35 سال چشم انتظاری به عشق یک تشییع جنازه
روز اعزامش در سپاه به من گفت: "مادر برایم نان نیاوردی؟ گفتم تو نان نخواستی. رفتم تا برایش نان بگیرم وقتی برگشتیم دیدیم که حرکت کردند و رفتند. بعدها فهمیدم به یکی از اقوام گفته بود که "نمیخواستم گریه ی مادرم را موقع خداحافظی ببینم".