داستان زنی که ادعا میکرد حضرت زینب است
در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.
در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است.
ستمی که بر امام هادی(ع) وارد میشد، سبب شد صبر حضرت کم شود و علیه متوکل چنین دعا کند: «و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی»؛ خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود.
هر که از خدا پروا نماید از او پروا کنند و هر که از خدا فرمان بَرد از او فرمان بَرند و هر که از خالق اطاعت کند از خشم مخلوق ترسی به خود راه ندهد و هر که آفریدگار را خشمگین سازد پس باید مطمئن باشد که به خشم آفریدگان دچار آید.