چند روز قبل مردی قدم در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران گذاشت و از عروسش به اتهام قتل شکایت کرد. او گفت: من احتمال میدهم که عروسم، ۳ سال قبل پسرم را به قتل رسانده است.
وی توضیح داد: اواخر سال ۱۴۰۰ بود که پسر ۳۵ سالهام به نام سامان در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شد. عروسم میگفت که سامان در خانه دچار حمله قلبی شده است. پسرم چند روزی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری بود و در نهایت درگذشت. ما هم پیکرش را دفن کردیم تا اینکه مدتی بعد شنیدم عروسم با فرد غریبهای به نام شاهین در ارتباط است. اینکه عروسم با وجود ۲ فرزند خردسال و مرگ ناگهانی شوهرش با مردی غریبه ارتباط دارد، شک ما را برانگیخت. درنهایت هم وقتی شنیدم که با آن مرد ازدواج کرده، مطمئن شدم که مرگ پسرم عادی نبوده است. چون او هیچ بیماری و مشکل قلبی نداشت، اما قبل از مرگش با همسرش دچار اختلافاتی شده بود که نمیدانم بر سر چه چیزی بود.
با شکایت پدر شوهر از عروسش، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. یافتههای کارآگاهان نشان میداد که زن جوان از زمانی که همسرش زنده بود با شاهین در تماس بوده است. مدتی بعد نیز همسرش متوجه این ماجرا شده و از همان زمان با وی دچار اختلاف و درگیری شده بود. این اطلاعات فرضیه جنایت را قوت میبخشید.
رازگشایی
با تحقیقات بیشتر، احتمال وقوع جنایت از سوی زن جوان و شاهین نیز قویتر میشد و در این شرایط بود که دستور بازداشت آنها صادر شد و هردو چند روز قبل دستگیر شدند.
زن جوان همچنان مدعی بود که شوهرش دچار سکته قلبی شده است، اما وقتی مأموران به تحقیق از شاهین همسر جدید این زن پرداختند، وی اسرار قتل را رازگشایی کرد.
او گفت: چند سال قبل با میترا در اینستاگرام آشنا شدم. روزهای نخست آشنایی، میترا ادعا کرد که مجرد است، اما رفته رفته متوجه رفتارهای عجیبش شدم. در نهایت حقایق را برایم آشکار کرد و گفت متاهل و صاحب ۲ فرزند است.
وی ادامه داد: میترا، اما شوهرش را مانع ازدواج ما میدانست. شوهرش حاضر به جدایی نبود و همین موجب شد تا با همدستی میترا نقشه قتل بکشیم. البته میترا پیشنهاد قتل شوهرش را داد و خودش هم اجرا کرد. او داروهای شیمیایی تهیه کرده و در غذای شوهرش میریخت تا اینکه باعث سکته قلبی و مرگ او شد. خودش میگفت تحقیق کرده و این داروهای شیمیایی باعث سکته قلبی میشود و هیچ ردی به جا نمیگذارد. حتی کسی مشکوک هم نمیشود به همین دلیل من هم قبول کردم.
این مرد گفت: مدتی پس از مرگ مرد جوان، من و میترا با هم ازدواج کردیم، اما هردویمان بهشدت عذاب وجدان داشتیم. با وجود اعترافات مرد جوان، میترا همسر مقتول نیز همچنان اصرار بر بیگناهی داشت و میگفت گفتههای همسر جدیدش دروغ و داستانسرایی است. او مدعی بود که شوهر قبلیاش سکته کرده و مرگ او طبیعی بوده است.
در ادامه تحقیقات، ۲ فردی که اقدام به فروش داروهای شیمیایی به زن جوان کرده بودند، شناسایی و دستگیر شدند. یکی از آنها گفت: زن جوان نزد ما آمد و گفت دانشجوی رشته شیمی است. میگفت برای انجام کار آزمایشگاهی نیاز به داروهای شیمیایی دارد تا آن را با داروهای دیگر در آزمایشگاه ترکیب کند. ما هم گمان کردیم که حقیقت را میگوید و به همین دلیل داروها را به او فروختیم. ما از نیت او بیخبر بودیم. با وجود اینکه فروشنده داروهای شیمیایی، میترا همسر مقتول را شناسایی کردهاند، وی همچنان ادعای بیگناهی دارد و تحقیقات از او ادامه دارد.