جنگ ایران و عراق یکی از طولانی ترین و پرهزینه ترین درگیریهای نظامی درتاریخ معاصر قرن بیستم و رویداد تلخی بود ارتش بعثی عراق با حمایت قدرتهای جهانی به طور گسترده کشور را مورد تهاجم قرار داد و یکی از مهمترین اهداف آنان تصرف خاک خوزستان من جمله بندر خرمشهر بود.
دلاور مردان خرمشهری در آغاز جنگ تحمیلی ٣٥روز با کمترین مهمات و پشتیبانی قهرمانانه،زیر باران گلوله های خمپاره و توپ و تهاجم تانکهای دشمن بعثی مردانه ایستادند و یکی پس از دیگری شهد شهادت را چشیدند.
خرمشهر پس از 35 روز محاصره در روز 4 آبانماه 1359 اشغال شد و اشغال آن 20 ماه به طول انجامید تا در روز 3 خردادماه 1361 در عملیات بزرگ بیت المقدس به میهن عزیزمان بازگشت.
زنان، تدارکات و پشتیبانی رزمندگان
در این صحنه زنان فداکار نهایت تلاش و کوشش خود را جهت یاری رساندن به رزمندگان اسلام انجام دادند زنان علاوه بر آنکه در ستادهای پشتیبانی و تدارکات، حضور فعال داشتند در بیمارستانها به عنوان امدادگر نقش ارزنده ای در بهبود مجروحین ایفا نمودندبانوان در خصوص پتوشویی، لباسشویی رزمندگان، رفوی لباس و ملحفه و تعمیر پوتین در مناطق جنگی حضور دلگرم کننده ای برای حماسه آفرینان داشتند، کم نیستند زنانی که در هنگام مهاجرت با تمام سختیهایی که آوارگی در بر دارد آنان به تنهایی و در غیاب مردان مدافع شهرها بوده و مسؤولیت سرپرستی خانواده را به عهده گرفته و دم بر نیاورده اند.
در پشت جبهه سنگین ترین وظیفه در بیمارستانهای صحرایی و در شهرها به مجروحین و مصدومین جنگ تعلق داشت که این مسؤولیت بر عهده زنان فداکار بهیار و پرستار و پزشک بود.
در این زمینه به سراغ عده ای از بانوان فعال ستادهای پشتیبانی جبهه و جنگ آمدیم تا از آنان خاطراتی را که از جنگ بویژه از زما نآزادسازی خرمشهر در ذهن دارند، جویا شویم.
شمامه لنبرانی مادری پیر و سالخورده که خانه اش سالهای سال است که وقف کارهای خیر است می گوید: سالهاست که خانه من وقف رزمندگان است و آن زمان محلی برای انجام کارهای جبهه و رزمندگان بود حدود بیست سی نفر خانم اینجا مشغول بودند به چند گردوه تقسیم بندی شده بودند 15 نفر از آنان برای آماده سازی خوراک و اغذیه رزمندگان مشغول بودند 15نفر برای شستن لباس رزمندگان به پشت جبهه ها می رفتند و بقیه هم برای امدادرسانی و پرستاری از مجروحان می رفتند آنقدر در این حیاط لباسهای خونی رزمندگان را خانمها شستند که هنوز هم خاطرات و حال و هوای آن دوران مقابل چشمانم زنده است یادم هست روزی یکی از خانمها وقتی مشغول شستن پوتینهای رزمندگان بود رفت و گوشه حیاط آنچنان گریه سر داد که همگی به سویش دویدیم که نکند اتفاقی برایش افتاده گفتیم چه شده گفت داخل پوتین انگشت پای یکی از رزمندگان است که قطع شده است.
یادم هست پارچه میدادیم خانمها در خانه ها کیسه ماست می دوختند و ماست می زدیم و به رزمندگان می فرستادیم به هر سنگر یه بسته می دادند به همراه شکلات بیسکویت و آجیلهایی که بسته بندی کرده بودیم.
ترشی ، مربا ،حلوا و نان می پختیم ، خانمها لباس کاموا ،شال و کلاه می بافتند و بسته بندی می کردیم و به مناطق عملیاتی می فرستادیم و دفعه بعد می دیدیم که رزمندگان برایمان نامه نوشته اند که لباس به دستمان رسید دستتان درد نکند اجرتان با امام زمان مادر.
زهرا محمدخانی دیگر زن فعال می گوید: آن روز ما مثل همیشه منزل حاج خانم مشغول کارهای پشتیبانی شامل آماده سازی اغذیه و لباس برای ارسال به رزمندگان بودیم وقتی اعلام شد خرمشهر آزاد شد خرمشهر را خدا آزاد کرد ما به همراه سایر خانمهایی که آن زمان مشغول کار بودیم به خیابانها رفتیم ماشینها بوق می زدند و جشن و شادی می کردند هم گریه بود هم شادی ...
بعد از آزادی خرمشهر در ادامه عملیات پسرم یوسف نیز به جبهه اعزام شد رفت شلمچه ، من از سال56 فعال هستم و از سال 59 هم که جنگ شروع شد از آن زمان من در ستاد پشتیبانی به همراه سایر خانمها فعالیت داشته و دارم تازه خرمشهر آزاد شده بود که در سال 62 به مناطق عملیاتی خرمشهر رفتیم و دو ماه در سد دز مشغول انجام کارهای رزمندگان و رفع نیازهای آنان بودیم و در این میان هم به دیدار مناطق عملیاتی می رفتیم.
خاطره ای در ذهنم است خاطره ای که از تلویزیون دیدم و همیشه برایم تازگی دارد انگار که تازه اتفاق افتاده همیشه آنرا به یاد دارم موقع تماشای تلویزیون دیدم رزمنده ای که زخمی شده در حال جان دادن است پاهای خود را باز وبسته میکند ، خبرنگار به او گفت برادر خرمشهر آزاد شد رزمنده که در حال جان دادن بود گفت اشهدان لااله الا الله و شهادتین را گفت و چشمانش را بست این خاطره در مقابل چشمانم است.
واقعا که بنا به فرموده امام خرمشهر را خدا آزاد کرد تعداد نیروهای عراقیها چند برابر و اصلا قابل مقایسه با رزمندههای ایرانی نبود اما با این وجود با فرماندهی امام زمان عج سربازان ما پیروز شدند و دشمن را شکست دادند خونین شهر را دوباره خرمشهر کردند.
زهرا نجفی می گوید: یادم است موقع آزادی خرمشهر در خانه مشغول بودم که صدای فریاد مردم را شنیدم چادر سر کردم و رفتم کوچه تا ببینم چه شده که دیدم همه مردم پیر و جوان زن و مرد پرچم به دست گرفته و با شادی به خیابنها می روند و صدای بوق ماشینها در خیابانها پیچیده من هم دست دخترم را گرفتم و به همره آنها به خیابانها رفتم که ناگهان دخترم را گم کردم و با اضطراب دنبالش می گشتم که دیدم همسایه مان پیدایش کرده و آورد خلاصه شور و هیجان زیادی در میان مردم پیر و جوان ،همه و همه در جریان بود...
ثریا معصوم زاده همسر جانباز و خواهر شهید می گوید: من سه برادرم شهید شده و همسرم جانباز است هر موقع که شادی مردم موقع آزادی خرمشهر در کوچه و خیابانها یادم میاید خوشحال می شوم چون جنب و جوش عجیبی میان مردم در جریان بودو بر خود می بالم و دلم را به این خوش می کنم که برادرانم به همراه سایر رزمنگان برای این مردم چه کردند آنها رفتند ولی ملت ایران را شاد کردند و رفتند با زمزمه این گفته همیشه در ذهنم آتش دلم را که از دوری برادرانم است در درونم خاموش می کنم.
فاطمه حسن خانی می گوید: پسر برادرم آن زمان شهید شده یادم هست روزی که آزادی خرمشهر از رادیو گفته شد خانه مادرم بودم دخترم را که آن زمان کوچک بود بغل کردم و از مغازه شیرینی وشکلات خریدیم و برای پخش آن مثل همه به همراه خانواده به خیابان ها رفتیم.
زنان و دختران امروز جامعه باید با الگوگیری از مقاومت و ایثارگری زنان و مادران شهدا به مقابله با جنگ فرهنگی به پاخیزند و اجازه ندهند غرب فرهنگ منحط خود را به ما القا کند.
در حماسه 45 روزه مقاومت خرمشهر، زنان نقش بسزایی ایفا کردند. آن ها در واقع میدان دار اصلی این فعالیت سخت و جانفرسا بودند زنان و به خصوص مادران، همسران، خواهران و دختران شهدا، جانبازان و اسرا، نقش به سزایی در ترویج ارزش ها و فرهنگ روزهای آتش و خون دارند.
زنان با الهام از تعالیم حماسه آفرین قیام عاشورا و رسالت مهم حضرت زینب کبری(س) سهم بزرگی در پیروزی کشور در برهه های حساس داشتند و آن چنان کارنامه ی زرّینی از خود به یادگار نهادند که امام خمینی(ره) فرمودند: «بانوان ایران در این نهضت پیش قدم بودند، مثل بانوان صدر اسلام بودند، نهضت ما به واسطه ی آنان به پیش رفت. شما بانوان ثابت کردید که در صف جلو هستید. مردان ما مرهون شجاعت های شما زنان شیردل هستند.
در ادامه تصاویری که فعالیتهای زنان آن دوران را در فعالیتهای جبهه و جنگ نظیر شستن پتو و ... نشان می دهد را می بینید که توسط خانم محمدخانی در اختیار این پایگاه خبری قرار گرفته است.
انتهای پیام/