
شبی که با مرگ فاصلهای نداشتم
آن شب دو بار مجروح شده و آماده شهادت بودم. فاصلهای با مرگ نداشتم. از آن همه تیر که از کنارم میگذشت، کافی بود یکی - فقط یکی - به سر یا قلبم بخورد؛ اما هیهات.
آن شب دو بار مجروح شده و آماده شهادت بودم. فاصلهای با مرگ نداشتم. از آن همه تیر که از کنارم میگذشت، کافی بود یکی - فقط یکی - به سر یا قلبم بخورد؛ اما هیهات.