در جامعه امروزی بنا به دلایل گوناگون معضلات اجتماعی همچون افزایش نرخ طلاق و گسترش اضطراب در میان جوانان و افزایش دوستیهای خیابانی و بالا رفتن آمار کودکان خیابانی با رشد فزاینده ای در پیش است و این امر به نوبه ی یکی از موضوعات مورد بحث رسانه های همگانی و همایش هاست و در صدر اخبار اکثر سایتها قرار گرفته است.
بی تردید افزایش دامنه آفت های جامعه که باید دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت را به تامل و چاره اندیشی اساسی وادارد، معلولی بیش نیست و برای تجهیز و مقابله با این پدیده های ناهنجار، ابتدا باید علل و ریشه های بروز این مساله مهم را شناسایی کنیم، در غیر این صورت هر راه حلی اگرچه با صرف هزینه های زیاد، بی تاثیر خواهد ماند.
زندگی مجموعه ای از افتادن ها و برخاستن ها، لذت ها و تلخکامی های هدفدار است، این که تصور کنیم همه امور باید موافق میل و خواسته ما تحقق پذیرد، تصویری اشتباه است چرا که در زندگی مشترک بی اعتنایی به پیمان زندگی، خودخواهی ها، بی حوصلگی و بی توجهی به همدیگر، اختلاف در سلیقه ها، فزون طلبی ها، تنوع جویی ها، عدم رعایت وظایف فرد است که "طلاق" را می آفریند و این پایان مشکلات نیست، بلکه سرآغاز ویرانی است و معضلات جدید را به وجود می آورد.
از طلاق عاطفی بعنوان رویدادی خاموش یاد می کنند که هیچ وقت در هیچ جایی ثبت نمی شود و بعنوان عاملی است که خطرات و آسیبهای آن برای فرزندان گسترده تر از سایر زیرمجموعه هاست.
به دونبال طلاق عاطفی آتش دیگری بر بنیان خانواده می افتد و آن گسستگی روابط عاطفی خانواده و دوری فرزندان از والدین و پناه بردن آنها به محبتهای خارج از خانه است.
متأسفانه امروزه اکثر خانواده ها از الگوی غربی تقلید می کنند و با آزادی بی حد و حصری که به فرزندان خود می دهند کنترل کافی بر فرزندان خود ندارند و در برخی موارد نیز وجود اینترنت و ماهواره در خانواده نیز تب این نوع ارتباط را صد چندان می کند و نوجوان را سریعتر در جاده ای که نباید در آن بیفتند قرار می دهد.
و اینجاست که خانواده و به تبع آن جامعه متلاشی می شود به امید آنروز که در هیچ ازدواجی طلاق عاطفی اتفاق نیفتد.!!!!