طبق طرحی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا تحت عنوان معامله قرن اعلام کرده است ۳۰ درصد از اراضی کرانه باختری و غور اردن به اراضی اشغالی ملحق میشود. این بند در حالی است که یکی از درخواستهای حامیان سازش در مورد مسئله فلسطین عقب نشینی اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ است. در حالی که طبق معامله قرن نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه ۳۰ درصد دیگر از کرانه باختری قرار است به اسرائیل ملحق شود.
اخبار بین الملل - بر این اساس کرانه باختری ، مرزی با رود اردن و بحر المیت نخواهد داشت. تنها راه ارتباطی کرانه باختری با دنیای بیرون دو پلی است که آن را به اردن متصل میکند و از مناطق اسرائیلی خواهد گذشت. همچنین ساکنان فلسطینی کرانه باختری دسترسی به فرودگاه بن گورین تل آویو را نخواهند داشت و تنها راه ارتباطی آنها با جهان خارج، دو پلی است که از روی اراضی اشغالی، کرانه باختری را به اردن متصل میکند. پل «امیر محمد» منطقه نابلس را به اردن متصل میکند و پل «ملک حسین» منطقه اریحا را به اردن متصل میکند. در واقع کرانه باختری کاملاً در داخل اراضی اشغالی محصور و کنترل آن نیز در اختیار ارتش اسرائیل خواهد بود. تنها بخش فلسطین که مرز با خارج خود -غیر از اسرائیل- دارد نوار غزه کنونی است که ۱۲ کیلومتر مرز با دریای مدیترانه دارد و بعید است فلسطین اجازه تأسیس بندر داشته باشد. کنترل گذرگاه رفح پیش از این نیز در دست مصر بوده است.
بنیامین نتانیاهو ، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در چند هفته اخیر اعلام کرده که به زودی ۳۰ درصد از کرانه باختری را به سرزمینهای اشغالی الحاق خواهد کرد. این مسئله در توافق نتانیاهو و بنی گانتس هنگام تشکیل کابینه ائئلافی نیز مورد موافقت قرار گرفته است. اما الحاق کرانه باختری به چه معناست و چه چالشهایی در این مسیر پیش روی صهیونیستها قرار دارد؟
تلاش اسرائیل برای تسلط بر کرانه باختری
سیاست شهرک سازی در رژیم صهیونیستی براساس دلایلی چند استوار شده و به صورت مستمر پیگیری میشود؛ پس از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، به دلیل محدودیت سرزمینی این رژیم همواره از فقدان عمق استراتژیک رنج میبرد؛ بنابراین در طراحی استراتژیهای امنیتی رژیم صهیونیستی، تلاش بر این بوده که راهی برای جبران این ضعف و در نتیجه غلبه بر احساس نا امنی پیدا شود. در این زمینه اسرائیل «شهرکسازی» را به عنوان استراتژی خود انتخاب نمود و در جهت عملی کردن آن کوشید. هدف بعدی اسرائیل از تصرف اراضی و شهرک سازی، ممانعت از تشکیل کشور فلسطینی در آینده است. با احداث شهرکهای مختلف و همچنین ایجاد مقرهای نظامی در این مناطق بسیاری از اراضی فلسطینیها را مصادره نموده و ارتباط و پیوستگی جغرافیایی مناطق فلسطینی را از میان میبرد. این اقدامات موجب شده بخشهای وسیعی از کرانه باختری به واحدهایی پراکنده تبدیل شوند که فاقد هرگونه ارتباط جغرافیایی با یکدیگر باشند. زیرا در صورت تشکیل دولت فلسطینی نیاز به سرزمین یکپارچه وجود دارد. به طور کلی کابینههای مختلف رژیم صهیونیستی تعداد شهرکنشینان در کرانه باختری را در راستای همین سیاست افزایش دادهاند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی همواره سعی نموده بر منابع آبی زیر زمینی کرانه باختری تسلط پیدا کند که این هدف را با توسعه شهرک نشینی دنبال نموده است.
این در حالی است که براساس قوانین بینالمللی، کرانه باختری شامل شرق قدس به عنوان "اراضی اشغالی" شناخته میشود و تمامی فعالیتهای شهرکسازی یهودی در آنجا غیرقانونی است. برآورد میشود که ۶۴۰ هزار صهیونیست شهرکنشین اکنون در ۱۹۶ شهرک مختلف که با تایید کابینه اسرائیل ساخته شده است و بیش از ۲۰۰ شهرک هم که بدون تایید آن در سراسر کرانه باختری ساخته شده است، ساکن هستند. گزارشهای خبری حاکی از آن است که از آغاز مسئولیت «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۹ تاکنون دستکم ۲۰ هزار واحد مسکونی برای صهیونیستها در کرانه باختری احداث شده است.
با مطرح شدن معامله قرن، مسئله الحاق کرانه باختری به اسرائیل نیز بسیار جدیتر از قبل مطرح شده است. در واقع ترامپ سعی دارد تا در قالب معامله قرن به نوعی شهرکهای ساخته شده اسرائیل در کرانه باختری را به رسمیت بشناسد. «استفان والت» استاد آمریکایی دانشگاه هاروارد نیز معتقد است که هدف از «معامله قرن»، دائمی کردن کنترل رژیم صهیونیستی بر کرانه باختری است. در واقع زمانی که از الحاق کرانه باختری به اسرائیل سخن به میان میآید منظور الحاق شهرکهای ساخته شده در این منطقه است. چرا که طبق قوانین بین المللی این شهرکها اشغالی بوده و باید ویران شوند؛ بنابراین مراد از این مسئله الحاق تمام کرانه باختری به اسرائیل نیست.
تلاش اسرائیل در شرایط کنونی این است که با الحاق شهرکهای غیرقانونی در کرانه باختری به خاک اسرائیل در درجه اول امکان تشکیل کشور فلسطین یکپارچه را از بین ببرند و از سوی دیگر زمینه را برای سیطره کامل امنیتی بر کرانه باختری فراهم کنند. چرا که مشکلات و چالشهای درونی اسرائیل باعث هراس مقامات این رژیم شده است.
چالشهای پیش روی اسرائیل
الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی بدون شک باعث خواهد شد رژیم صهیونیستی با چالشهای زیادی مواجه شود. در ادامه به چند چالش در این مورد اشاره خواهد شد.
۱. انتفاضه سوم
یکی از بزرگترین هراسهای رژیم صهیونیستی شکل گیری انتفاضه سوم در کرانه باختری است. تهدید همیشگی رژیم صهیونیستی نیز احتمال مسلح شدن کرانه باختری بوده است. نوار غزه در ۱۳ سال گذشته عملیاتهای زیادی علیه اسرائیل انجام داده و اخیرا نیز با به راه انداختن تظاهرات بازگشت و ارسال بالونهای آتش زا به سمت سرزمینهای اشغالی، باعث شده تا اسرائیل شکستهای مهمی را تجربه کند. اما با این حال به دلیل همکاریهای امنیتی تشکیلات خودگردان با اسرائیل و امیدواری این تشکیلات به راه حل دو دولتی، کرانه باختری وارد فاز مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی نشده است. اما معامله قرن و تلاش اسرائیل برای الحاق بخشهایی از کرانه باختری به سرزمنهای اشغالی باعث شده تا گروههای کرانه باختری در این مسیر حرکت کنند. مخالفت تشکیلات خودگردان با معامله قرن و رد کردن این طرح، در نهایت میتواند همکاریهای امنیتی با اسرائیل را پایان داده و مردم کرانه باختری را در کنار نوار غزه در صفی واحد علیه اسرائیل قرار دهد. این مسئله میتواند به شکل گیری یک انتفاضه دیگر منجر شود.
هاآرتص ضمن تاکید بر توقف طرح الحاق کرانه باختری تاکید کرده که خسارتهای احتمالی این طرح بسیار سنگین خواهد بود و اجرای آن با خشم گستردهای مواجه میشود که از هم اکنون نشانههای آن مشخص شده است و احتمال شکل گیری یک انتفاضه وجود دارد.
۲. لغو توافقهای تشکیلات خودگردان
تشکیلات خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباس در چند دهه گذشته در راستای هماهنگیهای امنیتی توافق نامههای زیادی با اسرائیل امضا کرده است. اعلام معامله قرن و تلاش نتانیاهو برای الحاق کرانه باختری باعث شده تا گروههای فلسطینی در کرانه باختری به دنبال لغو این توافقها باشند. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین تاکید کرده در صورتی که اسرائیل تصمیم الحاق بخشی از سرزمین فلسطین به سرزمینهای اشغالی را اتخاذ کند ما از همه قراردادها خارج خواهیم شد.
تشکیلات خودگردان به ریاست محمود عباس در سالهای گذشته امید زیادی به مذاکره با اسرائیل داشت. وی سالهای زیادی را مشغول سازش با آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، اما در نهایت با طرح معامله قرن به این نتیجه رسیده که تمام تلاشهای وی بی فایده است. این در حالی بوده که گروههای مقاومت در نوار غزه در این سالها مذاکره را رد کرده و بر گزینه مقاومت به عنوان تنها راه حل در برابر اسرائیل تاکید کردهاند. پس از تکرار عهدشکنیهای رژیم صهیونیستی به خصوص پس از انتخاب قدس به عنوان پایتخت و سعی در رسمیت بخشیدن به تصرف بلندیهای جولان و تلاش برای فریب فلسطینیان در قالب معامله قرن، تشکیلات خودگردان روز به روز از موافقت اسرائیل با اجرای طرح دو دولت ناامیدتر میشود؛ به گونهای که در آبان ماه سال گذشته نیز شورای مرکزی ساف اعلام کرد به رسمیت شناختن اسرائیل را به حالت تعلیق در میآورد. اما آن زمان آمریکا و برخی کشورهای عربی و اسرائیل سرگرم زمینه چینی معامله قرن بودند و هنوز تهدیدات ساف را جدی نمیگرفتند. رژیم صهیونیستی با محاسبه اینکه ساف در موضع ضعف قرار دارد همچنان نیز اعتنای چندانی به این مساله ندارد یا سعی میکند در موضعگیریهای رسمی و غیر رسمی خود را بی تفاوت نشان دهد. اما به نظر میرسد این بار محمود عباس در تصمیم خود جدی است و حداقل بخشی از این تعهدات را لغو میکند که نتایج مهمی به دنبال خواهد داشت.
اتحاد گروههای فلسطینی یکی از این نتایج است. پس از توافق اسلو بین دولت خودگردان و گروههای جهادی و جنبش حماس اختلافاتی ایجاد شد که منجر به سوءاستفاده رژیم صهیونیستی میشد. پس از تصمیم تشکیلات خودگردان در مورد لغو توافق نامهها، جنبش حماس در بیانیهای ضمن حمایت از تصمیم محمود عباس تاکید کرد: ملت فلسطین به سمت اقدامات عملی و واقعی در حرکت هستند که در آن تصمیمات تبدیل به فعل میشوند. شورای ملی فلسطین نیز اعلام کرد «تصمیم دولت در لغو قراردادها مرحله جدیدی از مقاومت و ایستادگی است و از همه فلسطینیان خواست در حمایت از این تصمیم متحد شوند». در این رابطه آندره چوپریگین، استاد دانشکده پژوهشهای شرقی روسیه گفت: این اقدام عباس منجر به وحدت کامل ساف و حماس خواهد شد و ممکن است موازنه قدرت را تغییر دهد.
تضعیف موقعیت رژیم صهیونیستی نیز دیگر نتیجه مهم در این مورد است. بزرگترین امتیازی که اسرائیل توانست پس از اسلو بگیرد امتیاز به رسمیت شناخته شدن توسط ساف بود. با وجودی که این رژیم در سال ۱۹۹۷ در ادامه توافق اسلو توانست توافق هبرون را به امضا ساف برساند و نیروهای امنیتی خود را مجددا در شهر هبرون مستقر کند، درمقابل به تدریج تمام وعدههای خود برای تشکیل دو دولت را زیر پا گذاشت. کشورهای عربی که هنوز به اجرایی شدن توافقات توسط اسرائیل امیدوار بودند از سال ۲۰۰۲ به بعد چندین طرح صلح ارائه کردند و در آخرین مورد آن در معامله قرن و کنفرانس منامه شرکت کردند. حال، اما با یکدست شدن گروههای فلسطینی علیه اسرائیل و جدیت آن ها، کشورهای عربی هیچ گونه عذر و بهانهای برای برقراری روابط عادی با رژیم صهیونیستی نخواهند داشت و ناچارند انتخابهای دشواری انجام دهند؛ درمقابل نیز این اسرائیل است که از این به بعد امتیازات سیاسی و امنیتی قبلی خود را از دست میدهد، زیرا از زمان روی کار آمدن ترامپ بسیاری از کمکهای مالی به فلسطینیان قطع شده و تقریبا چیزی برای از دست دادن ندارند.
۳. اجماع بین المللی در محکومیت این طرح
طرح الحاق کرانه باختری به شدت از سوی نهادهای بین المللی محکوم شده است. اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، سازمان ملل و دیگر کشورهای مهم بین المللی این طرح را ناقض قوانین بین المللی میدانند. روزنامه «اسرائیل هیوم» نوشت کمیسیون امور خارجی اتحادیه اروپا مذاکراتی را بر سر تحریم و مجازات اسرائیل در صورت اجرای طرحش برای الحاق کرانه باختری به منظور اعلام حاکمیت بر آن مطابق با طرحی که دولت دونالد ترامپ برای خاورمیانه ارائه کرده، آغاز کرده است. سازمان ملل نیز این طرح را غیر قانونی اعلام کرده و تلاشهای یک جانبه اسرائیل در این مورد را محکوم کرده است.
در این میان مخالفت اردن اهمیت بیشتری دارد. چرا که این کشور در دهه ۹۰ میلادی با اسرائیل پیمان صلح بسته است به همین دلیل کارشناسان صهیونیستی از مخالفت اردن با الحاق کرانه باختری احساس نگرانی کردهاند. روعی کایس، تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی در امور عربی درباره واکنشهای اردن در صورت الحاق کرانه باختری با اعلام اینکه این تهدیدات ممکن است با کاهش سطح روابط میان این کشور و تلآویو آغاز شود، گفت: «پادشاه اردن به خوبی میداند که در صورت الحاق بخشهایی از کرانه باختری به اراضی اشغالی ممکن است اردن به طور رسمی به سرزمین جایگزین فلسطینیان تبدیل شود و این امر بزرگترین کابوس برای اردن محسوب میشود، به همین خاطر وقت آن فرا رسیده است لحن آن در قبال اسرائیل تندتر شود.»
روزنامه هاآرتص نیز ضمن تاکید بر توقف طرح الحاق کرانه باختری تاکید کرده که الحاق کرانه باختری به شکافی عمیق در روابط با اردن منجر خواهد شد، علاوه بر آنکه تمام فرصتهای موجود برای مذاکرات سیاسی با فلسطینیان بر اساس راه حل دو دولتی را نابود خواهد کرد و باید تاکید کرد که این اقدام خطری وجودی برای اسرائیل محسوب میشود. عاموس گیلعاد در مقاله خود در روزنامه یدیعوت آحارانوت نوشته است: الحاق کرانه باختری ضربهای برای اسرائیل است که خسارت شدیدی به امنیت آن وارد میکند، زیرا سابقاً یکی از مشکلات اسرائیل تامین امنیت در مرزهای شرقی بود، اما امروز اردن به هم پیمان اسرائیل تبدیل شده و عمق استراتژیک برای امنیت آن به شمار میرود و الحاق کرانه باختری به این روابط لطمه وارد میکند.
نتیجه
الحاق کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی یکی از طرحهای مهمی است که نتانیاهو به دنبال اجرای آن است. وی سعی دارد تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این مهم را عملی کند. اما مسئله اصلی اینجاست که این طرح ناقض قوانین بین المللی و قطعنامههای سازمان ملل است. رژیم صهیونیستی با اجرایی کردن این طرح دست به قمار بزرگی خواهد زد که ممکن است باعث شروع انتفاضه سوم در کرانه باختری شود. این مسئله همچنین میتواند باعث خروج تشکیلات خودگردان از تمام توافقهای امضا شده با اسرائیل شود که یک تهدید بزرگ برای رژیم صهیونیستی به شمار میرود. در هر صورت ممکن است که همانند انتقال پایتخت از تل آویو به قدس این طرح نیز اجرا شود، اما محکومیتهای جهانی در کنار اتحاد گروههای فلسطینی باعث شکست آن شده و پیامدهای زیادی برای اسرائیل به همراه خواهد داشت.