
به گزارش افکارنیوز، از پیامک هایی که برایمان می آید، متوجه می شویم که چقدر طرفدار دارد، پسر خوش ذوقی که سازهای مختلف از جمله ویولن، گیتار، پیانو و… را حرفه ای می نوازد و اشعار بسیار دلنشینی هم می سراید، اصولاً کم حرف است و اگر هم قرار باشد پاسخ بدهد، مثل سروده هایش روی کلمات فکر می کندف تا پاسخگوی شما باشد، در روزهای ابتدایی فصل پاییز، مهمان خانه پدری اش بودیم. در یک حیاط زیبا و سرسبز و البته آلاچیق زیبایی که در وسط حیاط، حسابی چشم نواز بود، آنجا شد لوکیشن عکاسی ما و محل مصاحبه با مجید خراطها در کنار پدر و مادر مهربانش… محلی که می گوید، در
لحظاتی از شبانه روز زیر آن می نشیند و فکر می کند، می سراید و نت ها برای ساخت یک ترانه به ذهنش خطور می کند… هفتم مهر ماه به منزل او رفتیم. گرچه دوست داشتیم مجله زودتر از این تاریخ به دست شما برسد، اما نشد، امیدوارم طرفداران مجید خراطها با این مصاحبه، به رضایت برسند پس این شما و این گفتگوی طولانی ما با مجید خراطها، نوازنده، نویسنده، شاعر، آهنگساز، تنظیم کننده، خواننده و البته یک نقاش حرفه ای…
با سپاس ویژه از اسماعیل قاسمی مدیر برنامه و آقای موسوی مدیر سایت مجید خراطها که برای این گفتگو هماهنگی های لازم را به عمل آوردند.
مجید خراطها به روایت مجید خراطها؟
در فصل پاییز به دنیا آمدم و متولد هفتم مهر ماه هستم. در خانواده ای رشد کردم که هنر در آن جاری بود. از نقاشی آغاز کردم و بعد به موسیقی و شناخت سازها پرداختم. در کنار نوازندگی، خوانندگی را هم دنبال کردم تا به امروز که تقریباً با هیچ ساز و سبکی غریبه نیستم، ترانه کارهایم را خودم می سرایم و بر برخی گویش های مختلف فارسی و برخی زبان های خارجه مسلط هستم
از چه زمانی با الفبای موسیقی آشنا شدی؟
باید اشاره کنم که گرایش و علاقه شدیدم به موسیقی تقریباً از بدو تولد آغاز شد اما درک من از موسیقی بر می گردد به زمانی که توانایی نواختن ساز را پیدا کردم. ملودیکا و ارگ، از اولین سازهایی بود که یاد گرفتم و تشویق خانواده هم، من را مصمم کرد تا بیشتر به سمت موسیقی بروم. تنبور و سه تار هم از سازهای بعدی بود که توجه من را بسیار جلب کرد و من را به مرحله جدیدی از موسیقی هدایت کرد که بزرگترین ویژگی این دوره، لمس احساس و تاثیرگذاری موسیقی بود. طی این دوره با اشعار «مولانا»، «حافظ» و دیگر بزرگان شعر و ادب فارسی آشنا شدم، که کمک بسیار زیادی به ترانه سرایی و گنجاندن احساسم در
شعرهایم کرد. در همین هنگام بود که جسارت و حس کنجکاوی من، باعثشد تا باز به سوی موسیقی های مردمی تری بروم و سازها و سبک های دیگر موسیقی را هم یاد بگیرم. سپس با نواختن گیتار و پیانو ارتباط شیرینی برقرار کردم و احساس کردم می توانم با این سازها به حس خوبی برسم، از طرفی سبک کلاسیک را خیلی دوست داشتم و اکثراً قطعه های کلاسیک را می زدم. یادم می آید زمانی که گیتار می آموختم، گیتار نداشتم.
گاهی به مغازه های موسیقی می رفتم و به بهانه تست خرید تمرین می کردم. اما واقعاً خوانندگی از بچگی با من بود و همراه با تمام سازهایی که می زدم، خوانندگی هم می کردم.
خانواده ات در فعالیت هنری ات و موفقیتت چقدر نقش داشتند؟
همان طور که گفتم وجود هنر در خانواده من کمک زیادی به یادگیری من کرد، اما در واقع من هم خیلی جسور و پیگیر بودم، هیچ وقت جمله: نزن، بسته و حتی یواش تر و… را هنگام نوازندگی از خانواده نشنیدم. چه بسا با غروری که من دارم، اگر یک بار توسط خانواده از این جور جمله ها می شنیدم ذوق هنری ام کور می شد؛ برای همین، همیشه فعالیت هایم را مدیون فرهنگ خانوادگی ام می دانم. هنوز هم عاشق رفتارها و واکنش های قشنگ خانواده ام در مواجهه با پیشرفت هنری ام هستم، در واقع یکی از دلایل اصلی ادامه مسیر موسیقی من، دیدن خوشحالی خانواده ام است، چرا که آنان نقش پررنگی در موفقیت من داشتند و هنوز هم
دارند.
شنیدیم هنر نقاشی را دنبال می کنی؟
سعی می کنم از هیچ یک از فعالیت های هنری ام دور نشوم، نقاشی و سوابقم در این زمینه و خاطرات مسابقات و… آنقدر شیرین و مفصل است که شاید بهتر باشد یک گفتگوی ویژه در این زمینه صورت بگیرد، اما مختصر می گویم که نقاشی های من، با ابزارهای مختلف علی الخصوص مداد رنگی سابقه ۲۰ و چند ساله داره و همیشه آرامش خوبی به من می دهد. همین روزها هم دارم نقاشی می کنم و در نظر دارم نمایشگاهی بازگشایی کنم و تابلوهایم را برای بازدید عموم آماده کنم. شاید بتوانم بگویم در زمینه نقاشی، قوی تر از موسیقی هستم!
استقبال مردم از آلبوم «دیگه میرم» چطور بود؟
اینو باید از مردم پرسید، اما نمی شود لطف مردم را فراموش کرد که این آلبوم را به جمع پرفروش ترین ها بردند، با وجود اینکه ۱۰ قطعه از آلبوم ۱۴ قطعه ای را قبلاً در فضای مجازی شنیده بودند، امیدوارم در آلبوم بعدی این لطف را جبران کنم، اما اتفاقی که توجه من را خیلی جلب کرد، استقبال کم نظیر مردم از ترانه های این آلبوم در کنسرت های اخیر من بود.
سبک خواندن شما غمگین است، آیا این غمگین خوانی دلیل خاصی دارد؟
پروایی از غمگین خوانی ندارم، البته سعی هم به غمگین بودن ترانه هایم ندارم، اما در کل انطباق معنای شعرهایم با نوع خواندنش حال و هوای غمگینی ایجاد می کند.
کمی درباره اشعارت توضیح بده، چرا بیشتر سروده های شما معنای جدایی می دهند؟
«ترانه های من»، ترانه های «من» هستند و روی آنها تعصب خاصی دارم، انتقادپذیرم اما نقدی زیباتر است که قاعده نقد، در آن رعایت شود. بهتر است این طوری بگویم، که در واقع من «راوی» یک سری رخدادهای شخصی و اجتماعی هستم، با توجه ویژه ای به دردهای عاطفی و اجتماعی. شاید ریسک باشد و خیلی ها موافق این نوع ترانه ها نباشند، اما اگر تعارفات را کنار بگذاریم و با خودمان صادق باشیم، می بینیم که این نوع از ترانه ها و اتفاقات، خیلی هم متفاوت با اتفاقات زندگی ما نیست. بنابراین قصد و انگیزه من از ارائه دادن این ترانه ها یادآوری و رنجاندن مخاطب نیست، شاید بزرگترین انگیزه و هدفم جلب توجه
خاص مردم به اتفاقات تلخ پیرامون مان باشد، از طرفی سعی من، همیشه این بوده تا بی فکر، کلمات را به شعر تبدیل نکنم و در تلاشم تا از نظریات و مقالات و… بزرگان استفاده کنم. از جمله برادرم دکتر سعید خراطها(متخصص حوزه آسیب شناسی و مسائل اجتماعی) که کمک بسیاری در خلق سوژه ها و پروراندن صحیح شان به من می کند.
بنابراین موضوعاتی مثل جدایی و پیامدهای ناگوار آن هم، می تواند، به عنوان یکی از رخدادهای واقعی و شایع در جامعه ما، موضوع یک اثر هنری شود.
بسیاری از مخاطبین مجله می پرسند که آیا مجید خراطها هنرجو قبول می کند یا خیر؟
سال های طولانی من به تدریس موسیقی گذشت، اما الان فرصت کافی برای آموزش ندارم. در حال حاضر تعداد هنرجوهایم محدود است و تنها کلاس های مَستر و پیشرفته را اداره می کنم، ولی تلاشم بر این است که به زودی آموزشگاهی داشته باشم تا بتوانم نقش بیشتری در اشاعه هنر در کشورم داشته باشم.
به نظر شما موسیقی در ایران رو به پیشرفت است؟
البته که موسیقی ایران را سبک های ایرانی معرفی می کنند و موسیقی سنتی ما می تواند نقش بیشتری در پیشرفت موسیقی ما در رنکینگ جهانی داشته باشد، اما موسیقی پاپ هم به نوبه خودش، که این روزها شاهد پیشرفت هایش در موسیقی هستیم، نقش دارد. البته باید بدانیم که لزوماً تعداد خواننده نیست، که قدم های ما را در پیشرفت محکم می کند، بلکه برخورداری از علم موسیقی، تعهد اجتماعی هنرمند و آزادی در پردازش هنی است که موجب پیشرفت و تعالی موسیقی می شود، امیدوارم با همدلی و همگرایی بیشتر بین هنرمندان، به خصوص اهالی موسیقی و تبادل تجربیات و اطلاعات شاهد پیشرفت های بیشتری در حوزه موسیقی
باشیم.
آلبوم برادر شما «وحید» چه زمانی روانه بازار می شود؟
امیدوارم آلبوم وحیدجان، هیچگاه وارد بازار نشود! آلبوم وحید خیلی حسی و شنیدنی است و خیلی از عزیزان در آن زحمت کشیدند و من حیف می دانم این آلبوم یک اثر بازاری شود؛ بهتر است به جای بازار به دل مخاطبینش بنشیند. در سال جاری این آلبوم ارائه می شود و مطمئنم با استقبال بسیار بزرگی روبرو خواهد شد.
قصد نداری با او همخوانی کنی؟
نه فعلاً این قصد را ندارم، وحید به تنهایی می تواند حق مطلب را ادا کند، البته در نظر داریم که کمی تغییر در شیوه های آهنگسازی، شعر و تنظیم هایش ایفا کنیم تا وحید خراطها و مجید خراطها از نظر تم موسیقی از هم مجزاتر شوند.
از اینکه در ایران رسماً شما را با لقب(سلطان احساس) می شناسند چه احساسی دارید؟
حس خوب یا بد مهم نیست، اما به هر حال ممنونم از تمام کسانی که از روی علاقه و احترام، من را با این نام می شناسند و سپاس فراوان از اینکه در نظرسنجی های اخیر، مردم مرا به عنوان احساسی ترین خواننده ایران برگزیدند.
نوازندگان گروهت ثابت هستند یا تغییر می کنند؟
همیشه سعی کردم که در فعالیت های گروهی، افرادی را انتخاب کنم که از لحاظ اخلاقی و هنری در رده های بالا باشند، به نوعی شایسته سالاری در گروهم حکمفرماست و از نوازنده های جدید و مستعد و قوی هم استقبال می کنم. نوازنده ها می توانند از طریق پیامک آمادگی شان را اعلام کنند ۳۰۰۰۴۸۰۴۸۰، شاید در گروهم تغییراتی اعمال شود، اما در صورت تثبیت نهایی و رضایت کلی، گروه تقریباً ثابت خواهد ماند.
تعریف مجید خراطها از عشق چیست؟
با عشق موافقم، به قول حضرت مولانا؛ «هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم و آن، عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت.»
بهترین خاطره و بدترین خاطره زندگی ات؟
اکثر اتفاق های زندگی ام را خوب تعبیر می کنم، اما بهترین خاطراتم را در کنار خانواده ام دارم خاطرات بد هم طبیعی است که در زندگی ام باشد که سعی می کنم فراموشش کنم و آنها را یادآوری نکنم.
اوقات فراغت خود را چگونه سپری می کنی؟
کارها و فعالیت های روزمره و هنری ام، اوقات فراغتم را محدود کرده، ولی اغلب تفریحاتم خلاصه می شود به آلاچیقی در خانه پدریم. همین آلاچیقی که الان داری با من مصاحبه می کنید.
کنسرت دومی که در تهران برگزار کردی چطور بود؟
مثل تمام کنسرت های دیگر، حس خوبی به من می داد، با وجود اینکه از ظهر ساعت یک تا یک شب خسته بودم، اما سعی کردم انرژی ام را از دست ندهم و اجرای خویب داشته باشم، مدیریت سالن هم با ما همکاری خیلی خوب و صمیمانه ای داشت و به ما یک ساعتی وقت اضافه داد و با روی خوش پذیرای همه مهمانان برنامه بود، خودم از اجرایم راضی بودم؛ هر ۲ سانس استقبال زیبایی شد که جا دارد تشکر کنم از عزیزانی که از راه های خیلی دور آمده بودن مثل(آذربایجان، ارمنستان، بندرعباس) پس از اتمام کنسرت در محاصره طرفدارانم، قرار گرفتم، آنها از من خواستند تا برایشان قطعه ای دیگر بخوانم و من هم در پیاده رو با یک گیتار
قطعه «مسافر» را به آنها هدیه کردم.
راز ماندگاری مجید خراطها در دنیای موسیقی چیست؟
راز ماندگاری در هنر چیزی نیست که از فرمول خاصی پیروی کند، اما روی هم رفته همیشه سعی می کنم در ترانه هایم از واژه های کلیشه ای و غیر طبیعی، اجتناب و از ساختن کارهای تکراری و خسته کننده پرهیز کنم و به نحوی زبان گویای مردمم باشم. اما باز هم این مخاطبین ما هستند که ما را زنده نگه می دارند.
چه شد که «قانون احساس» جهانی شد؟
«قانون احساس» عنوان ترانه ای است که به تازگی از من منتشر شده است، این آهنگ متفاوت تر از بقیه آهنگ هایم بود و به سبک راک نزدیک است. مضمون «قانون احساس» به «قانون احساس» خودم هم نزدیک است. یکی از مجلات کانادایی با عنوان «گلدن سانگ» در نظرسنجی که برگزار کرد، «قانون احساس» به عنوان آهنگ اول انتخاب شد و از این بابت مورد تشویق قرار گرفتم. زیرا اولین خواننده داخلی بودم که آهنگم به «گلدن سانگ» راه پیدا کرد. ضمناً به زودی آهنگ جدید دیگری از من منتشر می شود که «رد پای احساس» را در بیت به بیت شعرش حس خواهید کرد.
چهارچوب ترانه های مجید خراطها از نگاه خودتان چیست؟
دستم در ترانه گفتن باز است، اما چون احساسات را درک می کنم، سعی می کنم بیشتر ترانه هایم، مضمون عاطفی یا اجتماعی داشته باشد، زیرا در شرایط فعلی جامعه نمی توانم مشکلات مردم را نادیده بگیرم، پس سعی می کنم ترانه هایم در زمینه هایی باشد که در زندگی روزمره با آنها مواجه هستیم.
چه قدر به شهرت اهمیت می دهید؟
شهرت را همه دوست دارند، اما به نظر من شهرت ساده به دست می آید اما محبوبیت نه.
چرا کمتر حاضر به گفتگو می شوید؟
پس از ۲۰ سوال و جواب حس می کنم، بی انصافیه که این مسئله عنوان شود، اما کمی هم حق با شماست، مشغله ها و فعالیت های روزمره این فرصت را از من گرفتهف اما سعی می کنم وقت بیشتری برای این کار اختصاص بدهم، البته به همه نشریات هم نمی شود اطمینان کرد.
دوست داری در کدام شهرها کنسرت داشته باشی؟
تقریباً در بیشتر شهرها کنسرت داشتم، اما دوست دارم در استان هایی چون کردستان و لرستان کنسرت برگزار کنم و در کنار مردم خونگرم و پرشور این استان ها باشم.
سالروز تولدت را معمولاً چطور می گذرانی؟
معمولاً یک ماه قبل از تولدم تدارک جشن تولدم را می بینم و دلم می خواهد تولدی خاص و رویایی داشته باشم، «اما ناگهان چه زود دیر می شود» چرا که تا به خودم می آیم هفت مهر ماه فرا رسیده و برنامه هایی که در سر داشتم به سال بعد موکول می شود. سال هاست این عمل تکرار شده و به دلیل کمبود وقت احتمال اینکه برنامه تولدی که در سر دارم به سال نود و سه موکول شود هست. اما این قول را به مخاطبانم می دهم که تولد پنجاه سالگی ام را باشکوه برگزار کنم! و اگر باز هم کمبود زمان داشتم قطعاً در شصت سالگی تلاش بیشتری برای گرفتن جشن تولدم می کنم!(می خندد) بیشترین تبریکی که برای سالروز تولدم گفته می شود
از سوی خانواده ام هست که می گویند: انشاءالله صد و بیست ساله شی. که استنباط من از این جمله این است که احتمال گرفتن جشن تولد خاص و رویایی در ذهنم قوی تر شود. اما فارغ از تشریفات یک جشن، هر سال تولدم را در کنار خانواده ام سپری می کنم و این امر باعثمی شود، هر سالی که از عمرم می گذرد ناراحت نشوم و به سال بعد امیدوارتر شوم.
بهترین هدیه تولدت تا به حال چه بوده؟
به هدیه و هر چیزی که کنجکاوم کند علاقه دارم. اما بهترین هدیه تولدم مربوط به تولد ۱۰ سالگی ام است که از پدر و مادرم یک مداد رنگی کامل دریافت کردم و این هدیه باعثشد، هنر نقاشی را بیشتر در خودم بپرورانم، اما جالب ترین خاطره از جشن تولدم مربوط به سه سال پیش می شود که دوستانم از چند ماه قبل از تولدم برایم تدارک دیده بودند و کلی برنامه داشتند از جمله نورپردازی های آنچنانی، سیستم صوتی دیجیتال، گروه نمایش طنز، مراسم اهدای هدیه و برش کیک به روش خاص، بادکنک آرایی و البته جلوگیری از ورود من به محل مراسم که دفتر کارم بود. اما من به دلیل عدم اطلاع از این مراسم و زحمت دوستان در
روز تولدم به همراه خانواده به شما کشور عزیمت کردیم و به دلیل نبود آنتن موبایل در ارتفاعات، تلفن همراهم را چند روزی که در سفر بودم خاموش کردم و… بقیه اش را هم که حتماً خودتان حدس می زنید؟ همه نقشه هایشان نقش برآب شد. اما جا دارد از تیم سی نفره ای که برای سورپرایز کردن من در آن جشن تولد زحمت کشیده بودند باز هم تشکر کنم که به جای من خودشان سورپرایز شدند.!
می خواهیم از خانواده مجید خراطها بیشتر بدانیم؟
افتخار می کنم به اینکه در خانواده ای زندگی می کنم که با وجود تمام مشکلات موجود و… از روحیه بالایی برخوردارند، هر وقت دلم خیلی بگیرد یا خسته باشم و کم روحیه؛ انرژی حاکم در خانه مان کمک بسیار زیادی به من می کند، در کل می توانم بگویم به لطف خداوند، خانواده بسیار مهربان و خونگرمی دارم. تمام افراد خانواده ام باهنر و موسیقی آشنا هستند، برادر بزرگم «مسعود» علاوه بر توانایی در نواختن تمبک و سازهای کوبه ای، در زمینه تراش جواهرات هم فعالیت می کند. برادر دیگرم دکتر سعید خراطها ضمن آشنایی با فن سازسازی، با نواختن تنبور، دف و پیانو نیز آشناست. به علاوه ایشان از دیرباز آثار
هنری مکتوبی در حوزه شعر و داستان نویسی دارد. در ضمن درس هایی چون جامعه شناسی را در دانشگاه تدریس می کند. وحید هم علاوه بر خوانندگی در سبک های سنتی و پاپ، از توانایی نواختن چندین ساز برخودار است. خواهرم هم در زمینه های مختلف هنری فعالیت دارد اما در زمینه موسیقی بیشتر شنونده خوبی محسوب می شد تا نوازنده! پدر عزیزم هم با موسیقی آشناست و در نواختن سازهای نی و فلوت مهارت دارد. مادرم هم مثل تمام مادرهایی که در راه آموختن، همراه فرزندان شان می شوند با هنر و موسیقی آشناست و همیشه هم تشویق مان کردند. ضمناً هنر و موسیقی در بین اطرافیان ما به شکل گسترده ای وجود دارد؛ از سوی
خانواده مادری صنایع دستی و موسیقی سنتی رواج دارد و از سوی خانواده پدری، آشنایی با هنر نمایش و موسیقی(خوانندگی و نوازندگی) وجود دارد نواختن سازهای بادی سابقه دیرینه ای در خانواده پدری ام دارد، به عنوان مثال عموی عزیزم مهارت بالایی در نواختن سازهای بادی دارند و البته صدای خوبی هم دارند که زبانزد است.
و در پایان؟
تشکر از شما و همکاران تون برای این مصاحبه و اسماعیل قاسمی برای تدارک این گفتگو و مخاطبین مجله آرمانی برای اینکه حوصله کردند و این گفتگو را خواندند.
تک کلمه های مجید خراطها
خانواده: تمام دلگرمی ام
آلبوم بعدی: قوی تر و زیباتر از قبل
نقطه ضعف شما: بگم که دیگه همه متوجه می شوند!
نقطه قوت شما: همین که نقطه ضعف مو نگفتم
برادران: پشتوانه ام چون کوه.
آرزو: نمی شناسم؟!
اگر خواننده نمی شدی: خواننده نبودم
تک جمله ای به هوادارانت: هستید که هستم، باشید که باشم.
خراطهای بزرگ: مجید از کودکی جسور بود
خودتان را برایمان معرفی می کنید؟
اسماعیل خراطها هستم، در سال ۱۳۲۵ در تهران، میدان خراسان، متولد شدم و در سال ۱۳۴۷ ازدواج کردم که حاصل آن ۴ پسر و یک دختر است، البته ۳ تا نوه هم دارم که همشون عزیزتر از جانم هستند. در این سال ها علاوه بر پدر و مادرم، تمام خواهر و برادرهایم را از دست دادم به جز یک برادر به نام محسن که به لطف حق در کنارم است.
از کودکی آقا مجید برایمان بگویید؟
اون چیزی که برای شما جالب تره و احتمالاً مورد اشاره شماست بخش هنری دوران کودکیه مجید است. نکته قابل اشاره، گرایش ذاتی و آشنایی زود هنگام مجیدجان با هنره، همیشه به موازات رشد سنی اش شاهد آشنایی و گرایشش به هنر بودم. خیلی کوچک بود که ملودیکا می زد، زمانی که به اندازه کافی توان دمیدن در ساز را نداشت، اما با زیبایی و شیرینی خاصی این کار را می کرد، صدای گرم و دلنشینی داشت، به علاوه شجاعت در خواندن. البته چون موسیقی و اساساً گرایش به هنر در خانواده خودمان و هم در خانواده پدری و مادریش بود خیلی راحت استعداد و توانایی هایش تشخیص داده می شد و حمایت و تشویق می شد و چون ۳ برادر
و یک خواهر بزرگتر از خودش دارد و آنها هم، همه گرایش های هنری و موسیقایی دارند، از طرفی به خاطر محبت و همدلی زیادی که بین شون هست، می شود گفت مجید جان، همیشه از طرف خانواده حمایت می شد، ما همیشه از کارهای جدید و زیبایش ذوق زده می شویم و به افتخارش جشن می گیریم و نذر و نیاز می کنیم. این حمایت و همدلی کاملاً متقابله و مجید جان هم همین حس و حمایت را نسبت به همه اعضای خانواده دارند.
یک نکته که شاید برای شما جالب باشد، وجهی از توانایی آشکار نشده مجید است و اون مهارتی است که در بازیگری و داستان نویسی دارد، حس بازیگری را از برادرم و داستان نویسی را از برادرش گرفته! امیدوارم به زودی داستان های کوتاه شو به چاپ برسونه تا دیگران هم لذت ببرند.
اولین برای که قطعه ای از پسرتان شنیدید چه احساسی داشتید؟
همیشه از شنیدن کارهایش لذت می بردم و می برم، توی گوشیه موبایلم، توی خونه و ماشین و هر جا که فرصتی باشه صداشو گوش می کنم و لذت می برم. البته زمان شنیدن اولین قطعه اش به سال های دور باز می گردد، اما من و مادرش همیشه برای شنیدم قطعات پسران مان شوق داریم.
پسرتان آقا وحید هم در زمینه موسیقی فعالیت می کند. فکر می کنید او هم مثل مجید موفق می شود؟
وحید صدای گرم و دلنشینی دارد و البته تجربه بالایی هم در نوازندگی و اجرای صحنه ای دارد، هر چی براش خیر باشه پیش می آید. از نظر توانایی و استعداد بهش ایمان دارم.
مادر: شاید مخترع می شد
خانم خراطها از مجید راضی هستید؟
هر چند که مجید جان خودش برام بهترین هدیه است، زمانی که موفقیت او را در عرصه های مختلف هنری می بینم، خداوند را به خاطر چنین فرزندی که بر من هدیه کرد شکر می گویم.
شخصیت مجید را برایمان تعریف می کنید.
مجید بسیار پرانرژی، خوش ذوق، تودار، مهربان و البته وابسته به خانواده است. بسیار با استعداد و یقین دارم که اگر خواننده نمی شد، مخترع بزرگی می شد.
چه آرزویی برای مجید دارید؟
گاهی برای اجرای کنسرت تحت فشارهای زیادی قرار می گیرد، در آن لحظه ها سلامتی اش برام آرزو می شود، وقتی می بینم که در شرایط سخت، لبخند می زند و مردم داری می کند، خدا را به خاطر داشتنش بارها شکر می کنم. همیشه دعاگوی فرزندانم و سایر جوان ها از جمله هنرمندهایی که همکار بچه هایم محسوب می شوند هستم و همه آنها را مثل فرزندان خودم می دانم.
آرماني/ شماره ۱۵۳ و ۱۵۴/ گفتگو: سروناز صبوري/ صفحه ۱۴