اما این طریق خانه‌داری نیست!
افکار

- این مثل را در مورد کسانی می گویند که به امور خارجه و خانه داری بی علاقه هستند.

آورده اند که …

دزدی به خانه ای درآمد. شال و دستمال خود را در وسط حیاط بگسترد تا به اتاق درآید و آنچه از اثاثیه بیابد در آن بریزد.

زن و مرد صاحبخانه که در وسط حیاط و روی زمین خفته بودند در این هنگام بیدار شده و دم را غنیمت شمردند و روی شال و دستمال بزرگ او، دراز کشیدند.
دزد تمام زوایای خانه را تفحص کرد. چیزی نیافت. تشنه اش شد، رفت به سر چاه تا آبی بنوشد.

اتفاقاً چاه هم خالی از دلو و طناب بود. عصبانی شد، آمد شال و دستمال خود را برداشته از آنجا برود که دید عجب روزگاری است، زن و مرد شال و دستمال او را صاحب شده اند، مشاهدهٔ این صحنه، آتش خشمش را تیز کرد، لگد سختی بر پهلوی مرد نواخت.

مردک برخواست و چشمها را قدری مالید سپس پرسید کیستی؟

دزد گفت : هیچ ! خاموش باش . می خواستم با تو بگویم ما كه رفتیم ، اما این طریق خانه داری نیست . دزد پس از گفتن این سخن ، از خیر شال و دستمال خود هم گذشت و راه خود را در پیش گرفت .