5 سال از انعقاد توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 میگذرد. هماکنون با برجامی مواجه هستیم که دچار مرگ مغزی شده و علائم حیاتی حداقلی خود را نیز از دست داده است. البته هنوز همه اتصالات مربوط به این «توافق جوانمرگ» کشیده نشده و بانیان انعقاد آن نسبت به اعلام رسمی مرگ آن رضایت ندادهاند. تا اینجا بماند! فارغ از تحلیلهایی که درباره آسیبهای حقوقی سند برجام و فراتر از آن، خوشبینی کاذب طرفداران «گفتمان مذاکره با غرب» و بانیان شکلگیری «اقتصاد تحریممحور» مطرح شده است، در بازخوانی سلسله رفتارهای تاثیرگذار بر حوزه سیاست داخلی کشور (در پروسه برگزاری مذاکرات هستهای و انعقاد برجام از سال 92) لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم.
یک: نظریه برچسبزنی (Labeling Theory)
یکی از تئوریهای کاربردی در توجیه «اقلیتسازی» یا «ایجاد هراس کاذب» در یک ساختار سیاسی- اجتماعی محسوب میشود. این نظریه که توسط «هاوارد سولبکر» و دیگر جامعهشناسان مشهور ارائه و تشریح شده است، بخوبی نشان میدهد چگونه عدهای با چسباندن «برچسب منفی» به منتقدان، به اهداف کوتاهمدت خود دست پیدا میکنند. به نظر میرسد این تئوری قابلیت زیادی برای تشریح فضای داخلی کشور در دوران انعقاد برجام دارد! دولت یازدهم، در همان آغاز شکلگیری انتقادات دلسوزانه و هشداردهندهای که معطوف به سند برجام و آسیبهای بالقوه و بالفعل حقوقی آن بود، از منتقدان، تحت عنوان «دلواپس» یاد کرد! متعاقبا، دولت با تصویرسازی کاذب از کسانی که آنها را «دلواپس» میخواند، آنها را «کاسبان تحریم»، «دروغگویان»، «افراد تندرو»، «افراطیون» و... نامید. این «برچسبها» به اندازهای از سوی جریان طرفدار برجام و دولت تکرار شد تا کلمه «دلواپس» به یک «کلیدواژه سلبی» و «بازدارنده» در جامعه تبدیل شد.
در این تصویر مجازی، دلواپسان کسانی بودند که چشم دیدن بهبود اوضاع اقتصادی و روانه شدن میلیاردها دلار(!) پول و برقراری دوباره «سوئیفت» و «همکاری صدها بانک آمریکایی» و اروپا با ایران را نداشتند! هیاهو و هیجان کاذب ناشی از «انعقاد توافق هستهای» به عنوان تنها راهکار خروج کشور از بنبست، به اندازهای در فضای داخلی جامعه از سوی دولت و حامیانش طنینانداز شد که هشدار منتقدان مبنی بر اینکه میان «واقعیت برجام» و آنچه در عمل تبلیغ شده سنخیتی وجود ندارد به گوش نمیرسید. «تمسخر»، «سکوت» و «خشم» ۳ مؤلفه اصلی پاسخهایی بودند که طرفداران برجام خطاب به منتقدان مطرح میکردند.
در این میان، کافی بود منتقدی هشدار دهد «ممکن است رئیسجمهور بعدی آمریکا (پس از اوباما) از برجام خارج شود» تا درباره انواع کژفهمیها، نادانیها و سنگاندازیها در مسیر بهبود جریان اقتصاد کشور متهم شود!
دو: فارغ از آسیبشناسی بینالمللی و حقوقی برجام- که معلول پشت پا زدن آمریکا (اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان) به این توافق و بازی مستقیم تروئیکای اروپایی در زمین واشنگتن بوده- لازم است آسیبشناسی داخلی برجام و خلق دوگانههای کاذب مانند «دلواپس/ روشنفکر»، «متحجر/ مدرن» و «دلسوز/ خائن» مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. براستی چه اتفاقی رخ داد تا این دوگانههای هدفمند ایجاد شد و روانهسازی منتقدان برجام به سمت «تاریک ماجرا» از سوی طرفداران دیروز و امروز مذاکره با آمریکا چگونه قابل تحلیل بود؟ اگر این آسیبشناسی (متناظر با تکنیکها و تاکتیکهای دولت در برچسبزنی به منتقدان دلسوز برجام) بررسی نشود، قطعا ممکن است در آینده چنین صحنه رقتباری تکرار شود. اینکه امروز برخی اعضای دولت و حتی عدهای از مدافعان دیروز برجام، همان سخنان منتقدان اولیه توافق هستهای را تکرار میکنند نه تنها نکوهیده نیست، بلکه نشاندهنده رصد هوشمندانه اوضاع (آن هم در اوج هیجانات ناشی از بزرگنمایی برجام) است. اگر بزککنندگان توافق با غرب و کسانی که تامین آب آشامیدنی مردم را نیز به توافق هستهای نسبت میدادند، به جای خلق دوگانه «دلواپس/ روشنفکر» اندکی توجه خود را معطوف به دوگانه واقعی «تعهدپذیری کامل ایران/ بیتعهدی مطلق غرب» میکردند و با تعجیل خود در اعلام برجام و تبدیل کردن آن به تنها دستاورد دولت، کشور را به نقطه فعلی نمیرساندند، اکنون اوضاع اقتصاد ایران تا این حد رقتبار نبود.
سه: بزرگترین درس برجام در حوزه سیاست داخلی، «پرهیز از برچسبزنی به منتقدان دلسوز» است. به نظر میرسد طرفداران گفتمان «سازش با غرب» این بار نیز چشم امید به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دوختهاند و در صدد احیای بازی قبلی خود هستند! این بار حتی اگر آنها بخواهند «دوگانههای کاذب» دوران انعقاد برجام را بازتولید کنند، مردم انقلابی و فهیم جامعه که از ماهیت آمریکا، اتحادیه اروپایی و متحدان آنها آگاه شدهاند اجازه چنین کاری را به آنها نخواهند داد. آری! دوران برچسب زدن به منتقدان برجام مدتهاست به پایان رسیده!
سیده فاطمه حسینی