۷ اصطلاح مبهم روانپزشکی را در اندیشه معاصر بخوانید. سفری کوتاه به اصطلاحات روانپزشکی نادر. مانند هر رشته بسیار تخصصی، روانپزشکی – و به طور گسترده، روان درمانی و روانکاوی – زبان مخصوص به خود را دارد. جامعه شناسان بر این باورند که اصطلاحات تخصصی تا حدی برای ایجاد میانبرهای ارتباطی ایجاد می شود، اما همچنین به وضوح بین اینکه چه کسی عضو گروه است و چه کسی عضو نیست، ایجاد می شود. مدتهاست که مجذوب اصطلاحات روانپزشکی یا اصطلاحات روانپزشکی، که بسیار پیچیده با تاریخ این رشته گره خورده است.
در زیر هفت مورد از اصطلاحات مبهم مورد علاقه خود را از روانپزشکی به اشتراک می گذارم. بیشتر آنها شامل اسکیزوفرنی است، حوزه اصلی مورد علاقه بالینی من. خوانندگان متوجه خواهند شد که تعدادی از آنها از زبان آلمانی آمده اند، که بازتابی از تأثیر بزرگ روانپزشکی آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است.
مهمترین اصطلاحات مبهم روانپزشکی
۱. کلبنبلیبن یا تفکر چسبنده. این اصطلاح به نوعی اختلال زبان در اسکیزوفرنی اشاره دارد که در آن بیمار به همان موضوع چسبیده است. بیمار موضوع را با کلمات مختلف بازگو می کند، آن را توضیح می دهد، آن را واجد شرایط می کند، توضیح می دهد، اما نمی تواند آن را ترک کند. به معنای واقعی کلمه، در آلمانی، “چسبیدن مانند چسب.” یک اصطلاح مرتبط klebendenken است که به “تفکر چسبنده” ترجمه می شود.
۲. حسابداری مضاعف یا جهت دوگانه” یا “توهم جهت گیری. اصطلاح روانپزشک سوئیسی یوگن بلولر برای توصیف توانایی اسکیزوفرنی برای زندگی همزمان در دو دنیای مجزا، یعنی دنیای اجتماعی مشترک و دنیای خصوصی و روان پریشی. به عنوان مثال، بیمار ممکن است به عنوان سرایدار کار کند و در عین حال احساس کند که رئیس جمهور ایالات متحده است. از این به عنوان “جهت دوگانه” یا “توهم جهت گیری” نیز یاد شده است.
. شبه توهم. این اصطلاح می تواند اشاره به توهم داشته باشد که بیمار آن را چنین می داند. بلولر آن را اینگونه تعریف کرد: “توهم که بیماری آن به رغم واضح بودن ادراک فریبنده تشخیص داده می شود.” این در تضاد با توهم است که توسط بیمار به عنوان تفسیری دقیق از واقعیت اجتماعی توافقی درک می شود.
۴. Witzelsucht. یک سندرم عصبی روانپزشکی نادر که با تمایل به گفتن جوک های نامناسب، جناس ساختن یا داستان های بیهوده در موقعیت های اجتماعی نامناسب یا شوخی های بیمارگونه و غیرقابل حل مشخص می شود. اغلب، بیمارانی که آن را تجربه میکنند، قدردان «خط های مشت» شوخیهایشان نیستند و پایانهای غیر خندهدار را ترجیح میدهند. اولین بار توسط Jastrowitz متخصص اعصاب آلمانی در سال ۱۸۸۸ توصیف شد، مقاله اخیر این سندرم را با آسیب به لوب پیشانی راست مغز مرتبط می کند.
۵. هذیان ثانویه. این یک توهم است که ثانویه به هذیان دیگری و اولیه ایجاد می شود. Bleuler در کتاب درسی روانپزشکی خود در سال ۱۹۱۶ مثال زیر را ارائه می دهد: “وقتی بیمار متقاعد شد که پزشک می خواهد او را بکشد و پس از مصرف دارو احساس نارضایتی می کند، بر اساس احتمال منطقی نتیجه می شود که پزشک به این نتیجه رسیده است. سم تجویز شده (هذیان ثانویه).
۶. پرواز به سلامت. در روانکاوی، این اصطلاح به ترک علائم توسط بیمار، اغلب در اوایل فرآیند درمان، به عنوان دفاعی در برابر کاوش بیشتر در روان درمانی اشاره دارد. در اصل، به نظر می رسد که بیمار با وجود مشکلات مداوم، از بیماری خود درمان شده است. علائم به ناچار در زمان بعدی باز می گردند. گاهی اوقات به این درمان انتقال یا بهبودی انتقال گفته می شود. همچنین می تواند در سایر روش های درمانی رخ دهد.
۷. سایکوره. این اصطلاح به شکل خاصی از اختلال فکری اشاره دارد که با نظریه های مبهم و عجیب فلسفه مشخص می شود. معمولاً جریان فکر نامنسجم است. این علامت از نوع هیبهفرنیک یا بی نظم اسکیزوفرنی است
جواد آل حبیب