کشاورزی یا دریاچه ارومیه؟ مسئله این است

متهم کیست و یا چیست؟ انگشت اتهام را باید به طرف کدامین عامل و یا عوامل گرفت و صحبت از مسبب آن کرد!؟ دریاچه ای که روزگاری نگین آذربایجان نامیده میشد و اکنون تبدیل به سرزمین لم یزرعی شده که عدهای حتی آن را تهدید جدی دانسته و بمب نمکین چند میلیارد تنی اش میدانند که در صورت عمل، کل منطقه و حتی سایر مناطق مرکزی ایران را تحت تأثیر خواهد گذاشت!

 

دریاچه ای که زمانی رسانهها از آن تیتر زده و به مثابه هیولایی شبیهش می کردند که ساحل ارومیه را میبلعد امروز به مثابه هیولایی شده که خواب را از چشم آگاهان ماجرا گرفته و کابوسی برای آبادانی منطقه آذربایجان شده است. کابوسی سیاه با پس زمینه سفید نمکی که هست و نیست کشاورزان را تبدیل به خاطره ای خواهد کرد که تصورش هم حتی دردناک و غیرقابل تحمل است.

 

ابتدا باید نگاهی به پیشینه دریاچه ارومیه انداخت و از عوامل خشک شدن آن مباحثی را مطرح کرد و سپس به ارائه راهکارهایی پرداخت.

 

وضعیت ثابت دریاچه ارومیه بعد از سالهای 1375 تقریبا سیر قهقرایی به خود گرفت و از سال 1380 سیر نابودی آن شتاب خیرهکنندهای گرفته و در عرض 10 سال قسمت اعظم آن در اثر تبخیر و عدم تأمین حقابه اش به خشکی گرایید.

 

پهنه عظیمی به وسعت تقریبی 5 هزار کیلومتر مربع با میزان آب نزدیک به 20 میلیارد متر مکعب که دریاچه ارومیه نامیده میشد در اثر گسترش روزافزون و غیراصولی کشاورزی، تغییر اقلیم، سدسازی و جاده سازی تبدیل به نمکزار شد.

 

گسترش روزافزون و غیراصولی کشاورزی

 

برای مقایسه میزان گسترش کشاورزی و همچنین نحوه گسترش آن باید نگاهی گذرا به میزان افزایش سطح زیرکشت و همچنین نوع محصول کشت شده انداخت.

 

تقریباً در سه دهه پیش از این میزان اراضی کشاورزی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در محدوده استان آذربایجان غربی 330 هزار هکتار بود که در عرض سی سال به میزان 850 هزار هکتار رسید.

 

در این افزایش تقریباً سه برابری سطح کشت که توأم بود با تغییر الگوی کشت بسیاری از زمینهای کشاورزی منطقه تبدیل به باغات پرمصرفی از لحاظ منابع آبی شدند که سیستم غیراصولی و باستانی آبیاری کشاورزی وضعیت را بغرنجتر کرد، به نحوی که علاوه بر افزایش سه برابر سطح زیرکشت و جایگزین کردن محصولات پرمصرف از لحاظ آب، شیوههایی مانند آبیاری غرقابی و یا سایر شیوههای سنتی، منابع آبی استان را متحمل زیانهای بیبازگشتی کرد که تا سالها اثر ناشی از این زخم کاری بر تن طبیعت منطقه خودنمایی خواهد کرد چون افزایش 9 برابری مصرف آب در اثر کشاورزی را نسبت به دهه های گذشته شاهد هستیم.

 

تغییر اقلیم

 

تغییر اقلیم مسئله ای جهانی بوده و در اقصی نقاط جهان در حال وقوع است و تنها محدود و مربوط به دوران معاصر نیست بلکه تا جهان بوده و هست آن نیز بوده و خواهد بود و اجنتاب ناپذیر است. اما این تغییر اقلیم چنانچه با مدیریتی علمی و عملی بررسی و تحت نظر قرار گیرد میتوان با کمترین تبعات شاهد آن باشیم. اما متأسفانه درباره دریاچه ارومیه مانند گسترش روزافزون، غیراصولی و بیرویه کشاورزی در اثر بیتوجهی مردم و نادیده گرفتن مسئولان، در این مورد نیز میبینیم که تدبیر آنچنانی در دهههای گذشته برای چنین روزهایی اندیشیده نشده است.

 

در دهه های گذشته مناطق حوضه آبخیز دریاچه ارومیه با تغییر اقلیم مواجه شد. به نحوی که علاوه بر کاهش محسوس بارندگیها، دمای هوا نیز افزایش یافت. در این حوضه به طور میانگین و تقریبی بارندگیها صد میلیمتر کاهش یافت و در مقابل میانگین دمای هوا نیز یک و نیم درجه افزایش یافت که طبق اعلام مسئولان و کارشناسان هر یک درجه افزایش دما موجب افزایش تبخیر به میزان یک میلیارد متر مکعب از سطح دریاچه به طور سالانه میشود که تنها در این مورد افزایش یک و نیم میلیارد متر مکعبی حجم تبخیر از سطح دریاچه ارومیه را شاهد بودهایم و هستیم که تقریباً امروزه در مقابل آن کاری نمیتوانیم انجام دهیم.

 

سدسازی و جاده سازی

 

بسیاری از مردم در مناطق درگیر با پدیده خشک شدن دریاچه ارومیه معتقدند که سدها عاملی بسیار مهم در این بین هستند و مسئولان دولتی باید هرچه سریعتر دریچه های سدها را به روی دریاچه رو به موت باز کنند تا دریاچه جان دوبارهای گیرد، گرچه در بره هایی از زمان میتوان سدها را مقصر دانست اما به نظر نگارنده سدها نمی توانند مهمترین عامل باشند.

امروزه اگر آب تمامی سدهای احداث شده در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را به سمت این دریاچه رهاسازی کنند باز تأثیر چندانی نخواهد گذاشت و تبخیر سرانجام کار خواهد بود، از طرفی هیچ عقل سلیمی راضی به از دست دادن تمامی آب شیرین قابل استفاده در کشاورزی و سایر مصارف برای ریختن در دل کویر سوزان برای تبخیر نیست گرچه ابتدا عدهای احساسی مطالبی را بیان و خواستار آن باشند اما باید منطقی بود چون منطقه ما در قسمتی از جهان قرار دارد که نیمه خشک تا خشک است و به سمت خشک بودن حرکت میکند و آب شیرین در کشور به عنوان سرمایهای گرانقدر باید قدر دانسته شود.

 

مدیریت آبهای سطحی خروجی از کشور و برنامه بلندمدت برای حفظ آنها در مناطق سرزمینی کشورمان نیز از جمله نشانههایی است که بیانگر اهمیت استراتژیک آب در دهههای آینده است و پیش بینی کردهاند که جنگهای دهه های آینده در جهان بر سر آب و مالکیت آبها خواهد بود.

 

از سویی عدهای نیز انگشت اتهام را به سوی پل شهید کلانتری و میانگذر دریاچه ارومیه میبرند. مهمترین اثر این میانگذر بنا به اذعان کارشناسان امر بر هم زدن تعادل و چرخه آب در دوسوی آن است که با خاکریزی و سنگریزی نزدیک به 15 کیلومتری شکم دریاچه را شکافته و به مثابه بدن جانداران موجب قطع گردش خون درتمامی شاهرگهای حیاتی شده و تنها اجازه گردش در قسمت بسیار کوچکی را  دادهاند که آن هم به نوبه خود هم باعث افزایش تبخیر شده و جریان چرخشی آب بین دو قسمت شمالی و جنوبی دریاچه را با مشکل بسیار بزرگی مواجه کرده است.

 

حتی در سال 93 معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور در بازدید از این پل از روند ساخت آن انتقاداتی را مطرح و خواستار ایجاد دهنه هایی در سراسر مسیر 15 کیلومتری پل خاکریز برای چرخش آسان آب شده بود.

 

تأثیر متقابل دریاچه و کشاورزی بر یکدیگر

 

روزگاری نه چندان و در سالهای 1372 تا 1374 کشاورزان حاشیه دریاچه ارومیه شاکی از این بودند که آب شور دریاچه علاوه بر این که طغیان کرده و وارد اراضی کشاورزی می شود و باعث زیان از طریق شورشدن خاک میشود، همچنین افزایش سطح آب و رسیدن آن به کنار زمینهای حاصلخیز کشاورزی باعث شوری آب چاههای کشاورزی در نتیجه اثر بر آبهای زیرزمینی میشود.

 

در سالهایی که سطح زیرکشت با سرعتی تعجبآور در محدوده اراضی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه در بی توجهی سازمانهای متولی افزایش مییافت نتیجه آن چیزی نبود جز غارت منابع آبی سطحی و زیرزمینی که در واقع حقابه دریاچه بود و زمینهای کشاورزی با بلعیدن منابع تأمین کننده آب دریاچه ارومیه باعث شروع و آغاز روند خشکیدگی شده و یا آن را تشدید کردند.

 

کشاورزی در نتیجه بی تدبیری و بی مسئولیتی مسئولان وقت گسترش یافت، حتی کوهها و مناطق صعب العبور نیز از دست اهالی محلی در امان نمانده و درآمد روستائیان نیز افزایش یافت و همه راضی بودند چون هم تولیدات کشاورزی افزایش یافته بود و دیگر در سطح کشور تبدیل به قطب کاذب کشاورزی شده بودیم و هم درآمد روستائیان افزایش یافته بود. (البته برای چندسال در کوتاه مدت)

 

در همین برهه که کشاورزی بر پیکر نحیف دریاچه ارومیه میتاخت؛ دریاچه در حال مرگ روی دیگری از خود را نشان داد و نشان داد که اگر مرگی باشد برای هر دو خواهد بود.

 

از این رو روزگاری که کشاورزی غیراصولی باعث خشک شدن دریاچه شده بود، امروزه نیز شاهد آنیم که دریاچه خشک شده موجب نابودی کشاورزی منطقه خواهد شد و با انتشار ریزگردهای نمکی حیات منطقه آذربایجان را تهدید خواهد کرد تا نشان دهد مرگ دریاچه ارومیه و کشاورزی منطقه رابطهای دوسویه داشته و به هم مرتبطند و نمیتوان این دو را به دور از هم و جداگانه مورد بررسی قرار داد و اصلیترین راهکار در این باره رسیدن به کشاورزی صنعتی و پایدار در منطقه با توجه شرایط اقلیمی، جغرافیایی و همچنین با استفاده از دادههای آمایش سرزمینی است و در این راستا باید از هرگونه اقدام خودسرانه، عجولانه و بدون مطالعه دقیق و عمیق اجتناب شود چرا که هر حرکت اشتباهی موجب تشدید اوضاع میشود.

 

مقصر کیست و راهکارها چیست؟

 

عقاید متفاوتی در بین مردم و حتی مسئولان در این باره وجود دارد که مقصر و مسبب وضعیت فعلی دریاچه ارومیه کیست و یا چیست؟

 

استاندار سابق آذربایجان غربی که در دوره وی طرحهای مطالعاتی بسیاری آغاز و انجام یافت، معتقد است که تغییر اقلیم 70-75 درصد، کشاورزی 15 درصد و سدها نیز 10 درصد از مسئولیت خشک شدن دریاچه ارومیه را برعهده دارند.

 

اما معاون سابق عمرانی استاندار آذربایجان غربی و نماینده کنونی ستاد احیای دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی نیز خلاف این را میاندیشد. وی میگوید که ایجاد سدها، گسترش بیرویه اراضی کشاورزی و احداث پل شهید کلانتری مهمترین عوامل خشک شدن دریاچه ارومیه هستند و مسبب آن نیز مردم نبوده بلکه مسئولان هستند.

 

اما راهکار خروج از بحران کنونی دریاچه ارومیه چیست و چه کارهایی تاکنون انجام پذیرفته است؟

 

طرح نکاشت

سال 93 طرح نکاشت مطرح و سرو صدای زیادی به پا کرد. این طرح که از همان ابتدای مطرح شدنش عقیم معرفی شده بود خیلی زود و در اثر فشار و اصرار تعدادی از نمایندگان استان قبل از اینکه تصویب شده و به مرحله اجرا برسد به بایگانی طرحهای ناپخته رسانده شد.  نمایندگان مخالف طرح معتقد بودند که چنانچه اگر این طرح اجرا شود در مرحله اول کشاورزان بسیاری کار خود را از دست میدهند و یا با کاهش درآمد روبرو میشوند و از طرفی چنانچه هزینهای به روستائیان برای نکاشتن در زمینهایشان داده شود خود معضلات بعدی در سالهای آینده را خواهد داشت که راحت طلبی و کوچ از روستاها و ضربه زدن به کشاورزی منطقه از دلایل آن است.

 

این نمایندگان همچنین تعطیلی کارخانه های وابسته به تولیدات کشاورزی منطقه از جمله چغندرقند را مطرح کردند که با اجرای طرح نکاشت بیکار میشوند و استان با حجم انبوهی از کارگران بیکار روبرو میشد که یکی از مهمترین نقاط ضعف طرح نکاشت نیز این موضوع بود که تدابیر جدی و لازم برای اینگونه افراد و مشاغل اندیشیده نشده بود و همین هم موجب نگرانی نمایندگان مرتبط شد.

 

از سویی ارائه طرح به کاشت به جای نکاشت در دستور کار کارشناسان و عدهای از نمایندگان قرار گرفت که علیرغم مطابقت با سیاستهای کلی کشاورزی پایدار در جهان اما هیچگاه جامه عمل به خود ندید. چنانچه این طرح یا طرحهای مشابه در چهارچوب کشاورزی پایدار به مرحله اجرا درآید باعث  کاهش مصرف آب، استفاده بهینه از منابع آبی و بهره وری بیشتر زمینهای کشاورزی و حتی حفاظت از خاک میشود که میتواند نقشی بسزا در صرفه جویی مصرف آب داشته باشد. از جمله ارائه طرحهایی برای جایگزین کردن محصولات کشاورزی کم مصرف با چغندرقند و باغات سیب که به وفور دیده میشود و در دهه های اخیر گسترش فوق العاده و بدون ضابطه ای را یافته اند.

 

کارهای انجام گرفته، راهکارهای موجود و آینده دریاچه ارومیه

 

وضعیت دریاچه ارومیه حداقل در کوتاه مدت تغییر آنچنانی نخواهد کرد و انتظار برای احیاء آن در چند سال آینده و حتی دهه آینده کاری عبث و بیهوده است چون این پهنه آبی یک شبه خشک نشده که بتوان یک شبه آن را پر کرد بلکه احتیاج به زمان دارد که طولانی شدن زمان نیز معضلات مربوط به خودش را داراست.

 

امروزه کارهای ارزشمندی شروع شده و در حال انجام است و تعدادی نیز به نتیجه رسیده است. از جمله اتصال زرینه رود به سمینه رود توسط ستاد احیای دریاچه ارومیه و استانداری آذربایجان غربی و انتقال حوضه به حوضه آب از دیگر مناطق آبخیز که آنهم توسط قرارگاه خاتم در محدوده سد کانی سیب به سمت گدارچای با حفر تونلها و آبگذرهای عظیم در حال انجام است.

 

همچنین اقدامات خوبی برای تجهیز زمینها و باغات کشاورزی به سیستم آبیاری نوین انجام گرفت که به نظر نگارنده در شرایط فعلی پس از انتقال و رساندن آب به دریاچه، مهمترین کار ممکن است.

 

سیستمهای آبیاری نوین از هر شیوه و مدلی باشند بدیهی است موجب کاهش مصرف آب میشوند و حتی تحقیقات نشان داده است که استفاده از سیستمهای نوین آبیاری باعث افزایش محصولدهی و در نتیجه افزایش راندمان و بهره وری آب، خاک، کود و سموم نسبت به میزان مصرفی میشود.

 

با توجه به موارد مطرح شده میتوان در خصوص آبیاری به شیوه های نوین به این نتیجه رسید که اگر تمهیداتی از طرف دولت اندیشیده شود و تسهیلاتی در اختیار کشاورزان قرار گیرد و همچنین با فرهنگسازی و بیان و شرح ماجرا به روستائیان آنها را حتی به صورت داوطلب ترغیب به تغییر سیستم آبیاری باستانیشان کرد، میتوان شاهد صرفه جویی بسیار بزرگی در مصرف منابع آبی شد که بزرگترین کمک به احیای دریاچه ارومیه از طریق تقویت ذخایر آبهای زیرزمینی و استفاده کمتر از آب سدها و روانابها خواهد شد.

 

دریاچه در کماست و منتظر اقدام و عمل مسئولان برای نجات!

 

متأسفانه علیرغم کارهای بسیار خوبی که در راستای احیای دریاچه ارومیه انجام گرفته، نمیتوانیم این کارها را کافی فرض کرده و بر کمکاریهای انجام گرفته چشم پوشی کنیم.

 

متأسفانه در سالهای اخیر دیدیم که بودجه های دریاچه ارومیه صرف همایشها و کنفرانسها شد، جشنوارههای متعدد و بدون خروجی برگزار شد، تحت عنوان کارهای فرهنگی هزینه های میلیاردی انجام گرفت و انواع اقدامات دیگر که کوچکترین اثری نه در مسئولان و نه در عزم مردم برای کمک به احیای دریاچه گذاشت.

دریاچه ارومیه امروز همانند مریضی است که در اثر شدت جراحات به کما رفته و در بخش مراقبتهای ویژه قرار دارد و قطعاً چنین مریضی را پزشکان مجرب احتیاج است و نوشتن نسخه های سرماخوردگی برایش هیچ تأثیری نخواهد داشت و امروزه در اقدامات عملی نیز باید کارهای دریاچه ارومیه را به طور جدی و عملی پیگیری کرده و تنها در اقدام و عمل به فکر آب رسانی به آن و کاهش مصرف آب در کشاورزی با ورود تکنولوژیهای نوین بود که مهمترین راهکار است و دیگر اقدامات تبلیغاتی و رسانهای تأثیر چندانی نخواهند داشت و به سان مسکنی برای فراموشی دردهای دریاچه با انحراف افکار عمومی محسوب میشوند.