ماجرای مار ها و عسگر ماجرای جالبی است که در فضای مجازی دست به دست می گردد.
ماجرای نیش زدن عسگر توسط مارها اینگونه آغاز می شود مردی ادعا دارد از جوانی تاکنون بارها مورد حمله مار قرار گرفتهاست و در اینباره خانواده و اطرافیانش هم شهادت میدهند. حالا ما اینجا به اثرگذاری و داستان بازتاب این گزارش تلویزیونی پس از ماهها پرداختیم. در این مورد با گزارشگر آن و مارگزیدهای که این روزها تصویرش را بسیاری دیدهاند، گفتوگو کردیم. همچنین این ماجرا را با دو کارشناس علمی در میان گذاشتیم و نظر آنان را جویا شدیم.
مورد عجیب عسگر شریفی
مارگزیدگی اتفاقی هولناک است که برای برخی ساکنان مناطق جغرافیایی خاص بیشتر اتفاق میافتاد. بعضی کشورها هم با این حادثه بیشتر از دیگران دست و پنجه نرم میکنند. آبان۹۹ بود که به مناسبت هفته پیشگیری از مسمومیتها، ایرنا در گزارشی از قول یک حشرهشناس و متخصص کنترل گزیدگی در ایران اعلام کرد ایران از
لحاظ گزشهای مرگبار توسط مار و عقرب، دومین کشور جهان بعد از مکزیک است.
باتوجه به گزارشی جالب که روی آنتن تلویزیون رفتهاست، میشود گفت میان آمار سالانه مارگزیدگی، غالبا یک اسم حضور دارد، کسی که بیش از ۳۰سال است هر چند وقت یکبار با این حادثه دردناک روبهرو میشود. مورد عجیب عسگر شریفی، مردی ساکن روستای تل پوک سروستان سالها میان اطرافیانش و محلیها مطرح بود و این روزها با بازتاب یک گزارش تلویزیونی در فضای مجازی، بسیاری از آن خبر دارند.
عسگر کیست؟
عسگر، مردی ۵۰ و چند ساله است و میگوید از نیش مارها که همواره ساق پای راستش را هدف میگیرند، به ستوه آمدهاست. این مرد در گزارش تصویری که سیدنصرا... موسوی درباره او تهیه کردهاست، برای نخستین بار مقابل دوربین از حکایت غریبش با مارها میگوید و همسایگانش هم به این اتفاق صحه میگذارند.
اینکه سیدنصرا... موسوی چگونه این سوژه را پیدا کردهاست و برای اولینبار راوی قصه عسگر شدهاست، خود ماجرای جالبی دارد. آشنایی او با مورد عجیب عسگر به واسطه داییاش اتفاق میافتاد که از اهالی روستای تل پوک، همسایه این مرد و شاهد مارگزیدگیهای مکرر اوست.
دایی از خواهرزادهاش میخواهد ماجرای عسگر به تصویر کشیده شود تا شاید کسی فکری به حال او کند و علت بروز پیاپی این حادثه کشف شود. موسوی، خبرنگار صداوسیما در سروستان به جامجم درباره تهیه این گزارش توضیح می دهد: من هشت سال است خبرنگارم. خبرنگار آزادم و خبرهای سروستان را برای صداوسیمای استان پوشش میدهم.
یک دایی دارم که ساکن روستای تل پوک است. یک بار گفت: همسایهمان در این روستا همیشه مورد مارگزیدگی قرار میگیرد. این اتفاق خیلی عجیب غریب است و هیچکس دلیلش را نمیداند. این شخص و خانوادهاش در عذاب هستند. شما که رسانهای هستی بیا و این قضیه را رسانهای کن. ثواب دارد و شاید یک مسؤول پیدا شود که فکری به حال این بنده خدا کند.
او ادامه میدهد: به داییام اطمینان داشتم و حرف او برایم ملاک بود. به روستا هم که مراجعه کردم، دیدم شواهد محلی همین را نشان میدهد. اهالی روستا و خانواده آقای شریفی هم در جریان این مشکل بودند و گفتند این ماجرا صحت دارد.
اتفاقا وقتی شروع به کار کردیم، در حین گزارشمان هم که چند روز طول کشید دو بار ایشان مورد مارگزیدگی قرار گرفت. در یکی از این موارد توانستیم خودمان او را به بیمارستان برسانیم و تصویرش را هم گرفتیم. بعد از آن هم یکبار دیگر مار او را نیش زد که دیگر نرسیدم تصویرش را بگیرم. در واقع در آن روزها سه چهار بار مارگزیده شد.
موسوی درباره شرایط شریفی بیان میکند: حدودا ۳۰سالی است درگیر این ماجراست. از جوانی و موقعی که ازدواج نکردهبود شروع میشود. در این ۳۰سال پای راستش را هدف گرفتهاند.
طبق آماری که ما داریم ۴۷ - ۴۶بار این اتفاق افتاده و این مدت در بیمارستان شهدای سروستان پس از مارگزیدگی برایش اقداماتی شدهاست. این بنده خدا عشایر و کوچرو بوده و فکر میکرده چون بیشتر در بیابان زندگی میکند مارها او را پیدا میکنند.
مدتی است ساکن روستا شده تا شاید مارها دست از سرش بردارند ولی این اتفاق نیفتادهاست و حتی گاهی در خانه که نشستهاست مار او را میگزد. البته گاهی هم داد و بیداد کردهاست تا همسایهها بیایند و او را نجات دهند. گاهی هم خودش فرار کرده یا مار را کشتهاست. یکبار نزدیک پادگان مشغول چرای دامهایش بوده و سرباز پادگان به نجات او کمک کردهاست.
زمانی که عشایر بوده، پزشکی در اقلید به او میگوید مارها متوجه بوی پایت میشوند و تنها کاری که میتوانم برایت کنم این است که بخشی از گوشت پای راستت که مورد حمله قرار میگیرد را بردارم و از جای دیگر پیوند بزنیم که آقای شریفی قبول نکردهاست. مارهای مختلفی او را میزنند، نوع خاصی نیست ولی اینکه نر یا ماده است را نمیدانیم.
کسی به فکر عسگر نیست
لحن و بیان گزارشگری موسوی، یکی دیگر از مواردی است که پس از بازنشر این گزارش مورد توجه قرار گرفتهاست. او در این مورد میگوید: دوست داشتم درد و رنجی را که آقای شریفی و خانوادهاش سالهاست میکشند، در تصویر و صدایم نشان دهم.
با اینکه امکانات کم بود، نهایت تلاشم را کردم و با توجه به بازخوردهای خوبی که میگیرم به نظرم موفق بودیم. البته انتظار داشتم مسؤولان فکری به حال این بنده خدا کنند و به او توجه داشتهباشند که نشد. یعنی با توجه به حساس شدن افکار عمومی، انتظار میرفت قدمی برای آقای شریفی بردارند. هر چند تا حدی قابل توجیه است چون توجه مسؤولان بهداشت و درمان در این مدت روی کرونا بود. امیدوارم با گزارشی که شما منتشر میکنید این اتفاق بیفتد.
نکتهای که موسوی درمورد بیتوجهی و یاری نرساندن مسؤولان و متخصصان بیان میکند، گلایهای است که عسگر شریفی هم در گفتوگو با ما به آن اشاره دارد. عدهای بر این باورند این گزارش خیلی دیر دیده شدهاست و چرا نباید پس از ماهها گذشتن از پخش آن، عسگر موردتوجه قرار گیرد و دیگر رسانهها سراغ او بیایند؟ چرا نباید کارشناسان به دنبال حل این معما باشند که میتواند ضمن دوای این مرد، دستاورد خوب علمی هم به دنبال داشتهباشد.
البته مطمئنا معروفیت و اینکه عسگر شریفی پس از این، سوژه گزارشهای مختلف مطبوعاتی و تلویزیونی شود، کافی نیست و مقصود از تمام تلاشها این است کسی فکری به حال او و رنج مدامش کند یا از سوی دیگر اگر با صحت این اتفاق یا چندوچون آن چندان موافق نیست، با ادله علمی حرفهای این مرد و اطرافیانش را رد یا اصلاح کند.
بازنشر یک گزارش تلویزیونی
این گزارش خرداد امسال روی آنتن شبکه فارس رفتهاست، اما نکته جالب توجه آن است که پس از ماهها، این روزها در اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای اینترنتی بازنشر میشود و مورد توجه بسیاری قرار گرفتهاست. حتی عدهای این اتفاق را دستمایه طنز قرار دادند و گیفها و تصاویری از آن درست کردند که نه تنها دوای درد نیست، بلکه دیدنش میتواند برای عسگر شریفی و خانوادهاش آزاردهنده هم باشد.
با وجود این، تمام اینها نشان از اهمیت خبررسانی و دیده شدن وسیع و تاثیر گزارشی دارد که در یک شبکه استانی روی آنتن رفت و بعد از آن سر از فضای مجازی درآورد. موسوی درباره دیده شدن این گزارش و بازنشر آن پس از گذشت چند ماه بیان میکند: فکر میکنم حدود خرداد ماه بود که این گزارش در بخش خبری ساعت ۲۰ و ۴۵دقیقه شبکه فارس پخش شد.
پیش از این کسی از ماجرا خبر نداشت و فقط اهالی روستا از زندگی عسگر مطلع بودند. در شهرستانمان یک کانال خبری دارم که فیلم این گزارش را پس از پخش در تلویزیون، در آنجا هم منتشر کردم ولی تعجب میکنم پس از چند ماه چرا دوباره مورد توجه قرار گرفتهاست.
روایت مارگزیدگی از زبان مارگزیده
گویا عسگر شریفی، خبری درباره وایرال شدن ویدئوی گزارشی که از وی منتشر شدهاست، ندارد. از او درباره اتفاق عجیبی که ادعا میکند با همه ابعاد زندگیاش عجین شدهاست، میپرسیم و او بالهجه شیرین و بیان سادهای که دارد در این مورد و همچنین روزگارش بعد از پخش گزارش از تلویزیون میگوید: در خانه هم امنیت ندارم مار ۴۰بار من را نیش زدهاست.
الان ۳۶ - ۳۵سال است که این اتفاق میافتد. فکر کنم ۱۹سالم بود که برای اولینبار نیشم زدند و الان حدود ۵۰سالم است. هر بار بعد از مارگزیدگی به بیمارستان میروم و سوزن میزنم تا نجات پیدا کنم. دارویی هم داشتم که میزدم و بهتر میشدم.
تا به حال برای درمان یا پیدا کردن دلیل این موضوع تهران نرفتهام. هر موقع مار گزیده شدم در اقلید، لار یا هر جای دیگر که بودم، من را به درمانگاه و پیش دکتر بردند. تا به حال همه نوع ماری من را نیش زدهاست، از روی لباس هم میزنند، حتی دو سه بار در خانه هم من را نیش زدهاند.
یکی گفت درمان میشوی
دلیلش را نه خودم میدانم و نه تا به حال کسی توانستهاست پیدا کند. یک دکتر گفت بیا بیمارستان شیراز تا گوشت آن قسمت از پایت را که مار میزند ببریم، اما من نرفتم. یعنی فکر نمیکنم راهش این باشد چون همیشه پایم را میزد، اما دو سه ماه پیش آمدم جلویش را بگیرم، دست راستم را نیش زد.
یکجانشین شدم
عشایر بودم. مال داشتم. فروختم و شش سال است در این روستا خانه خریدهام و در این مدت هم حدود هشت بار، مار من را گزیدهاست. در آن مدتی هم که آمدهبودند گزارش بگیرند دو بار مارگزیده شدم. کلا وقتی هوا گرم میشود، یعنی در بهار و تابستان بیشتر سراغم میآیند و در زمستان کمتر است. قبل از اینکه از تلویزیون برای گزارش بیایند، هیچکس سراغم نیامدهبود. الان پنج شش ماه از گزارش هم میگذرد و کسی کاری برایم نکردهاست.
نظر متخصصان درباره ماجرای عسگر
خسرو رجبی زاده، نویسنده کتاب مارهای ایران، خوانشی دیگر از این ماجرا دارد و میگوید: هیچ مستند و دلیل علمی در دنیا مبنی بر اینکه مارها به یک نفر خاص حمله کنند و او را بگزند وجود ندارد.
اما مستندات و شواهد و گزارشهای رسمی زیادی وجود دارد از کسانی که مدعی هستند مارها آنها را مکررا میگزند و در نهایت معلوم شده اظهارات آنها صحت نداشتهاست. نکته دیگری که وجود دارد آن است که پس از گزش فرد توسط مارهای سمی مناطق جنوبی ایران، بخش گزیده شده حتی پس از درمان دارای علائم است در صورتی که روی پای ایشان اثر گزش مارهای غیرسمی وجود دارد.
من خودم در حین تحقیقاتم افرادی را دیدم که به شکل عجیبی اعتیاد به سم مار پیدا کردهاند و عامدانه خود را در معرض گزش مار قرار میدهند. تصور میکنم شاید ایشان هم خودشان کاری میکنند که مارها به شکل مکرر او را میگزند.
باربد صفایی، کارشناس ارشد محیط زیست که از سال ۱۳۷۷ تاکنون بسیاری از گونههای مارها و دیگر خزندگان و دوزیستان را در ایران و برخی کشورهای همسایه نظیر عراق در زیستگاه های طبیعیشان بررسی کرده درباره آنچه برای عسگر رخ دادهاست میگوید نمیتواند توضیح خاصی ارائه کند، مورد عجیبی است و هیچ منطقی پشت این اتفاق نمیبیند.
با این حال معتقد است این را که یک مار بیشتر از پنج شش بار یک نفر را نیش بزند و آن فرد زنده بماند، بعید میداند. زیرا به مرور بدن تحلیل میرود و نسبت به زهر و پادزهری که برای آن به کار برده نمیتواند مقاومت کند و مرگ در چنین شرایطی حتمی است.
با این حال صفایی معتقد است اگر این ماجرا به هر دلیلی صحت داشتهباشد، چنین فردی باید گترهای مخصوص چرمی بپوشد تا در برابر دندانهای سمی مارها بتواند مقاومت کند. او بیان میکند: بهتر است کفش ساق بلند یا نیم سابق بپوشد. اگر از پارچهای شبیه دستکشهای جوشکاری که ضخیم و معمولاچرمی است، استفاده کند و داخلش را گرتکس بگیرد قاعدتا مقابل اغلب مارها جواب میدهد، مگر اینکه گرزهمار یا کبرا باشد.
دستکشهایی هم که الان ضدگزش در تمام دنیا استفاده میشود ساخت پاکستان است و گتر هم دارد. معمولا این کالاها برای کشورهای آمریکایی است و در کشورهایی مثل پاکستان سرمایهگذاری میکنند تا چنین چیزهایی را زیرقیمت تولید کنند تا بتوانند راحت پخش کنند چون پخش محدودی دارد و گران است. به هر حال این وسایل وجود دارد که میتواند خریداری یا خودش درست کند.
این کارشناس میگوید: این مورد برای مارگیرها هم اتفاق میافتاد. مارگیرها هر روز با مارها سروکار دارند و ممکن است سالی یا چند سالی یکبار، گزیده شوند. عوارضی که این اتفاق روی استخوان دارد زیاد و متفاوت است.
سم مارهای کبرا و افعی خیلی با هم تفاوت دارد، یکی عصبگرا و یکی خونگراست و این امداد را هم سخت میکند؛ خصوصا برای کسی که بارها دچار حادثه شدهاست، استرس بالایی دارد. این خطر وجود دارد که شخص مارگزیده، مار را شناسایی نکردهباشد و این باعث تلف شدن فرد میشود.
در مورد این آقا، غیر از اقدامات پیشگیرانه، خوب است روی مارهای منطقه کار شود تا ببینیم در آن مناطق چه نوعهایی دارند. فکر میکنم به جز جعفری، مار سمی دیگری در آن منطقه نداشتهباشند. او درمورد این که میگویند برخی از مارگزیده شدن خوششان میآید یا از این چالش لذت میبرند بیان میکند: برخی از این افراد را میشناسیم که میخواهند بگویند من دیگر دارم رویینتن میشوم، اما این بنده خدا بیشتر ترس و واهمه داشت و اینگونه نبود.