توجه به موضوع هوش کودک از همان روزهای پیش از تولد برای پدر و مادر و توصیههای مربوط به آن آغاز میشود: «اگر گردو و کندر بخوری بچه باهوش میشود.» برای همین است که یک مادر در طول دوران بارداری، با انواع و اقسام توصیههای پزشکی و طب سنتی روبرو میشود تا هوش فرزندش بالا برود. اما واقعا منظورمان از به کار بردن واژه هوش چه است؟ چه ویژگی و خصوصیاتی نشاندهنده این است که ما به خواستهمان که تیزهوشی فرزندمان است رسیدهایم؟ اصلا آیا واقعا تیزهوشی ملاک بالا بودن هوش است؟ همه اینها سوالاتی بود که آن را با کارشناسان و متخصصان حوزه کودک و نوجوان در میان گذاشتیم و در پاسخ، با دستهبندی متفاوتی از هوش روبرو شدیم؛ دستهبندیهایی که ما را با واقعیتی برای شناخت و توجه به هرکدام از هوشهای متفاوت در کودکان و نوجوانان روبرو کرد.
*** از کدام هوش حرف میزنیم؟
حالا دیگر همهچیز به دو نوع قدیم و جدید تقسیمبندی میشود، حتی هوش! اما این به معنای این نیست که انواع قدیمی دیگر کاربردی ندارد که اتفاقا گاهی برگشت به عقب، آگاهی بیشتری از مسئلهای که با آن روبرو هستیم به ما میدهد. این را دکتر فاطمه قاسمزاده، رواشناس کودک میگوید که معتقد است دو نوع تقسیمبندی برای هوش داریم: « اولین آن سنتیترین تقسیمبندی است که از واژه رشد به جای هوش استفاده کرده و رشد و یا همان هوش را به چهار دسته رشد جسمیحرکتی، رشد شناختی، رشد عاطفی و رشد اجتماعی تفکیک کرده است.» قاسمزاده میگوید این نظریه، هوش و یا توانایی کودکان را در این چهار جنبه محدود میداند که اتفاقا اصلیترین جنبهها هم هستند و هنوز که هنوز است، این تقسیمبندی، کارایی بالایی برای شناخت کودک دارد و در برنامههای مبتنی بر رشد و تحول کودک به کار میرود:« اما نظریه جدیدتری توسط گاردنر مطرح شد که او هوش کودک و به طور کلی انسانها از بدو تولد را در هفت گروه، گنجاند.»
هوش زبانشناختی که کودکانی را تعریف میکند که در زمینه ادبیات و شعر و حالات قصهگویی، استعداد خوبی دارند. هوش منطقیریاضی که اشاره به کودکانی دارد که در زمینه محاسبه و اعداد و ارقام و ریاضی مهارت دارند. هوش موسیقیایی که از هوش هنری نشات میگیرد. هوش فضایی که کودکانی که به موضوعات نجوم و ماورایی علاقه دارند را خطاب قرار میدهد. هوش بدنیحرکتی که برای کودکانی تعریف میشود که به انواع ورزشها علاقهمند هستند و توانمندی بیشتری دارند. هوش طبیعتگرا که نشاندهنده حالات احساسی به طبیعت و موضوعات ذاتی دنیا دارد و گاردنر نهایتا هم به هوش میانفردی اشاره میکند که همان هوش اجتماعی است؛ یعنی توانایی برقراری ارتباط با افراد دیگر که طبیعتا عدهای در این زمینه توانمند هستند و عدهای دیگر نه. در واقع هوش اجتماعی توانایی کنار آمدن و همکاری کردن با دیگران است؛ هوشی که در دسته مهارتهای فردی تعریف میشود و به کودک توانایی این را میدهد که در زندگیاش، عکسالعمل بهتری نسبت به اتفاقات داشته باشد.
*** انتظاری که سرانجام خوبی ندارد…
اما چرا انواع هوش تا به این اندازه اهمیت پیدا کرده است؟ شاد چون انواع هوشهای موجود، نشانهنده تفاوتهای بین کودکان است؛ کودکانی که بزرگ خواهند شد و آیندهای متفاوت از همدیگر خواهند داشت. فاطمه قاسم زاده معتقد است که همین دستهبندی انواع هوش است که به ما میفهماند که همه کودکان و دانشآموزان را یکشکل تصور نکنیم و با همه آنها برخورد یکسان نداشته باشیم:« ولی ما چطور با بچههایمان برخورد میکنیم؟ بدون در نظر گرفتن تفاوتهایشان از که از تفاوتهای هوش و رشد آنها برمیآید، برنامهای شبیه به هم برایشان میریزیم و انتظار داریم که همه آنها در همه این برنامهها، عالیترین باشند.» انتظاری که از نظر دکتر قاسمزاده، به سرانجامی نیکی نخواهد رسید.
قاسمزاده که یکی از فعالترین و باسابقهترین افراد در حوزه روانشناسی کودکان است، با در نظر گرفتن آموزش پایه که یک اصل است، آن را تنها مقدمهای برای آموزش میداند و میگوید:« شاید خواندن و نوشتن و تعداد محدودی دیگر از آموزشها باشد که لازم است به طور یکسان به همه آموزش داده شود اما فارغ از این موضوعات، برنامه آموزشی برای کودکان باید به گونهای باشد که کودکان بتوانند علاقهمندیهای خودشان را پیگیری کنند؛ علاقهمندیهایی که از تفاوتهای هوشی و رشدی آنها حاصل میشود.» این روانشناس کودک پدر و مادران را خطاب قرار میدهد که از فرزندانشان در همه دروس انتظار نمره بیست نداشته باشند:« طبیعتا کودکی که هوش منطقی ریاضی دارد با کسی که هوش میانفردی یا همان هوش اجتماعی بالاتری دارد، متفاوت است. برای همین هم انتظارات یکسانی از آنها، انتظار بسیار نابهجایی است.» اما ما چقدر به ارتقا هوش اجتماعی که یاریدهنده فرزندمان در جامعه است توجه میکنیم؟
*** هوش اجتماعی را دریاب
اگر قرار باشد شما در یک نیمجمله، انسان را تعریف کنید چه میگویید؟ شاید سنتیترین تعریف که انسان را موجودی اجتماعی تعریف میکند، کاملترین تعریف هم باشد. برای همین هم شاید برایتان جالب باشد که بدانید در میان انواع هوشهای ذکرشده، هوش اجتماعی، به نگاه و توجه ویژهای نیاز دارد؛ چرا که این نوع از هوش آنقدر مهم و با اهمیت بوده است که حتی در بین چهار جنبه اصلی رشد انسانی هم وجود دارد:« اگر کودکمان تمایل به برقراری ارتباط با آدمها دارد، اگر میبینیم که از مهمان استقبال میکند و اگر علاقه زیادی به پیدا کردن دوست دارد، هوش اجتماعی او را دستکم نگیرید.» قاسم زاده میگوید که حتی اگر چنین ویژگیهایی ندارد هم باز او را به سمت تعامالات اجتماعی سوق بدهید:« هوش اجتماعی وزنه بزرگی برای زندگی بهتر او در آینده خواهد بود.» اینطور که معلوم است، روانشناسان حوزه کودک به اتفاق معتقدند که هوش اجتماعی، جهانبینی خوبی به کودک میدهد؛ پس اگر هوش اجتماعی بالایی دارد، آن را در همان سطح نگه داردی و اگر ندارد، به بهبود کیفیتش کمک کنید.
*** این هوش در خطر است
اغراق نیست اگر بگوییم ویروس کرونا توانست در هر موضوع اجتماعی رخنه کند و آسیبی به پیکر آن برساند؛ آنقدر که توجه و ارتقا هوش اجتماعی کودکان را هم با تهدیداتی جدی روبرو کرد. موضوعی که حتی به واکاویهای عمیقی هم برای چراییاش نیاز ندارد. ماندگار شدن کودکان در خانه و محدود شدن ارتباط آنها با دنیای بیرون تنها با یک ابزار الکترونیکی، مخربترین پیامدی بود که کرونا برای هوش اجتماعی کودکان به همراه داشت:«قطع ارتباط و یا کمرنگ شدن ارتباط کودکان با دوستان و همسن و سالانشان، به سادگی میتواند هوش اجتماعی آن را به خطر بیندازد؛ هوشی که در آینده و برای حضور در اجتماع به طور جدی به آن نیاز دارند.»
این را دکتر قاسمزاده میگوید و معتقد است که تعاملات عادی مانند صحبت کردن، بازی کردن، دست دادن، کمک کردن به همدیگر، خندیدن و حتی قهر و آشتیهای کودکانه هم نوعی پله برای ارتقا هوش اجتماعی بچهها است که ما حق نداریم این فرصتها را تحت هر شرایطی از آنها بگیریم:« در مقطع زمانی مشخصی، این مراقبتها طبیعی بود و لازم بود که در خانه بمانیم ولی واقعیت این است که از یک جایی به بعد، نهتنها مفید نیست که حتی سلامت کودک را هم به خطر میاندازد؛ پس بهتر است اجازه ندهیم این اتفاقات در دوره پساکرونا ادامه داشته باشد.» قاسمزاده این را میگوید و ادامه میدهد که باید بتوانیم هوش اجتماعی کودک را در چهارچوبهای سلامت جسمی، تقویت کنیم:« مثلا بردن کودک به پارک در زمان خلوت یا برگزاری مهمانیهای خانوادگی با جمعیت بسیار کم. واقعیت این است که همدلی با دوستانش در یک مهمانی یا سخت کوشی و تلاش برای رسیدن به خواستهاش که میتواند سوار شدن بر روی یک تاب باشد هم میتواند به بهبود کیفیت هوش اجتماعی کودک کمک کند. » او به این موضوع اشاره میکند که با مختل شدن روند رشد اجتماعی کودک، رشد عاطفی و رشد شناختی او هم به خطر خواهد افتاد؛ برای همین است که تمرکز بر هوش و رشد اجتماعی، مقدمهای برای بالا بردن کیفیت دیگر هوشهای او نیز هست.
*** این نوع هوش دست کم گرفته می شود
اما حالا چه اتفاقی افتاده است؟ تنها دستآورد مدرسه رفتن برای بچهها، نشستن پای تلفنهای همراه و حضور در سامانه شاد است که عملا هیچ دستآورد اضافهای برای ارتقای انواع هوششان ندارد. از نظر کارشناسان حوزه کودک، انتظار نمره خوب و یکسان از همه دانشآموزان و برتری آنها در همه زمینهها، نشاندهنده این است که به تفاوتهای فردی کودک در سیستم آموزشی امروز توجهی نمیشود:«حالا بر فرض اینکه دانشآموزی در درسی بیست گرفت؛ آیا این نشاندهنده هوش بالای او در همه زمینهها است؟ طبیعتا خیر» موضوعی که دکتر قاسمزاده، عضو هیئت مدیره انجمن پژوهشهای آموزشی پویا مطرح میکند و معتقد است که در راه و روشی که ما در پیش گرفتهایم، هوش اجتماعی کودکان به پایینترین سطح ممکن خواهد رسید و ما تنها در همان یک بعدی که دلمان میخواهد بیست گرفتهایم؛ بیستی که احتمالا ارزشافزوده چندانی برای فرزندمان نخواهد داشت.
*** هوش اجتماعی ابزاری برای رسیدن به هدف
در سایر کشورهای دنیا چه خبر است؟ شاید بد نباشد که بدانیم توجه به انواع هوش و البته هوش اجتماعی، در اهداف آموزشی برخی از بهترین مدارس دنیا گنجانده شده است. دکتر قاسمزاده از نظامهای آموزشی موفقی میگوید که در آییننامهشان، هدف از آموزش به کودک به روشنی مشخص است:« آموختن برای یادگیری، آموختن برای به کار بردن، آموختن برای زندگی کردن و آموختن برای با هم زندگی کردن، چهار عنصر اساسی موجود در اهداف آموزشی برخی مدارس در دنیا است. اما این موضوع نشاندهنده چه است؟ اینکه میدانند بعضی از آموزشها یکسان و دانستنش لازم است اما برخی دیگر از انواع آموزشها باید به کودک داده شود که بتواند در زندگی از آنها استفاده کند و از آن مهمتر اینکه بتواند زندگی درستی برای خودش بسازد.
آیا چنین اهدافی در آموزش فعلی ما وجود دارد؟» او با در نظر گرفتن چنین اهدافی، ادامه میدهد که هوش اجتماعی در آموختن برای زندگی فعال میشود:« یعنی چه؟ یعنی کودک برای زندگی باید بتواند معاشرت کند، همدلی کند، از همه داشتههایش برای رسیدن به هدف استفاده کند. او باید بتواند از هرآنچه که در طبیعت هست نیز برای پیشبرد مسیرش استفاده کند.» انگار آنوقت است که میتوانیم سرمان را بالا بگیریم و از توجه به هوش اجتماعی در مدارس و روند آموزشیمان بگوییم.