رضا کیانیان، به مناسبت فرارسیدن روز ملی سینما، تصویری از خود در جوانی و حال را منتشر کرده و از خاطرات پدر مرحومش در این باره نوشته است:
اخبار چهره ها - "امروز به استقبال روز ملی سینما میرویم.مبارک باشه.
امروز سینمای ایران صد و بیست و هشت ساله می شود.
از زمانی که سالن های سینما در ایران ساخته شدند و گسترش پیدا کردند، همه نسل ها تا همین امروز از سینما خاطرات بسیار دارند.و البته بیشتر خاطرات شیرین.
پدر من مشتری ثابت سینما های مشهد بود. همه فیلم ها را میدید. تمام سینماهای مشهد در خیابان ارک بودند. چهار شنبه ها فیلم ها عوض می شدند . عصر چهارشنبه دوچرخه اش را سوار میشد و بعد ها پیکان جوانانش را . و به همه سینماها سر می کشید. با مدیران همه سینما ها رفیق بود . از هر فیلم یکی دو سکانس می دید و به سینمای بعدی می رفت. این گونه تصمیم می گرفت فردا از کدام فیلم شروع کند. و تا آخر هفته همه فیلم ها را دیده بود و بعضی شان را دو بار.
در جوانی بزن بهادر بود و اهل زورخانه . برای فیلم «دختر لُر » تست میدهد و به خاطر آمادگی بدنی اش قبول می شود. برای یکی از نقش های کوچک. با خوشحالی فراوان به خانه میرود و می گوید قرار است آرتیست سینما بشود. و مادر بزرگم با جیغ و داد میگوید اگر به سینما برود اورا عاق می کند و شیرش را به او حرام می کند!
پدرم از آن سال به بعد تماشاگر پر و پا قرص سینما می شود.
سال ها بعد.....
بهروز افخمی می خواست فیلم جهان پهلوان تختی را بسازد. دنبال پیرمرد هایی می گشت که تختی را می شناختند و ترجیحاً کشتی گیر بودند. پدر من تختی را می شناخت و زور خانهای بود. به بهروز افخمی گفتم. و قرار شد وقتی فیلمبرداری اش به آن صحنه ها رسیدند مرا خبر کند و من هم پدرم را خبر کنم بیاید و جلوی دوربین از خاطراتش با تختی و مرگ او بگوید.
به پدرم که در مشهد بود تلفن زدم و گفتم : حاجی قراره تو یه فیلم بازی کنی. قبول نکرد . کلی با هم و با مادر و خواهر ها و برادر ها شوخی کردیم و خندیدیم و سر به سرش گذاشتیم تا بالاخره قبول کرد. و احتمالا شروع کرد خاطراتش را در مورد تختی مرور کردن .
چند ماهی گذشت...
بالاخره فیلمبرداری به صحنه های مصاحبه با پیرمرد ها رسیده بود . به من خبر دادند که برای هفته بعد پدر را برای فیلمبرداری بیاور .
اما حاجی چند روز پیش از دنیا رفته بود. عکس خودم و نوجوانیم"