افق سیاسی زندگیاش طی ۳ ماه گذشته از آفتابیِ روشن به ابریِ تیره تغییر رنگ داده و او که تا پیش از وقوع بحران کرونا، کارزار انتخاباتیاش را روی ریل اقتصاد آمریکا پیش میبرد؛ اکنون با بیش از ۱۰۵ هزار جنازه، صفهای طویل آدمهای بی بضاعتی که چشم به بستههای غذای رایگان دوختهاند و سیل مردمی مواجه است که یکی یکی از پلههای شکسته نردبان اشتغال پایین میافتند.
اخبار بین الملل-صحبت از دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا است که تا پیش از درگیری با دشمنِ نامرئی به اسم «کووید ۱۹» صدرنشین نظرسنجیهای انتخاباتی بود و اکنون، پای دویدنش روی گردونه انتخابات به قدری کند شده که حتی از «جو بایدن» خواب آلود که خودِ دموکراتها هم امیدی به پیروزیاش نداشتند؛ عقب افتاده و این را نه رسانههای مخالف بلکه خبرگزاریهایی مثل «فاکس نیوز» هم که با برچسب «دوست رئیسجمهور» شناخته میشوند؛ تائید میکنند.
در یک ماه گذشته، بزرگنمایی اقدامات دشمن داخلی و خارجی، ابزار ترامپ برای دمیدن در تنور انتخاباتی است که بر خلاف ادوار گذشته، در آن خبری از سخنرانیها و تبلیغات جنجالی نامزدها نیست و معیار سنجش عملکرد واقعی افراد استبا این همه، او از تب و تاب نیفتاد و وقتی دید دیگر نمیتواند از گرز اقتصادی برای سرکوب رقیب سیاسی استفاده کند، به «تئوری توطئه» روی آورد و در اقدامی که فقط از عهده او برمیآمد همه وقایع داخلی و خارجی را به هم گره زد تا بگوید دست اغیار در خدشه دار کردن آینه اقبالش دخیل بوده است.
داستانی که او به خورد افکار عمومی میدهد در یک پاراگراف به این شرح است: چین در همدستی با رسانههای دروغپرداز داخلی و به قصد تغییر دادن مسیر انتخاباتی به نفع دموکراتها، ویروس کرونا را عمداً یا سهواً در عرصه گیتی رواج داده تا هژمونی آمریکا را زیر سوال ببرد و با بریدن پای او از کاخ سفید به چپاول این کشور ادامه دهد… البته، در آن سوی ماجرا هم، بعضی رسانههای اجتماعی مثل توئیتر با زیر سوال بردن پیامهای او و دور زدن تحریمهای ایران، قصد کارشکنی و فریب اذهان مردم را دارند!
حداقل در یک ماه گذشته، بزرگنمایی اقدامات دشمن داخلی و خارجی، ابزار ترامپ برای دمیدن در تنور انتخاباتی است که بر خلاف ادوار گذشته، در آن خبری از سخنرانیها و تبلیغات جنجالی نامزدها نیست و معیار سنجش عملکرد واقعی افراد است.
در دنیایی که تعامل رو در رو همچنان اصلیترین راه ارتباطی موثر است و زبان بدن میتواند فراتر از لحن سخن، نیات درونی سیاستمداران را عیان کند؛ اینکه فردی مانند ترامپ فرصت گفتگوهای خصوصی را از دست بدهد، تا حد زیادی توان اعمال نفوذ وی بر دیگر افراد موثر در تصمیمگیریهای جهانی را کاهش میدهد. به همین دلیل، رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت تا برای باورپذیرتر کردن تئوری توطئه خود، آن را در نمایشی که قرار بود اواسط ماه میلادی ژوئن (تیر) بر صحنه واشنگتن دی-سی به اجرا درآید، به خورد جهان بدهد.
این نمایش شامل دعوت از رهبران جی ۷ (هفت اقتصاد برتر جهان) برای شرکت در نشستی حضوری به میزبانی ترامپ بود تا در جریان آن بتواند یک دل سیر از چین بدگویی کرده و توازن جامعه بینالملل را به سمت جانبداری از آمریکا سنگین کند.
البته وی قصد دیگری نیز از اجرای این نمایش داشت مبنی بر اینکه میخواست از آن به عنوان نماد عبور از بحران کرونا و بازگشت آمریکا به زندگی عادی استفاده کند حال آنکه اوضاع بر وفق مرادش پیش نرفت و مجبور شد از خیالبافی برای دور هم جمع کردن رهبران کشورهای صنعتی جهان دست بردارد.
ترامپ؛ مردی که باید به «نه» شنیدن عادت کند
شاید برای بسیاری از کسانی که امروز صبح خبر به تعویق افتادن نشست جی ۷ را شنیدند، اتخاذ چنین تصمیمی آن هم با توجه به درگیری همه کشورهای مدعو با بیماری کرونا، اقدامی معقول و سنجیده باشد.
اما صحبت از تعقل آن هم برای مردی که در طول ۴ سال زمامداری در کاخ سفید، بیش از هر چیز طبیعت غیرقابل پیشبینی خود را به رخ کشیده، کار دشواری است.
نه اینکه مسئله «خواستن» در میان باشد؛ واقعیت آن است که ترامپ «نتوانست» نشست جی ۷ را طبق نقشهای که کشیده بود، به طور حضوری برگزار کند و باید گفت «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان بود که رویای او را نقش بر آب کرد. مرکل به عنوان رهبر بزرگترین اقتصاد اروپا به طور ضمنی به ترامپ فهماند «مادامی که کووید ۱۹ برقرار است؛ اولویت من سفر به واشنگتن و دیدن تو نیست».
البته، «جاستین ترودو» نخست وزیر کانادا هم که ۲ سال پیش در جریان نشست جی ۷، از سوی ترامپ به عدم «صداقت» متهم شده بود، فرصت را غنیمت شمرد تا به ترامپ یادآوری کند وقتی مردم در حال جان دادن هستند؛ دیدار حضوری رهبران جهان صورت چندان خوشی ندارد.
همزمان، باید دید آیا کشوری که به رغم کرونا ، درگیر موج جدیدی از اعتراضات علیه نژادپرستی است، ۲۵ شهر آن در حکومت نظامی به سر میبرند و احتمال توسل به ارتش برای سرکوب مردم وجود دارد؛ میتواند ظرف کمتر از یک ماه، خود را برای میزبانی از رهبران ۷ اقتصاد برتر دنیا آماده کند. حتی برگزاری نشست غیرحضوری هم در موعد مقرر، جای تردید دارد حال آنکه دور از ذهن نیست.
از سوی دیگر، آیا میتوان بهانه ساده همهگیری کرونا را به عنوان دلیل اصلی طفره رفتن مرکل و ترودو از دیدار با ترامپ پذیرفت یا موضوع پیچیدهتر از چیزی است که به نظر میآید؟
انزوای آمریکا در سایه رهبری ترامپ
اینکه چرا ترامپ نشست جی ۷ را به عنوان صحنه نمایش جدید خود انتخاب کرد نیز جای اما و اگر دارد. طی ۲ سال گذشته، وی به ترتیب در نشستهایی که در کانادا و فرانسه برگزار شد؛ ثابت کرد که ارزشی برای این گروه قائل نیست. او به بهانههای تجاری نشست ۲۰۱۸ کانادا را بدون امضای بیانیه نهایی ترک کرد و در نشست ۲۰۱۹ فرانسه هم، از کارشکنیهای معمول خود کوتاهی نکرد.
چشمگیرترین تصویری که از اجلاس سران گروه جی ۷ در «بیاریتز» فرانسه ارائه شد، وجود یک صندلی خالی در نشست مربوط به تغییرات اقلیمی بود. این صندلی خالی متعلق به ترامپ است که میگوید نمیتواند مشاغل وابسته به انرژی فسیلی آمریکا را به قیمت دفاع از آب و هوا نابود کند – مسئلهای که در صورت عدم کنترل، میتواند بخشهایی از کره زمین را غیرقابل سکونت کند!
در مقابل، همتایان ترامپ هم که تجربه نشست کانادا را پشت سر گذاشته بودند، به طور آشکار نشان دادند اگر آمریکا مایل به شراکت با آنها نیست، بدون واشنگتن به مسیر خود ادامه میدهند. برای همین هم بود که وقتی ترامپ به بهانه گپ زدن با «نارندرا مودی» نخستوزیر هند، بدون اعلام قبلی از حضور در جلسه تغییرات اقلیمی خودداری کرد؛ منتظر او نماندند و بدون درنگ جلسه را شروع کردند.
دیگر آنکه آنها به پیشنهاد ترامپ مبنی بر دعوت از «ولادیمیر پوتین » رئیسجمهور روسیه برای حضور در نشست ۲۰۱۹، جواب رد دادند.
متوسل شدن ترامپ به نشست حضوری جی ۷ اقدامی مقطعی برای برون رفت از بحران فعلی بود و علت اینکه ترامپ یک روز بعد از آنکه مرکل به سینه او دست رد زد؛ این رویداد اقتصادی –سیاسی را به تعویق انداخت را میتوان بازگشت وی به راهبرد طولانی مدت تضعیف جی ۷ تلقی کرد به ویژه آنکه رئیسجمهور آمریکا بلافاصله مدعی شد: جی ۷ در شکل فعلی «منسوخ» است و نمیتواند نماینده آنچه در جهان میگذرد باشد. به همین دلیل او میخواهد روسیه، هند، کره جنوبی و استرالیا را نیز به نشست امسال که تاریخ احتمالی آن ماه سپتامبر یا حتی بعد از برگزاری انتخابات ۲۰۲۰ است، دعوت کند!
با توجه به رابطه پرفراز و نشیبی که ترامپ طی ۲ سال گذشته با گروه جی ۷ شامل فرانسه، آلمان، کانادا، ایتالیا، ژاپن و انگلیس داشته است، آیا نمیتوان رد مودبانه دعوت وی از سوی مرکل را چیزی بیش از یک پاسخ ساده تلقی کرد؟
مرکل نماد عقل و دوراندیشی اتحادیه اروپا است و «نه» او انعکاسی فراتر از یک پاسخ معمولی دارد. این جواب منفی میتواند به منزله اعتراض او به یکجانبه گرایی آمریکا در نادیده گرفتن پیمانهای بینالمللی باشد که تازهترین مورد آن خروج از سازمان بهداشت جهانی به اتهام «چین محور» بودن است.
همزمان، «نه» مرکل انعکاس صدای «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را هم در خود دارد که سهشنبه گذشته، طی اظهاراتی «نزدیک بودن پایان رهبری آمریکا بر جهان» را پیشبینی کرد.
بورل گفته بود: «مدتها است که تحلیلگران درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت میکنند و این مسئله اکنون در مقابل چشمان ما در حال روی دادن است. اگر قرن بیست و یکم، به یک قرن آسیایی چرخش پیدا کند، میتوان از بیماری همهگیر کرونا بهعنوان نقطه عطف این روند یاد کرد. این نخستین بحران بزرگ در دهههای اخیر است که رهبری واکنشهای بینالمللی مربوط به آن، در کنترل آمریکا نیست. شاید واشنگتن به این موضوع اهمیت ندهد اما هر جا که نگاه میکنیم شاهد رقابتهای فزاینده هستیم. بهخصوص بین ایالات متحده و چین.»
برآیند «نه» مرکل و اظهارات بورل این است که اگر ترامپ دوست دارد از گردهمایی رهبران جهان به عنوان فرصتی برای مقابله با چین استفاده کند، میل خودش است؛ اما از این پس، نباید از اروپا انتظار پیروی بی چون و چرا داشته باشد زیرا آنها منافع و ارزشهای خود را دنبال میکنند.
در این میان، اینکه راهبرد آمریکا و اروپا در مواجهه با قدرتیابی چین تا چه حد هم پوشانی داشته باشد؛ معلوم نیست حال آنکه تغییری در این واقعیت که از نگاه رهبران قاره سبز «قدرت دیگر در انحصار آمریکا نیست»، ایجاد نخواهد کرد.