محتاج
  • آیت‌الله تهرانی:

    شانه‌های آقا مجتبی به وضوح می‌لرزید، با صورتی خیس و صدایی غمناک گفت: «از همه‌تان تقاضا می‌کنم من را هم دعا کنید. تعارف نمی‌کنم و جدی می‎گویم. من محتاج دعای شما هستم.» این را که گفت، صدای هق‌هقش بلند شد.