دانش آموز شهید حسین نادری در استان مازندارن شهرستان بابل دیده به جهان گشود این شهید عزیز در تاریخ 1367/05/02 در شلمچه در نبرد با دشمن متجاوز بعثی عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد نکته جالب اینکه این شهید بزرگوار این است که روز شهادتش مصادف با روز عید قربان است که به معنی واقعی برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران قربانی شد.
در ادامه متن دلونشته ای در خصوص شهید حسین نادری به قلم جناب دکتر اکبری آورده شده است"
هوالشهید بکربلا
ترکش خورشید فام شلمچه
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه برای طوف کویت جامه احرام بر بستـم |
|
نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یا نه گدای دوره گرد گوشه خوانت شـوم یا نه |
مداد در دست و مدهوش و مغروق دریائی از کلمات و جملات ناگفتنی و نانوشتنی ...
به تلاطمش وا می دارم تا لغزش ترنمات قلم الکن حقیر پهنه کاغذ را جانی بخشد و سطوری از نیک مردان تاریخ را قلمی نماید؛ نیک مردانی که صفت نیکی خجل از مشی و مرامشان شده است.
و دوباره سنه دیگر از سالگرد فراغ ذبیح اللهیان منای حضرت دوست و تداعی خاطرات عاطر از تسلیم شده گانی همچو ابراهیم حنیف در فصل قرب الهی و یاد ۷۸۴ شهید اعیاد قربان سالهای ۵۷ تا ۱۴۰۰ که مظلومانه حاجیان حقیقی بیت عتیق شدند و زیباتر اینکه ۱۰ شهید شاهد عید قربان تاریخ ولادت و شهادتشان نیز یکی گردید.
و اما این بار میهمان شهیدی از دیار رود و جنگل و دریا، مازندران مصفا شده ایم. شهیدی که مسمى (مسما) به نام نامی ارباب بی کفن سید الشهدا "حسین" نامیده شد.
شهید حسین نادری شیاده
می آرمت از لابلای جان به سطور نوشته هایم تا در املاء و انشاء من بیایی و هماره بمانی حسین عزیز.
می جویمت از کران تا کران آسمان لایتناهی و در پهنه ابرهای دیار شمال بارانی.
سلام بر تو و خانواده ولایی ات، سلام بر تو و دوستان رزمنده ات، سلام بر تو و روح نازنینت و سلام بر تو و دوستان شهیدت که رفتند تا نامی جاودان بر جای نهند و نماندند تا همچو من واله و حیران بمیرند.
رفتی تا در عید قربان سال ۶۷ دشت کربلای شلمچه مشعر و عرفات و منای تو شود و همچو مقتدا و مسمایت قربانی طریق ربوبی باشی و بال پروازت اسیر هیچ وبالی نگردید. نمی دانم در سجده و ندبه بر کدامین خاک مطهر حضرت دوست رزقت را ذبیح الله شدن در روز عید قربان مقرر فرمود و جسم و روح ترکش خوردهی نازنینت زیر خاک خورشید سوخته کربلای ایران شلمچه، مست شراب طهور گشته و میهمان خوان "عند ربهم یرزقون" گردید.
هنیا مریآ حسین حاجی من
راستی حاج حسین؛ ۶۲ روز مانده به شهادتت وصیت نامهای نوشتی به وزانت قلم عارفانه یک عارف واصل، خاصه آنجا که مرقوم فرمودی: "خدایا آخرین کلمات ما در دنیا و آخرت را نام حسین (ع) قرار ده. و شهادتم را در راه خودت خالص گردان."؛ مادرت بعد از خواندن این وصیتنامه حالش دگرگون شد و بعد از آخرین مرخصی و حضورت در میان خانواده دلش اینبار مدام تندتر از دفعات قبل می تپید، گویی به دلش برات شده بود دیدار دیگر تکرار نخواهد شد، لذا این بار بیشتر از دفعات قبل در آغوش مادر مأوا گرفتی و با چشمانی اشکبار از زیر قرآن تشرفت داد و پیاله آب را بدرقه راهت نمود، اما یاد وداع آخر تا روز شهادتت ذکر و خیال مادر شده بود و استغفار می نمود و صدقه می داد و به خود دلگرمی و وعده که حسینم اینبار نیز سالم بر می گردد و بار دیگر قد و قامت رعنایش را بر درب منزل می بینم و در آغوشش گرفته و برای تازه جوانم لالالایی می خوانم :
لالا لالا حسین لالا مادر لالا پسر لالا .........
و فدیناه بذبح عظیم ...
جان مادر، نگفتی می روی و مادر دلتنگت می شود ...؟
نگفتی برای لبخندت دلم لک می زند ...
حسین من، می دانی که با سفر خود به عرش برین، مرا هم شیدا نمودی؟
تصدق نگاه معصومانهات؛ میدانی که چه شبها و روزها خیالت را در آغوشم گرفتهام و برایت لالایی خواندهام؟
می دانی با دل صنوبری من چه کردی پسرم؟
شنیدم که ترکش های خورشید فام همچون علی اکبر دست و پای مطهرت را مجروح نمود و من نبودم تا مرهمی بر زخمت بگذارم و همانجا در زیر ستیغ آفتاب سوزان شلمچه جان دادی و آسمانی شدی ...
راستی تشنه هم شدی دلبندم؟
السلام على الرأس المرفوع
تیر و ترکش ماموریتشان را خوب انجام دادند و تو را از من جدا نمودند و نگذاشتند لباس دامادی را بر قامت رعنایت ببینم.
اما مادر؛ شیرم حلالت، آنگاه که در طفولیت، اشکم در میان روضه های محرم عجین جان شیرینت شده بود و تا نوجوانی و عنفوان جوانی که جسم و روحت در ماه محرم حال و هوای دیگر میشد، در خیالم تداعی چنین فراغی را داشتم و فرزندانم را فدایی علی و زهرا (صلواتالله علیهما) و اولاد طاهرینش نمودم و راضی به رضای حضرت دوست گشتم.
تحفه ای ارزانی ساحت رب رحیم تا "عشقته" خود را از میان حسین های زمان گلچین نموده و تا ابد در برزخ و قیامت مایه فخر خود و زمینیان و آسمانیان گرداند.
حاجی من، حجت قبول.
و حال ما مانده ایم و سفیران عشق سیدنا المظلوم و قصههای دلتنگی آنها، ما ماندهایم و ادامه رسالت بر جای مانده از عاشورائیان، ما ماندهایم و لبیک گویی حقیقی به امام عصر روحی فداه و عجل الله تعالی فرجه و نائب حضرت سیدنا القائد خامنهای کبیر حفظه الله
و خلاصه اینکه یادشان کنیم تا بلکه برای ما حمد و توحیدی هدیه فرمایند.
بهشت زهرا- قاسم اکبری مازندرانی
همچنین تقریر حضرت استاد صمدی آملی درباره شهدای عید قربان با محوریت شهید حسین نادری شیاده در ادامه آورده شده است: