ چرا باید بچه من از این که شغل مادرش این است خجالت بکشد؟ ما اگر نباشیم چه بر سر جنازه ها می آید؟ جنازه هایی را می شوییم که اقوامشان حتی حاضر نیستند به آنها نزدیک شوند.
مرگ برایم عادی نشده و قدر زندگی را بیشتر می دانم
این غساله با اشاره به اینکه جنازه که روی سنگ غسل قرار گرفت خودش را معرفی میکند جسد آدمی که خوب زندگی کرده هیچ تفاوتی با زندهها ندارد، حس و سبکی یک آدم زنده را دارد و انگار نفس میکشد، خاطر نشان کرد: همه روزهای اینجا تکراری است تنها تفاوت کار در تعداد مرده هاست، شاید روزی یک نفر و شاید روزی ۴ نفر گذرشان به اینجا برسد این بستگی به تصمیم خدا دارد.
کابوسی با بیان اینکه بالاخره دیدن جنازه های مختلف که هر کدام به یک شکل از دنیا رفته اند روی غسال تاثیر می گذارد تصریح کرد: ما از همه چیزمان گذشتیم. اعصابمان، سلامتی روح و حتی جسممان را پای این کار گذاشتیم.
او با تاکید بر اینکه این کار باعثشده محتاط تر شود و وسواسی ادامه می دهد: وقتی یک مادر و بچه را می آورند که از گازگرفتگی داخل حمام خفه شده اند، هر بار که بچه ام می رود حمام، حالم دگرگون می شود و مدام مراقبم که این اتفاق برای او نیفتد.
این غساله با یادآوری این نکته که سر و کار داشتنِ زیاد با اموات باعثنشده که مرگ برایش عادی شود و در عوض سبب شده تا قدر زندگی اش را بیشتر بداند عنوان کرد: این طور نیست که من مرتب به خودم بگویم که ای وای! امروز دیگر من می میرم! کار در اینجا بیشتر باعثشده تا قدر لحظاتی که در آن هستم، قدر زنده بودنم را بدانم و به این فکر کنم که زمان زیادی ندارم برای بودن با کسانی که دوستشان دارم … چشم به هم بگذاریم عمر تمام شده و ما قدر لحظاتی که داشتیم را ندانسته ایم.
بیشترین آمار متوفیات را آقایان تشکیل می دهند
سرپرست واحد متوفیات شهرستان شاهرود نیز در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن اشاره به این که قبرستان وادی السلام این شهر حدود ۳۰ سال قدمت دارد اذعان داشت: میانگین تعداد فوتی ها در شاهرود روزانه بین دو تا سه نفر است و از ابتدای سال جاری تا الان ۷۸ نفر فوت شده اند.
حسین قنبریان با یادآوری این نکته که در سال گذشته حدود ۶۸۳ نفر در شاهرود فوت شده اند و از این تعداد ۲۰۰ نفر آن ها خانم و بقیه آقا بوده اند ابراز داشت: بیشترین علت مرگ بر اثر بیماری ایست قلبی گزارش شده و میانگین سنی متوفیان ۶۰ تا ۶۵ سال بوده است.
وی در خاتمه با بیان این که میزان مرگ و میر در ماه های سرد سال بیشتر از ماه های گرم است اظهار داشت: ساختمان غسال خانه در این قبرستان شامل دو قسمت آقایان و خانم ها است و هر کدام یک تخت دارند و یک نفر روحانی که وظیفه خواندن نماز میت و تلقین، نظارت بر کفن و دفن را بر عهده دارد در این مکان مستقر است.
اگر بدانیم عاقبت سرو کار همه ما، به این سالن و سنگ های سردش می افتد، به این فکر می افتیم که قبل از این که سرد و بی جان به این مکان راه یابیم، خودمان با پای خودمان برویم و ببینیم قرار است آخر کارمان چه می شود، شاید صحنه هایی که می بینیم، دستمان را بگیرد و از غرق شدن در دنیای خاکستری بی مقدار، نجاتمان دهد.
از همین اتاقک سنگی کوچک و سرد تنهایی اموات شروع می شود و ماندگاری شان به روز و ماهی می پاید و بعد فراموشی و خاک سرد است که یاد و خاطره ها را می پوشاند و شاید سالی یک بار چند دقیقه ای بر سنگ مزاری، آب و گلابی ریخته شود و چند ضربه سنگ مرده خفته در خاک را بیدار کند و دوباره فراموشی.
به سمت خروجی وادی السلام حرکت می کنم و به زندگی، مرگ و … فکر می کنم.