به تازگی و با تحولاتی که در دریای جنوبی چین با حضور بیشتر این کشور (چین)، احداث جزایر مصنوعی و نام بردن برخی جزایر این دریا به عنوان قلمرو خود ایجاد شده، مناقشاتی با برخی کشورهای همسایه مانند فیلیپین، ویتنام و مالزی به همراه داشته و موجب شده تا آمریکا با متحدانش یعنی انگلیس و استرالیا حضور نظامی خود را در این منطقه افزایش دهد.
اخبار بین الملل-اما اختلاف این دو کشور تنها به حضور ناوهای آمریکایی در دریای جنوبی چین و یا اتهامزنیهای کرونایی آمریکا به چین ختم نشده و کشمکشهای میان این دو کشور تاریخچهای طولانی به قدمت حدود نیم قرن دارد. به طور مثال در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) برخورد هواپیمای نظارتی نیروی دریایی آمریکا با جنگنده چینی در نزدیکی جزیره «هاینان» تنش زیادی میان این دو کشور ایجاد کرد. مقامات پکن در آن زمان آمریکا را به دلیل نفوذ در منطقه چینیها و به قتل رساندن خلبان این هواپیما، محکوم کردند.
اما اکنون شیوع جهانی ویروس کرونا و مسائلی دیگر موجب شده است تا دوباره کشمکشی میان این دو کشور ایجاد شود. آمریکا که همیشه تمایل داشته کارشکنیهای خودش و تهدیدهایی که به سمت او نشانه رفته را به فرصتی برای خود تبدیل کند، از این همهگیری نیز استفاده کرده و انگشت خطا را به سمت چین نشانه گرفته است.
همچنین انتظار میرود فشارهای واشنگتن بر پکن پیش از برگزاری انتخابات آتی آمریکا در ماه نوامبر سال جاری شدت بیشتری پیدا کند، زیرا دونالد ترامپ و همچنین جو بایدن، رقیب اصلی او در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، در تلاشند رویکردی سختگیرانهتر در برابر چین داشته باشند.
در این گزارش پس از مختصر توضیحی درباره حضور آمریکا در دریای جنوبی چین و اختلافات میان این دو کشور در بحبوحه اعتراضات به نژادپرستی، به کشمکشهای واشنگتن و پکن بر سر منشا شیوع ویروس کرونا پرداخته و در میانه آن به بررسی پارهای از اختلافهای بنیادین و تحلیل آنها خواهیم پرداخت.
حضور آمریکا در دریای جنوبی چین
هفته گذشته اخباری مبنی بر حضور نظامی آمریکا در دریای جنوبی چین -که با نام هند-پاسیفک نیز شناخته میشود- همزمان با مانور دریایی این کشور منتشر شد که از حضور دو ناو آمریکایی با نام «یو. اس. اس ریگان» و «یو. اس. اس نیمیتز» خبر داده و نشان از اعلام نارضایتی این کشور از حضور پکن در این منطقه داشت.
پیشتر از آن نیز وزارت دفاع آمریکا در بیانیهای با انتقاد از اقدام چین در برگزاری رزمایش نظامی در دریای جنوبی چین مدعی شده بود این اقدام ضمن بیثباتتر کردن اوضاع در آبهای مورد مناقشه، گامی برای پیشبرد ادعاهای غیرقانونی دریایی به شمار میرود.
اما این اقدام آمریکا و افزایش حضور نظامی این کشور در منطقه از دو جهت قابل بررسی است. در نگاه اول و با توجه به هدف اتخاذ شده از سوی آمریکا در دوره ریاست جمهور باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین این کشور، مبنی بر افزایش ۶۰ درصدی حضور نظامیان در شرق آسیا و به ویژه در گوام، دریای جنوبی چین، اطراف ژاپن، کره جنوبی و همچنین کشورهای موسوم به ببرهای آسیا؛ این رفتار آمریکا را میتوان در راستای مسائل مطرح شده از سوی پنتاگون درباره افزایش تهدیدهای نظامی در این منطقه دانست.
براساس برخی پیشبینیها تهدیدهای مورد نظر آمریکا تا چندی بعد از خاورمیانه به سمت شرق آسیا در حرکت است. همچنین عدهای از کارشناسان معتقدند تا سال ۲۰۳۰ (۱۴۰۹) چین به ابرقدرتی اقتصادی تبدیل خواهد شد. در این صورت، چین با افزایش قدرت اقتصادی خود نیروی نظامیاش را نیز توسعه میبخشد و به دومین قدرت نظامی پس از آمریکا تبدیل خواهد شد؛ بنابراین استراتژیستهای پنتاگون بر این باورند که اولویت آنان مقابله با تهدیدات نظامی چین در تنگه تایوان و بهطور کلی در منطقه آسیا و اقیانوسیه است. در این حالت حفاظت از متحدان کلیدی آمریکا در این منطقه یعنی کره جنوبی، ژاپن یا سنگاپور و مالزی و در صدر آنها تایوان که بخشی جدا شده از چین تلقی میشود، از ترجیح بالایی نزد واشنگتن برخوردار است. (در بخشهای بعدی به مناقشات این دو کشور بر سر تایوان نیز خواهیم پرداخت.)
اما از نگاهی دیگر، تحولاتی که چین در چند سال اخیر در دریای جنوبی چین داشته و تلاشش برای گسترش قلمرو دریایی با اقداماتی نظیر احداث جزایری مصنوعی و مالکیت جزایر این دریا باعث شده تا آمریکا و متحدانش -یعنی استرالیا و انگلیس- حضور نظامی خود را در دریای جنوبی چین افزایش دهند.
این رفتار آمریکا را میتوان اینگونه تعبیر کرد که آنها در حال واکنش به ادعاهای دریایی چین و تثبیت منطقه هشدار یا گشت هوایی بر فراز دریای چین جنوبی به دست این کشور هستند. در واقع هدف آنان این است که پکن ادعای حاکمیت یا سلطه در این منطقه را در سر نپروراند. از همین رو بارها در دریای جنوبی چین میان ناوهای جنگی آمریکا، استرالیا و انگلیس و ناوهای چین درگیریهای شدیدی را شاهد بودهایم.
به همین دلیل نیز در حال حاضر آمریکا سه ناو هواپیمابر خود را در این منطقه و به ویژه در محل مورد مناقشه تنگه تایوان، مستقر کرده است. به عبارتی واشنگتن قصد دارد تا مانعی بر سر راه «بلندپروازیهای نظامی چین»، تلاش این کشور برای «گسترشِ سلطه و قلمرو دریایی و هوایی» و «تهدید جدی چین علیه تایوان» شود.
با در نظر گرفتن آنکه آمریکا هر روز فشارهای اقتصادی و تجاری خود بر پکن را قوت بخشیده و دخالت در امور داخلی و همچنین مسائل هنگکنگ را نیز پررنگتر از گذشته کرده است پیشبینی میشود در ماهها و حتی سالهای بعد این دو کشور به شکل قابل توجهی در مقابل یکدگیر قرار بگیرند.
اما درگیریهای میان این دو کشور تاریخچهای طولانی داشته و تنها به اقیانوس آرام منتهی نمیشود. در ادامه به توضیح مختصری از برخی مناقشات آمریکا-چین میپردازیم.
جورج فلوید و تنش چین-آمریکا
در بحبوحه اعتراضات به نژادپرستی در آمریکا و جرقه ابتدایی آن یعنی مرگ «جورج فلوید» سیاهپوستی که به دست پلیس بیرحم سفیدپوست آمریکایی در ایالت مینهسوتا به قتل رسید؛ بازهم روابط پکن و واشنگتن تنش فزایندهای را تجربه کرد.
به طور مثال، ژائو لی جیان، سخنگوی وزارت امور خارجه چین، این تظاهرات را ابزاری برای استفاده از دوگانگی معیارها دانست و نژادپرستی را «بیماری مزمنِ» جامعه آمریکا نام نهاد.
او همچنین طعنهای به مداخلات ایالات متحده در امور هنگ کنگ داشته و گفت: ««به چه دلیل آمریکا از عناصر مدعی استقلال هنگ کنگ با عنوان قهرمان و فعال حمایت میکند، اما در مقابل افرادی که ضد نژادپرستی در کشور خودش اعتراض میکنند را «آشوبگر» میداند.»
به طور مثال، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، چین را به سوء استفاده از موقعیت به وجود آمده در آمریکا متهم کرد و مدعی شد آنها تلاش میکنند تا از این موقعیت به نفع خودشان بهرهگیرند و عدم رعایت حقوق بشر در کشورشان را لاپوشانی کنند. او در اظهارات خود رفتار چین را «تبلیغاتی خندهدار» عنوان کرده است.
اما سوالی که در مقابل اظهارات پمپئو مطرح میشود این است که دامنه تظاهرات به نژادپرستی به گستره جهان بوده، تمام مردم از جای جای دنیا سهمی در این اعتراضات داشتهاند و این مسئله تنها معطوف به چین نبوده است؛ بنابراین در ذهن هرکسی به سادگی این نتیجه که نهادینه بودن نژادپرستی در بطن آمریکا امری واضح و روشن است برقرار خواهد شد.
البته مقامات آمریکایی مانند دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در تمامی این مدت در تلاش برای تظاهر به نشنیدن صدای مردم در سرتاسر جهان داشته و هر روز برچسب ادعایی جدیدی بر معترضان زدند.
اختلافات کرونایی آمریکا-چین
همانگونه که گفته شد آغاز جنگ تجاری چین و آمریکا به پیش از شیوع ویروس مرگبار کرونا بر میگردد. اما این ویروس باعث شده تا اختلافات میان این دو کشور نمود بیشتر داشته و پررنگتر شود. مقامات این دو کشور در طول چند ماه اخیر و شیوع هرروزه این ویروس راههای مختلفی برای جنگ کلامی میان خود پیش گرفتهاند، به طور مثال از ابزارهای نرمی مانند کاریکاتور، فیلمهای طنزآمیز و ... استفاده کرده و یا به هک و حملات سایبری برخی مراکز تحقیقاتی مربوط به ویروس کرونا پرداختهاند. البته نباید پیامدهایی مانند کاهش پروازهای چین-آمریکا، یا دشواری روند گرفتن ویزای تحصیلی دانشجویان چینی را نادیده گرفت. در این میان کرونا نمکی بر زخم عمیقِ پرونده بازِ اختلافات بر سر هنگ کنگ و تایوان نیز پاشیده است.
در واقع با نگاه به رفتار آمریکا، میتوان اینگونه تعبیر کرد که ترامپ که با وجود انتخابات آتیِ آمریکا در سال جاری، و پیشتازی بایدن در بیشتر ایالتها و نظرسنجیها در مهلکه افتاده است، راه جنگ با چین را در پیش گرفته تا اذهان را معطوف به جهتی دیگر غیر از خودش کند. به عبارتی ضعف سیستم بهداشتی در این امپراطوری در شیوع جهانی کرونا آن را زمینگیر کرده است.
ترامپ نیز تلاش دارد تا تهدیدهای به وجود آمده را به فرصتی برای خود تبدیل کند؛ از این رو «ایجاد کارزاری بین المللی علیه چین»، «انحراف افکار عمومی شهروندان از سوءمدیریت ترامپ و آسیبهایی که با خود به همراه آورده»، «فشار به چین برای امتیازگیری»، «پیگرد چین به عنوان عامل شیوع کرونا و معرفی کشورش به عنوان نجات دهنده در جهان» از جمله راههای اتخاذ شده از سوی دولت ترامپ است.
بنابراین، رئیس جمهور کنونی آمریکا برای خود در انتخاباتِ سال جاری سه تاکتیک در سر دارد: ۱- مقصر دانستن چین در شیوع جهانی ویروس کرونا با شعار «از ترامپ دفاع نکنید، به چین حمله کنید» ۲- پروراندن این ایده در اذهان شهروندان که رابطه دموکراتها با چین حسنه است (که در این صورت بایدن و چین با یکدیگر در تعامل قرار میگیرند) ۳- پافشاری بر اعمال تحریمهای گسترده علیه چین.
البته از این نکته نیز نباید غافل شد که چین پیش از این ضربات کاری بسیاری بر آمریکا و شخص ترامپ وارد کرده که موجب شده رئیس جمهور آمریکا به دنبال انتقام باشد و چین را مقصر شیوع کرونا خوانده و بر مجازات این کشور پافشاری میکند.
به عبارتی ترامپ و ترامپیستها معتقدند این ویروس به عمد از چین به بیرون درز کرده و این کشور را مقصر دانسته و از عدم شفافیتش شاکی هستند. آنها بر این باورند که چینیها بر اقتصاد آمریکا ضربه وارد کردهاند.
شعلهور شدن این اختلافات به جایی رسیده که در دوران این همهگیری، ترامپ که معتقد است کرونا نشان داده اقتصاد جهان نباید بر چین متکی باشد؛ بارها و بارها از قطع روابط آمریکا با چین صحبت کرده است. این عمل از سوی دیگر مقامات آمریکا نیز صورت گرفته است.
به طور مثال ترامپ در مصاحبه با فاکس نیوز قطع تمامی روابط آمریکا با چین را بعید ندانسته است و یا «پیتر نوارو»، مدیر بازرگانی آمریکا و منتقد اصلی چین در کابینه ترامپ، از موقعیت پیشآمده به دلیل شیوع ویروس کرونا سوءاستفاده کرده و در نظر داشته تا رابطه آمریکا با چین را قطع کند.
آغاز جنگ تجاری میان آمریکا و چین
احتمالا توافق نظر کلیه کارشناسان اقتصادی بر این است که جرقه ابتدایی جنگ تجاری میان آمریکا و چین از این مسئله بوده که میزان واردات آمریکا از کشور چین به مراتب بالاتر از آن چیزی بوده که به این کشور صادر کرده است. به عبارتی میزان بالا بودن واردات آمریکا باعث میشود جمع جبریِ واردات دو کشور منفی شود یا در واقع کسریِ ترازِ اقتصادی رخ دهد.
برای توضیح بیشتر میتوان اینگونه گفت که کشورهای مختلف برای حفظ تولید و تولیدکنندگان داخلی خود، یک سری محدودیتهایی برای واردات کالا در نظر میگیرند. این محدودیتها میتواند به صورت مالیات یا به صورت محدود کردن حجم یا تعداد واردات یک کالا باشد؛ به این صورت برای تولیدکنندگان داخلی این امکان را فراهم میآورند تا فعالیتهای آزادانهتری داشته باشند.
حال اگر در توافق تجاری میان دو کشور (در اینجا آمریکا و چین) یکی از کشورها ناگهانی تصمیم بر حمایت از تولیدکنندگان و تولیدات داخلی خود بگیرد و دست به اعمال محدودیتهایی بر واردات کالا از کشور دیگر بزند، در کشور صادر کننده تعداد بالایی از کارگران بیکار خواهند شد و بدون شک این مسئله بیواکنش نخواهد ماند.
در واقع واکنش به این صورت خواهد بود که کشور صادرکننده منفعل نمانده و تلاش مضاعفی برای فشار بر کشور اعمال کننده محدودیتها خواهد کرد؛ به عبارتی این کشور نیز به تقابل دست زده و برای واردات کالا از کشور سلطهجو محدودیتهایی در نظر میگیرد. این دقیقا اتفاقی است که بین چین و آمریکا افتاد و جنگ تجاری میان این دو کشور را رقم زد.
این مسئله در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰ (۱ بهمن ۱۳۹۸) انجام گرفت، زمانی که ترامپ در «مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس» حاضر شد و با تمجید اقداماتی که ادعا میکرد با رئیس جمهور شدنش خدمت به مردم بوده از توافقی با چین صحبت کرد که بر طبق آن و در هشت فصل حفاظت حقوق مالکیت معنوی، انتقال فناوری، تجارت مواد غذایی و محصولات کشاورزی، خدمات مالی، سیاستهای کلان اقتصادی و نرخ ارز، گسترش تجارت، ارزیابیهای دوجانبه و حل اختلاف، از سوی پکن واجب شد.
او در این جلسه ادعا کرد آمریکا در میانه رونقی اقتصادی قرار دارد که دنیا نظیرش را هرگز مشاهده نکرده است. البته در این مجمع او توافق تجاری دیگری با مکزیک و کانادا تحت عنوان (USMCA) به امضا رساند و مدعی شد دولتش دستاوردهایی اقتصادی مانند «افزایش میزان اشتغالزایی، کاهش میزان بیکاری، افزایش دستمزد کارگران، مقرراتزدایی، کاهش مالیاتها و غیره» را به همراه داشته است.
اما اکنون با گذشت حدود دو فصل از این توافقنامه و شیوع ویروس کرونا، یک نظرسنجی از سوی «دویچه بانک» (شرکت خدمات مالی و بانکداری آلمانی و چندملیتی) صورت گرفته که نشان میدهد این جنگ تجاری میان شهروندان آمریکا نیز نفوذ داشته و آنها دیگر رغبتی به خرید اجناس چینی از خود نشان نمیدهند. براساس این نظرسنجی این بیمیلی دوجانبه است؛ به عبارتی، ۴۱ درصد از آمریکاییها خواهان خرید اجناس چینی نیستند و در مقابل ۳۵ درصد از چینیها میلی به محصولات ایالات متحده ندارند.
تأثیرات جنگ تجاری
جنگ تجاری شروع شده میان این دو کشور قطعا پیامدهای عمیقی با خود به همراه خواهد داشت و دور نگاه آن نشان میدهد این پیامدها دامنگیر تمامی دنیا و کشورهای دیگر نیز خواهد بود. در ادامه به مختصر توضیحی در این باره میپردازیم.
تأثیر اقتصادی
آمارهای مختلف بیانگر آن است که در سال گذشته و با تاثیر گرفتن از کشمکشهای میان چین و آمریکا میزان صادرات کالاها از چین به آمریکا کاهشی حدود ۸۸ میلیارد دلاری داشته است.
در مقابل نیز آمار صادرات کالا از آمریکا به چین ۱۳.۵ میلیارد دلار افت داشته و در سال ۲۰۱۹ به ۱۰۶.۶ میلیارد دلار رسیده است. به تعبیر دیگر کاهش واردات از چین حدود ۱۶ درصد بوده و صادرات به این کشور نیز با ۱۱ درصد رو به رو شده است.
در کل نیز پیشبینی وقوع کاهش سه درصدی اقتصاد جهانی در پی شیوع کرونا نیز از سوی «کریستالینا جورجیوا»، رئیس صندوق بینالمللی پول، صورت گرفته است. گفته میشود این میزان بیشتری کاهش از زمان رکود بزرگ دهه ۳۰ میلادی خواهدبود.
تأثیر تکنولوژیک
هفته گذشته دونالد ترامپ از قطع کامل همکاری خود با سازمان جهانی بهداشت (WHO) خبر داد. او با نام بردن خود به عنوان بزرگترین کمکرسان مالی به سازمان جهانی بهداشت و بیان آنکه کمک مالی آمریکا به این سازمان ۴۵۰ میلیون دلار بوده و در مقابل چین تنها ۴۰ میلیون دلار به این سازمان کمک مالی میکند، سعی در افزایش فشار بر این سازمان دارد.
ترامپ که در طول همهگیری کرونا، اعتقاد بر پنهانکاریِ چین و کمکاریِ سازمان جهانی بهداشت داشته، پیش از این بارها تهدید به قطع همکاری کرده بود و حتی اقدام به کاهش تعامل نیز داشت. البته کارشناسان بهداشت عمومی آمریکا در این باره هشدارهایی داده و گفتهاند ممکن است این تصمیم به شیوع ویروس کرونا در جهان دامن بزند.
در همین زمان آمریکا از تحریم مقامات چین به دلیل تلاش برای از بین بردن خود مختاری هنگ کنگ خبر داد و البته در راستای اهداف خود تسهیلاتی برای هنگکنگ در نظر گرفت و از لغو معافیتهای تجاری خبر داد. با این اقدام ترامپ سهام رشد ۲ درصدی را شاهد بوده است. گلوبال تایمزِ چین این رفتار ترامپ را «بیپروا» و «خود اختیار» خواند.
لازم به ذکر است، هنگکنک قطب تکنولوژی در روابط آمریکا-چین و همچنین منطقه مهم فناوری برای دنیا به شمار میآید. در واقع درآمدی تکنولوژیک در این بخش خودمختار حرفِ اول را میزند. این رفتار آمریکا در قبال پکن و هدف قرار دادن هنگکنگ، تکنولوژی جهانی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در واقع بخش فناوری هنگکنگ به دلیل وابستگیِ عمیق به واردات و تعامل با چین، آسیبپذیری بسیاری داشته و این قطع همکاری ضربهای بزرگ بر آن وارد خواهد کرد.
«پاول کریستوفر» استراتژیست جهانی، درباره این تصمیمِ کاخ سفید و پیامدهای آن از سوی چین میگوید: «نمونهای دیگر از برنامهای مجازاتی را شاهد هستید که در آن طرفِ تحریم کننده به نوعی برنامهریزی کرده که کوچکترین آسیبی بر اقتصاد خودش وارد نیاید. البته همه ما میدانیم که پکن چه کارهایی خواهد کرد. این کشور به سادگی میتواند تمامی مدیران و یا زنجیرههای تأمینِ فناوری و تکنولوژی خارج از خود را در مضیقه قرار دهد. کاری که تاکنون انجام نداده، اما پس از این، بیشک، شاهدش خواهیم بود.»
او در ادامه با بیان آنکه برای چین بسیار مسئله سادهای خواهد بود تا قانونی ضد انحصاری تدوین و بر شرکتهای خارجی تاثیر بگذارد، افزود: «الکترونیک مسئلهای اساسی در کامپیوترها به حساب میآید و این امری است که چین با آن ضربهای بزرگ بر آمریکا وارد خواهد کرد. تا زمانی که آمریکا این روند را پیش گیرد، چین هم به مقابله به مثل با همان قوت خواهد پرداخت.»
«لی که چیانگ»، نخست وزیر جمهوری خلق چین، نیز هفته گذشته در کنگره ملی اذعان داشت که پکن در راستای آزادی جهانیِ تکنولوژی و فناوری قدم خواهد گذاشت و تعاملی با آمریکا برای اجرای فا یک توافقنامه خواهد داشت.
البته با نزدیکتر شدن انتخابات سال جاری آمریکا در ماه نوامبر پیشبینی میشود دونالد ترامپ رویکردِ سختگیرانه خود را قوت بخشد و فشار را بر چین بیشتر کند. همچنین از آنجا که پکن دغدغه اصلی افراد شرکتکننده در نظرسنجیهای هر دو حزب اصلی آمریکا بوده است، انتظار میرود این مسئله برای جو بایدن، نامزد حزب دموکرات و رقیب اصلی ترامپ در انتخابات، نیز به همین منوال پیش رود؛ بنابراین به طور کلی روال به اینگونه خواهد بود که آمریکا از تکنولوژی خود حمایت کند.
همچنین در این میان رویکرد آمریکا به فناوری هوآوی نیز تأمل برانگیز است. مثلا واشنگتن شرکت هوآوی را از خدمات پیشتیبانی نرم افزاری شرکتهای آمریکایی مانند اندروید محروم کرده است؛ و یا «آجیت پای»، رئیس کمیته ارتباطات فدرال آمریکا در پیامی توییتری از قول کمیته ارتباطات فدرال این کشورو با استناد به «قانون قدرتهای اقتصادی اضطراری بین المللی» (IEEPA)، شرکتهای چینیِ هوآوی و ZTE را تهدیدی برای امنیت ملی دانسته گفت شرکتهای ارتباطی حق ندارند از بودجه ۸.۳ میلیارد دلاری برای خرید تجهیزات یا سرویسهای تامین شده از سوی این دو شرکت استفاده کنند. پیشتر از آن نیز کاخ سفید اعلام کرده بود که در تامین تراشههای مورد استفاده شرکت هوآوی اختلال وارد خواهد کرد.
در این میان چین نیز منفعل نماند و از واشنگتن خواست تا از سرکوبگریِ غیرمنطقی علیه هوآوی دست بردارد. در همین راستا، وزارت خارجه پکن درباره رویکرد مخرب آمریکا در قبال شرکتهای چینی تاکید کرد که از حقوق و منافع قانونی شرکتهای چینی حمایت کرده و از تأثیر اقدامات دولت ترامپ بر زنجیره تولید، تأمین و ارزش در ابعاد جهانی خبر داد.
شرکت هوآوی، دومین تولید کننده تلفنهای هوشمند در جهان است که یکی از شرکتهای بزرگ تأمین کننده خدمات نسل پنجم تلفن همراه (۵ G) نیز در جهان محسوب میشود.
اسم رمز تایوان؛ سلاح آمریکا در جنگ سرد
دونالد ترامپ زمانی که به ریاست جمهوری رسید، در ذهن خود حساس بودن تایوان برای چین را در نظر داشت. او همواره میدانست تایوان سلاح خوبی برای فشار روی چین است.
پیش از خروج آمریکا از سازمان جهانی بهداشت، وزارت امور خارجه آمریکا میزبانی مجمع جهانی بهداشت را بر عهده گرفته و از تایوان نیز دعوت به عمل آورد. در همین راستا نیز از مردم سراسر جهان خواست تا در توئیتر هشتگ «# برای تایوان» را به اشتراک بگذارند و از این طریق به جهانیان پیامی مبنی برآنکه تایوان شایسته اشتراکگذاری موفقیتش بر اساس مدل کشورش در مبارزه علیه کروناست را اطلاع دهد.
در همین راستا، مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، نیز از همه کشورها خواست از مشارکت تایوان به عنوان یک عضو ناظر در مجمع جهانی بهداشت حمایت کنند. در پاسخ به این مسئله، نمایندگی دفتر فرهنگی و اقتصادی تایوان در آمریکا از این رفتار آمریکا استقبال کرد. این نمایندگی با انتشار بیانیهای از دفتر امور بینالملل وزارت خارجه آمریکا تشکر کرد و گفت تایوان نیز مانند باقی کشورها حق دارد برای مشارکت در مجمع جهانی بهداشت درخواست ارائه کند.
در واکنش به این رفتار نمایندگی چین در سازمان ملل متحد نیز ساکت نمانده و با نام بردن تایوان به عنوان بخشی از کشورِ چین به آمریکا گوشزد کرد که بازی با کارت تایوان کمکی به بهبودیِ همهگیری کرونا در آمریکا نخواهد بود. در بیانیه این نمایندگی خطاب به آمریکا آمده است که «برای جان انسانها بیشتر از سیاستهای کثیف خود اهمیت قائل شوید.»
ژانگ جون، نماینده دائم چین در سازمان ملل متحد نیز نامهای به رئیس مجمع عمومی سازمان ملل متحد نوشت و در آن توضیح داد که رفتار آمریکا و حمایت از تایوان نقض آشکار قطعنامه ۲۷۵۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تعهد آن به سیاست «چین واحد» است. از طرفی به گفته او، مساله تایوان یک امر داخلی و منحصراً مربوط به چین محسوب میشود بنابراین هرگونه تلاش برای دخالت در آن، عبث و بیهوده است.
در انتها و با بررسیهای انجام گرفته در این گزارش باید دید راهِ جنگ سردی که آمریکا و چین در پیش گرفتهاند و تنشهایی که در آینده به مراتب بیشتر شده و ترکشهای آن در صحنه جهانی نیز تأثیرگذار خواهد بود، آیا ابعادی بزرگتر از جنگ ژئوپولیتیک آمریکا-اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ جهانی دوم خواهد داشت؟ و یا وابستگی متقابل این دو کشور به یکدیگر از پهناوری دامنه آن خواهد کاست؟ یا به عبارتی از آن رو که جنگ حالِ حاضر آمریکا-چین ابعاد ژئوپولیتیکی ندارد، میتوان تعبیر کرد که به مراتب خطرناکتر از آن چیزی است که میان ایالات متحده و شوروی در گرفت، یا خیر؟