بررسیها نشان میداد که آن روز خانواده یسنا برای کار به مزرعه رفته بودند، اما زمانی که سرگرم کار بودند، بر اثر غفلت، یسنا از آنها فاصله گرفته و در میان گندمزارهای منطقه ناپدید شده بود.
پلیس همه سناریوهای احتمالی را همزمان پیگیری میکرد و با هماهنگیهای به عمل آمده بهترین سگهای زنده یاب که در جستجوهای ساختمان پلاسکو عملکرد بسیار مطلوبی داشتند را از تهران درخواست و در منطقه بکار گرفت.
دراین میان دو افسر خبره و باهوش غرب استان تهران که پیشتر مهارتهای لازم را در زمان مربی گری سگهای مواد یاب وزنده باب را داشتند به صورت خود جوش و داوطلبانه و با گرفتن مرخصی راهی گلستان شدند.
سروان آرمان میرزاپور از افسران پلیس مبارزه با مواد مخدر غرب استان تهران در گفتگوی اختصاصی درباره این پرونده گفت: وقتی موضوع درخواست کمک از گلستان را متوجه شدیم من وهمکارم سروان نجفی از افسران پلیس ملارد تصمیم گرفتیم با گرفتن مرخصی به کمک تیمهای امدادی برویم و وقتی من درخواست مرخصی دادم فرمانده ام ضمن استقبال از این موضوع با مرخصی ام موافقت کرد.
من که از مدتها قبل و از وقتی که لباس خدمت را به تن کردم باتوجه به علاقهای که به سگهای زنده یاب داشتم وتجربه و مهارتی که کسب کرده بودم به کمک پلیس آگاهی گلستان رفتیم و از بامداد روز جمعه باتوجه به فرضیههایی که کارآگاهان اداره پلیس آگاهی دربارهی ناپدید شدن یسنا کوچولو داشتند محیطهای جغرافیایی درنظر گرفته را که بیشتر علف زار ونقاط صعبالعبور بود تحت کنترل قرار دادیم و بیشتر نقاط را وجب به وجب گشتیم، حتی جاهایی که حیوانات وحشی حضور داشتند را گشتیم تا اینکه با تلاش سگ زنده یاب بنام لوسی توانستیم یسنا کوچولو را دربین علف زارها پیدا کنیم، نقطهای که هرگز با رصدهای هوایی امکان شناسایی نداشت چرا که علفها بلند بودند و امکان دید وجود نداشت.
با توجه به اینکه همه مسیرها را بررسی کرده بودیم و با توجه به تجربیات گذشته از خلبان کایت سوار خواستیم با رصد هوایی دقت کند اگر جایی را دید که علفها خوابیده اند و ردی پیدا است به ما نشان دهد که خوشبختانه با رصد هوایی مشخص شد بخشی از علفزارها خوابیده بود که خلبان به ما اشاره میکرد که مسیری را که میرفتیم بیشتر دقت کنیم و گفته شد که در جلوتر از ما محلی مشکوک است، چون علفزارها خوابیده شده بود و احتمال میرفت کسی در آنجا باشد و در همان لحظه بود که لوسی هم سرعتش را بیشتر کرد و به سرعت خودم را به آن محل رساندم.
وقتی یسنا را پیدا کردیم من به شدت خوشحال شدم او چشمانش باز بود و بیهوش بر روی زمین افتاده بود اول فکر کردم او با چشمان باز جان باخته، اما بعد با کمک نیروهای امداد که خیلی زود در محل حضور یافتند یسنا بهوش آمد. او تا دقایقی ساکت بود و فقط نگاه میکرد، من وقتی فهمیدم او زنده است خوشحال شدم و گریه کردم و به یاد دختر کوچولوی خودم افتادم.
به گفته سردار فاضلدادگر، تحقیقات پس از پیدایش کودک با شدت و جدیت ادامه یافت تا این که با اشراف اطلاعاتی و عملیاتی پلیس دو نفر از عاملان ربایش دستگیر و به جرم ارتکابی اعتراف کردند.
این افراد در بین مظنونین قبلی بودند و پس از این که متوجه شدند در تور اطلاعاتی پلیس قرار گرفته اند، از یک فرصت استفاده کرده و کودک را در محل رها کرده بودند که خوشبختانه پیدا شد و به آغوش خانوادهاش بازگشت.