گروهی متشکل از شیمی دانان و پزشکان آمریکایی با انجام بررسیها و تحقیقات گسترده بر روی افراد در حال مرگ و یا بازگشته از مرگ نشان دادند که در زمان مرگ و چند دقیقه قبل از آن احساسی درست شبیه به تماشای فیلم ترسناک و بسیار خوفناک به افراد دست میدهد؛ در این شرایط مغز واکنشی از خود نشان میدهد که هنگام تماشای فیلم بسیار ترسناک دارد.
مرگ از نظر بالینی به ایستادن ضربان قلب، توقف دم و بازدم و از کار افتادن کامل مغز گفته میشود، اما منظر فلسفی تعریف ما از مرگ بر مبنای دیگری استوار است: رسیدن به یک مرحله بیبازگشت.
مجله نیوزویک از قول دکتر سام پارنایا، استاد دانشگاه علوم پزشکی لانگون نیویورک مینویسد: «نکته جالب این است که از لحظه مرگ ما تا مدتی بعد از آن، سلولهای درون بدن ما روند جداگانه خودشان را به سوی مرگ طی میکنند. نمیگویم وقتی ما میمیریم، مغز یا بخشی از بدن ما هنوز کار میکند. اما در واقع سلولهای بدن ما در برابر پیامدهای ایست قلبی بسیار مقاومتر از آن هستند که تا کنون میپنداشتیم.»
دانشمند دیگری به نام پیتر نوبل به نیوزویک میگوید دانشمندان با بررسی بدن مردگان، مشاهده کردهاند که برخی از ژنهای در اجساد تا مدتی پس از مرگ فعال میمانند. دکتر نوبل که استاد میکروبیولوژی دانشگاه واشنگتن است با مطالعه روی موشها و ماهیها دریافته است که ۱۰۶۳ ژن مختلف در بدن این جانداران تا بعد از مرگ فعال هستند و در برخی موارد تا ۴ روز نیز زنده مانده و حتی فعالیت خود را بیشتر کردهاند.
به گفته این دانشمند آمریکایی، تحلیل برخی از ژنها نشان میدهد که فعالیت آنها در نخستین لحظات پس از مرگ، به اندازه دوره جنینی افزایش مییابد. این فرآیند نزد برخی جانداران غیر از انسان آن قدر جدی است که سلولهای آنها تا چند هفته بعداز مرگشان زنده میمانند. او نتیجه میگیرد که مرگ همه انسانها تدریجی است و هیچ کس دفعتا نمیمیرد، اما دوره زوال سلولهای هر کس متفاوت است.
گویاترین و دقیقترین شاهد این ادعای دانشمندان موردی است که در سال ۲۰۱۶ در کانادا روی داد و در نشریه علوم زیستشناختی این کشور منتشر شد. در آن سال بررسی وضعیت چهار بیمار در حال احتضار نشان داد در حالی که در همگی آنها پس از مدتی دیگر علائم حیاتی دیده نمیشد، مغز یکی از آنها پس از مرگ همچنان امواج دلتا صادر میکرد. دلتا موج الکتریکی مغز است که قابل اندازهگیری است. در واقع مغز این بیمار تا ده دقیقه پس از مرگش هنوز کار میکرد در حالی که دیگر نه نبض داشت و نه هیچ علامت حیاتی دیگری.
پژوهشهای دکتر پارنایا نشان میدهد افرادی که پس از مرگ جسمی دوباره احیا شده و به زندگی برگشتهاند، تجربیات کمابیش مشترکی داشتهاند. تقریبا همه آنها نورهای درخشانی دیدهاند، چهرههای نورانی که راهنمایی میکنند، تسکین درد فیزیکی و یک احساس آرامش عمیق.
سلولهای مغزی که پس از مرگ همچنان به فعالیت ادامه میدهند
محققان در آمریکا میگویند موفق به شناسایی رفتار نوعی از ژنهای انسانی شدهاند که پس از مرگ بدن همچنان در مغز به فعالیت میپردازند.
«ژنهای زامبی» که نوعی خاصی از سلولهای التهابی به نام گلیال (سلولهای غیر نورونی دستگاه عصبی مرکزی) به شمار میروند، علیرغم گذشت ساعات زیادی پس از مرگ بدن در مغز رشد کرده و زائدههای بلند جدیدی همچون بازو از آنان جوانه میزند.
گروهی از ژنها که در سلولهای عصبی نقش دارند و به طور پیچیدهای در بخشهایی همچون حافظه و تفکر فعال هستند.
در ساعت های پس از مرگ به سرعت تخریب میشوند اما گروه سوم، که به سلولهای زامبی معروفاند، فعالیت خود را علیرغم مرگ بدن افزایش دادند و ۱۲ ساعت پس از مرگ به اوج تحرک میرسند.
ولی علت این ترس و وحشت به وجود آمده در مغز انسان قبل از مرگ چیست؟
براساس بررسیهای این گروه علمی ترس عامل اصلی این موضوع است به این دلیل که زمان احساس خطر ناخودآگاه ترس به فرد حاکم میشود و در این موقع بخشی از مغز به نام تالاموس به استرس و فشار روحی بسیار حساس است و در این شرایط با انتشار برخی هورمونها و مواد شیمیایی واکنش نشان میدهد.
گفته میشود که یک دقیقه قبل از مرگ فرد احساس ترس همراه با پرواز یا برخورد را احساس میکند و در این شرایط هیپوتالاموس باعث انتشار آدرنالین در بدن میشود برای آنکه بدن را برای واکنش صحیح آماده کند.
این مطالعات و بررسیها نشان میدهد در اکثر موارد افراد در لحظه مرگ تلاش و سعی دارند درست مثل تماشای فیلم ترسناک فریاد بزنند، ولی صدایی به گوششان نمیرسد؛ در واقع به گوش هیچ فردی نمیرسد، زیرا در این لحظه تنفس قطع شده و مغز در حال از کار افتادن است.
در لحظه مرگ رابطه انسان با اطرافیان و اطرافیانش با وی قطع میشود؛ نه محتضر میتواند مشاهدات خود را برای آنان بگوید و آنچه بر وی میگذرد، توضیح دهد و نه اطرافیان قادرند به اطلاعات و مشاهدات محتضر پی ببرند و از چگونگی حالش آگاهی یابند و برخی از واقعیتها در زمان حیات، بر انسان پوشیده است و لحظه مرگ، بر او آشکار می شود.
مشهودات اهل ایمان و کفر در لحظه مرگ به اعمال آنها بستگی دارد؛ اهل ایمان و عمل صالح از کرامات حق تعالی بهره مند میشوند و مناظر مطبوع و دلپذیر را میبینند، ولی اهل کفر و نفاق به اندازه حظّ و بهره خود و آنچه در دار دنیا کسب نموده اند، آثار غضب و قهر الهی را مشاهده میکنند.
فراز و نشیبهای عمر
عالم برزخ و عالم دنیا با یکدیگر متفاوتند و هر حرکتی در دنیا نیازمند زمان است، اما در عالم برزخ چنین نیست. عالم برزخ مانند عالم رویا وخواب است، زمانی که خواب میبینیم رویاها و صحنههایی را میبینیم که شاید گاهی روزها وقت لازم دارد تا دیده شود، اما وقتی از خواب بیدار میشویم، میبینیم یک ساعت بیشتر در خواب نبوده ایم.
پس انسان در یک ثانیه میتواند ملک الموت را ببیند و همچنین میتواند تمام فراز و نشیبهای ۷۰ سال عمرش را آن لحظه ببیند. محتضر از فرازهای روحانی و نورانیش شدیداً غرق لذت توصیف نشدنی میشود و از فرازهای ظلمانی و تاریکش شدیداً ناراحت میشوداما این لذت و ناراحتی ممکن است یک ثانیه یا کمتر از یک ثانیه باشد.
حس شنوایی آخرین حسی است که پس از مرگ از کار می افتد!
تحقیقی که در بخش بیماران بستری در بخش ویژهی بیمارستانی بودند و به لحظهی مرگ فرا رسیده بودند و مغز آنان هیچ واکنشی به تحریکات نداشت، نشان داد که مغز آنان به شنیدن صداها پاسخ میدهد. این تحقیق با استفاده از ثبت امواج مغزی (EEG) صورت گرفت.
این تحقیق که در مجلهی معتبر سانتیفیک ریپورتز چاپ شده است، اولین تحقیق دربارهی لحظهی مرگ و واکنش مغز به شنیدن صداها است که بخش بستری مخصوص بیماران رسیده به لحظه وداع در سنت جان هاسپیز ونکوور کانادا صورت گرفت.
رییس این تیم تحقیقاتی، دکتر الیزابت بلاندون، بیان میکند که ما با ثبت امواج مغزی بیماران مشاهده کردیم که در هنگام فرا رسیدن مرگ، مغز حتی با وجود اینکه دیگر هیچ پاسخی و واکنشی از خود نشان نمیدهد، به صداها واکنش نشان میدهد و این واکنش تا ساعتها حتی ادامه دارد و واکنش مغز آنان دقیقا مثل واکنش مغز سالم جوانان است!
تحقیق شگفتانگیز دیگری که در همین بخش از بیمارستان و روی بیماران در حال مرگ انجام شد ثابت کردند که وقتی صدایی که برای فرد در حال احتضار پخش میشود، صدای کسی باشد که او در زمان حیاتش بسیار دوستش داشته است، مغز بیمار واکنش زیاد و گستردهای را از خودش نشان میدهد، آنچنان که انگار او زنده است و مغزش کاملا سالم بوده و حیات دارد!
در لحظه مرگ چه کار باید کرد
به همین علت، پروفسور روماینه گالاگر که سی سال در این باره تحقیق کرده است، میگوید: “ما همیشه در این بخش بیمارستانی به خانواده توصیه میکنیم که در لحظهی آخر زندگی، فردی که بیمار او را بیشتر از همه دوستش داشت، به دیدن او برود و با او حرف بزند تا در آخرین لحظات زندگی، مغزش در آرامش باشد.