سقاخانه شیخهادی در ازدحام و شلوغی محدوده خیابان جمهوری اسلامی یکی از مکانهای تاریخی تهران به حساب میآید؛ جایی که وقوع یک اتفاق عجیب و در عین حال سیاسی در واپسین روزهای حکومت احمدشاه، شهرت آن را دوچندان کرد.
درباره اینکه چه کسی سقاخانه شیخهادی را بنا کرده اتفاق نظری وجود ندارد، اما برخی منابع مکتوب از شیخهادی نجمآبادی، عالم و مجتهد مشهور تهران، که سالها در محله شیخهادی میزیست بهعنوان بانی آن نام بردهاند.
از حدود سال ۱۳۰۰ که این سقاخانه ساخته شد، حکایتها و روایتهای بسیاری درباره شفای برخی بیماران در این مکان بر سر زبانها افتاد. خبر شفا دادن سقاخانه شیخهادی گهگاه بین مردم پخش میشد و اعیان و کاسبان محله به همین بهانه محدوده اطراف سقاخانه را چراغانی میکردند و بساط جشن و مولودی تدارک میدیدند. در همان احوال یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی پایتخت در همین مکان رخ داد.
نصرالله حدادی، تهرانشناس، درباره ماجرای قتل یک آمریکایی در چند قدمی سقاخانه شیخهادی میگوید: «بخش قابل اعتنایی از شهرت سقاخانه شیخهادی به واسطه اتفاقی است که ۲۷ تیر ۱۳۰۳ در این مکان رخ داد. وقتی شایعه معجزه و شفای بیماران در سقاخانه شیخهادی بر سر زبانها افتاد، عدهای از بازاریها و کاسبان به مدت ۲ شب بازار و خیابانهای محدوده ابتدای شیخهادی را چراغانی کردند. ماژور ایمبری، کنسولیار سفارت آمریکا، هم که علاقه خاصی به عکسبرداری از رویدادهای تاریخی داشت با درشکه به سمت سقاخانه رفت، اما مردم مانع عکسبرداری شدند و کار به خشونت کشید. پلیس، ایمبری را سوار درشکه کرد تا از محل حادثه دور کند، اما عدهای حملهور شدند و او را به شدت زخمی کردند. گفته می شود کنسولیار آمریکا به یکی از قهوه خانه های تهران منتقل می شود اما مردم به آنجا هجوم می برند و آخرین ضربات را به پیکرش وارد می کنند. ایمبری در نهایت به بیمارستان شهربانی منتقل شد اما بر اثر شدت جراحات درگذشت.»
خبر قتل پرماجرای ماژور ایمبری در سقاخانه شیخهادی مثل توپ ترکید و همه تهراننشینها صدایش را شنیدند. حدادی معتقد است که سقاخانه شیخهادی به شکل کاملاً اتفاقی در بطن یکی از عجیبترین رخدادهای تاریخ تهران قرار گرفت و با وجود گذشت ۱۰۰ سال از این حادثه هنوز این سقاخانه را با این حادثه تاریخی به یاد میآورند: «این اتفاق زمانی رخ داد که احمدشاه به سفر اروپا رفته بود که البته بازگشتی نداشت و رضاشاه که در آن برهه «رئیس الوزرا» بود، مخالفانش را به بهانه مشارکت در قتل کنسولیار آمریکا دستگیر کرد و به زندان انداخت. بعد از غائله سقاخانه شیخهادی بود که کمپانی نفتی سینکلر آمریکا عطای ادامه کار در ایران را به لقایش بخشید و فصل جدیدی در مناسبات ایران و آمریکا باز شد. همین ماجراها باعث شد نام سقاخانه شیخهادی بهعنوان سیاسیترین سقاخانه ایران در تاریخ حک شود.»
سقاخانه شیخ هادی با گذشت زمان بهطور کامل تخریب شد و روبهروی آن یک سقاخانه جدید ساختند که هرگز شهرت سقاخانه قبلی را پیدا نکرد.